عنوان مقاله: دلایل اهتمام ایرانی ها به ادبیات عرب و نقش آنان در تحول آن (24 صفحه)
نویسنده : نقره،عباس علی
چکیده :
ظهور اسلام بارانی بود که از ابرهای رحمت الهی باریدن گرفت و زمینهای آماده و تشنه کمال را بارور کرد و سرسبزی و طراوت و میوههای سعادت را در اختیار بشریت قرار داد و پیشبینی شد که نزول رحمت الهی،انسانها و سرزمینهای گسترده دیگری را نیز تحت پوشش قرار خواهد داد. پیامبر خدا(ص)در آغاز حرکت خویش از قومی سخن گفت که بااستعداد و قابلیت خود پذیرای این رحمت الهی خواهد بود و با جذیت و راستی به رشد و پیشرفت آن کمک خواهد کرد. تردیدی نیست که این قوم،فارسیزبانان و ایرانیان بودند که بارها با صراحت و آشکاری تمام و با تعبیرات زیبایی از جانب رسول خدا(ص)مورد تمجید واقع شدند که از جمله آنها این جمله است:«اگر علم و دانش در عمق ستارگان باشد،مردانی از فارس آن را به دست خواهند آورد». ایرانیان به دلایل مختلف که مهمتر از همه،عشق و علاقه فراوان به اسلام و قرآن بود در همه میدانهای مربوط به گسترش دانش اسلام از جمله میدانهای مربوط به ادبیات عرب و زبان و فرهنگ دینی کمک شایانی کردند که این مقاله درصدد است با بیان بخشی از تاریخ تحول ادبیات عرب،نقش برجستهء ایرانیان و دلایل این نقشآفرینی را در شکوفایی آن مشخص،و نمونههایی از آن را معرفی کند.
کلمات کلیدی :
اسلام وایرانیان،ادبیات عرب و ایرانیان،ایرانیان و رشد علم،تحول علمی ایرانیان.
مصباح » شماره 72 (صفحه 213)
دلایل اهـتمام ایرانیها به ادبیات عرب و نقش آنان در تحول آن
دکتر عباسعلی نقره استادیار دانشگاه امام حسین(ع)
چکیده
ظهور اسلام بـارانی بـود کـه از ابرهای رحمت الهی باریدن گرفت و زمینهای آماده و تشنه کمال را بارور کرد و سرسبزی و طراوت و میوههای سعادت را در اخـتیار بشریت قرار داد و پیشبینی شد که نزول رحمت الهی،انسانها و سرزمینهای گسترده دیگری را نیز تـحت پوشش قرار خواهد داد.
پیامبر خدا(ص)در آغـاز حـرکت خویش از قومی سخن گفت که بااستعداد و قابلیت خود پذیرای این رحمت الهی خواهد بود و با جذیّت و راستی به رشد و پیشرفت آن کمک خواهد کرد.
تردیدی نیست که این قوم،فارسیزبانان و ایرانیان بودند که بارها با صراحت و آشـکاری تمام و با تعبیرات زیبایی از جانب رسول خدا(ص)مورد تمجید واقع شدند که از جمله آنها این جمله است:«اگر علم و دانش در عمق ستارگان باشد،مردانی از فارس آن را به دست خواهند آورد».
ایرانیان به دلایل مختلف که مهمتر از همه،عشق و علاقه فراوان بـه اسـلام و قرآن بود در همه میدانهای مربوط به گسترش دانش اسلام از جمله میدانهای مربوط به ادبیّات عرب و زبان و فرهنگ دینی کمک شایانی کردند که این مقاله درصدد است با بیان بخشی از تـاریخ تـحول ادبیّات عرب،نقش برجستهء ایرانیان و دلایل این نقشآفرینی را در شکوفایی آن مشخّص،و نمونههایی از آن را معرفی کند.
کلید واژهها:
اسلام وایرانیان،ادبیات عرب و ایرانیان،ایرانیان و رشد علم،تحول علمی ایرانیان.
مصباح » شماره 72 (صفحه 214)
مقدمه
با انتشار نور اسلام و گسترش جغرافیای آن،مردم ستمدیده و مستضعف روزگار ظهور اسلام با طلوع فجری روبهرو شـدند کـه میتواند تاریکیهای زمان را به نور و روشنایی تبدیل کند.آنان دریافتند که در اندیشه و تفکر اسلام انسانها از حقوق یکسانی برخوردارند و بین انسانها از نظر جنسیت و نسب تفاوتی نیست.به همین دلیل به راحتی و سهولت پذیرای آنـ شـدند و بـا آغوش گرم از آن استقبال کردند.در بـین اقوام و مـلتهای مـختلف آن روزگار،ایرانیه از جمله اقوامی بودند که با توجه به گذشته فرهنگی خود،ارزش اسلام را بدرستی فهمیدند و با جان و دل آن را پذیرفتند. آنها پس از پذیرش اسلام با همه تـوان و اخـلاص در خـدمت توسعه و پیشرفت آن قرار گرفتند و با اندوختههای گذشته و بـا ذوقـ و هنر فطری خود،بیشترین خدمت را به رشد و گسترش آن در همه حوزههای اداری و علمی و ادبی انجام دادند.
از جمله حوزههایی که ایرانیها به آن اهتمام زیـادی مـبذول داشـتند و گوی سبقت را از دیگران ربودند،حوزه زبان و ادب عربی بود؛تحقیقی که اندیشمندان و مـورخان عرب هم به آن اذعان دارند.ایرانیها با پذیرش اسلام از یک سو،ارزشها و اخلاقیات آن را با روحیه خود سازگار یافتند و به کـمک آن بـه بـازسازی و تعالی شخصیت فرهنگی و تاریخی خود پرداختند و از سوی دیگر ذوق و هنر و گذشته تمدنی خود را در خـدمت آن قـرار دادند و تأثیرات شگرفی در رشد و شکوفایی حرکت و توسعه آن انجام دادند.
این فداکاریها برخلاف نظر برخی از تحلیلگران برای جبران شکست نـظامی از اعـراب مـسلمان نبود بلکه برای اندیشه جهان وطنی اسلام و آموزههای مافوق ملی و نژادی آن بـود کـه هـمه انسانها و همه عرصههای دانش بشری را دربر میگرفت.
مصباح » شماره 72 (صفحه 215)
ایرانیها به حکم انگیزه مقدس دینی و به حکم عـهدهدار شـدن مـناصب اداری در دولت عباسی و همچنین علمجویی و دانشطلبی خود بیش از هرچیز به فهم زبان و ادبیات عرب همت گـماشتند و بـا این نگاه،که زبان عربی زبان قرآن و زبان بین الملل اسلامی است به ضبط و تـدوین قـواعد آن بـا شور و نشاط و جدیت تمام روی آوردند و در بسیاری از حوزهها به مقام استادی نائل شدند.
بیشتر نامآشنایان معروفی کـه در ادبـیات عرب،شهرت جهانی دارند و آثار و نوشتههای آنها مرجع بیمانند ادب عربی است،ایرانی هستند.کمتر کسی اسـت کـه بـا ادبیات عرب آشنا باشد و آوازه بشاربن برد ایرانی را در تحول شعر عربی نشنیده باشد. کمتر کسی است که بـا نـحو عربی آشنا باشد و استادی سیبویه فارسی و شهرت جهانی او را باور نکرده باشد و کـمتر کـسی اسـت که با تحول نثر ادبی و استواری ترجمه آشنا باشد و از ابن مقفع ایرانی تجلیل نکند.اینها نمونههای انـدکی از انـبوه شـاعران و مترجمان و ادیبان ایرانی تباری هستند که به ادبیات عرب خدمات شایانی انـجام دادهـ اند.در این مقاله کوشش شده است دلایل اهتمام ایرانیها به ادبیات عرب و نقش آنها در تحول آن همراه نمونههایی مـورد بـررسی مختصر قرا گیرد.
اوضاع اجتماعی و ادبی امّت عرب قبل از اسلام
امّت عرب قبل از ظهور اسلام بـه شـکل قبائلی و به صورت طوائف پراکنده و دور از یکدیگر زنـدگی مـیکرد و فـضای اجتماعی آنها از فساد و اختلاف طبقاتی آکنده بود.در چـنین فـضایی طبیعی است که مبنای فرهنگ حاکم بر جامعه،عادتها و رسمهای تقلیدی گذشتگان باشد وافـق روشـنی برای آن پیشبینی نشود.
اینجامع جز در موارد انـدکی مـثل مدینه و طـائف،که یـهودی بـودند و یمن و
مصباح » شماره 72 (صفحه 216)
نجران که مسیحی بودند و اندکی از ایـشان کـه حنیفی و پیرو حضرت ابراهیم(ع) بودند،همگان بتپرست بودند.
از نظر اقتصادی دچار سختی معیشت بودند و غـیر از دو سـفر تجاری زمستانه و تابستانه شام و حبشه از راه چـرای شتران و گوسفندان زندگی را مـیگذراندند و از نـظر ارتباط با دو امپراتوری فارس و روم آن روز در وضـعیت ضـعیفی قرار داشتند.
علیرغم اوضاع نابسمان اخلاقی،اقتصادی،اجتماعی و دینی دوران قبل از ظهور اسلام،ادبیات آن زمان متعالی و از نظر فصاحت و بلاغت در اوج بـود؛بیشترین تـوجّه به لغت و شعر بود؛شعر را از هنرهای زیـبا مـیدانستند و نـام ادبیات برجسته بـر آنـ می نهادند(قیس آل قیس،تهران 3631،ج:3-4).
روح حاکم بـر اشـعار دوران ققبل از اسلام،خیال و عاطفه و عشق و محبت بود و به دلیل سکونت در بادیهه و صحراها ویژگی برجستهء شعر آنـها،تمثیل طـبیعت و موسیقی شعری آنها وزن طویل تفاعیل بـود.آنان مـشکلات خود را بـا شـعر بـیان،و احوال و اوضاع اجتماعی خود را بـا آن بازگو میکردند.
معروفترین شاعران دوران قبل از ظهور اسلام،شعرای صعالیک و شاعران معلقات بودند.صعالیک،شاعرانی بودند که روش زندگی آنان هجوم بر قـبائل و غـارت آنها بود و برجستهترین آنها شنفری ازدی و تابط شـرا و عـروة بـن الورد است.
شاعرانی مـعلّقات،آنانی بـودند که اشعار آنـان بـا آب طلا نوشته شده و بر دیوار کعبه آویزان بود و برجستهترین آنها امرؤالقیس،عمر بن کلثوم،زهیر بن ابی سلمی،طرفة بن العـبد و عـنترة بـن شداد است(علا حسین،1002 م،2241 ه-ق:03).
این شعر،صدق،سادگی،طولانی بودن و اغـراض و اهـداف آن بـه وصـف،مدح، رثاء،هجاء،فخر،غزل،خمر،زهد و حـکمت،وقوف و گـریه بر اطلال(آثار برجای مانده از گذشتگان)افسانهها و خرافات مربوط است.
مصباح » شماره 72 (صفحه 217)
امرؤ القیس،که از برجستهترین شاعران معلقات است،سیمای شعر جاهلی را به تصویر میکشد و در آغاز معلّقه خود میگوید:
قفا نبک من ذکری حبیب و منزل بسقط اللوی بین الدخول فـحومل فتوضح فالمقراة لم یعف رسمها لما نسجتها من جنوب و شمال
ای همسفران بازایستید تا به یاد دوست و منزلی در مکان سقط اللوی بین دخول و حومل و توضح و مقراة گریه کنیم زیرا به دلیل وزش بادهای شمال و جنوب که آنـ را بـافتهاند،هنوز آثار آن از بین نرفته است.
زهیر بن ابی سلمی از دیگر شاعران معلقات میگوید:
امن ام اوفی دمنه لاتکلم بحومانه الدراج فالمتثلم و دارلها بالرقمتین،کانها مراجیع وشم فی نواشر معصم وقفت بها من بعد عشرین حجه فلایا عرفت الدار بعد توهم
(الفاخوری-ص 021)
آیا در سرزمینهای«حومانه الدارجـ»و«متثلم»خرابهای از«ام اوفـی»سخن نمیگوید؟آیا از خانهء او در«رقمتین»که چون خالهای کبود بر ساعد زنی نمودار بود، دیگر ندایی برنمیآید؟پس از بیست سال که بر آن دیار میگذرم،باید دیدگانم را برهم نهم و اندیشه کـنم کـه مکان خرگاهش را به یاد آورم.
نگاهی بـه تـحولات اجتماعی و ادبی امت عرب پس از ظهور اسلام تا استقرار دولت عباسی
با آمدن اسلام و نزول آیات قرآن مجید مسلمانان به تلاوت قرآن مشغول شدند و به آموزش و حفظ آن اهـتمام ورزیـدند.هرچند در بعضی از موارد به هـمان طبیعت
مصباح » شماره 72 (صفحه 218)
جاهلی و حـفظ اشعار توجّه مینمودند که پیغمبر اسلام در رویارویی با چنین مواردی از آن منع نمیکرد از بیان اغراض اشعار جاهلی،که تحریک عصبیّتها بود.بشدّت منع،و آن را خطرناک تلقّی میکردند(آذرشب،5731:93).
تحول اسلام در روحیّات و اخلاقیّات مردم عصر جاهلی و تبدیل حیات قـبیلهای به حـیات اجتماعی اسلامی و تشکیل امّت اسلامی و همچنین عقاید مردم به سمت توتحید و ارزشهای قرآنی به دائره ادبیات عرب هم کشیده شد و اغراض ادبیّات به سمت دین،عقاید و ارزشهای انسان اسلامی گرایش پیدا کرد.
این ادبیّات،غموض و پیچیدگی عـصر جـاهلی را از دست داد و بـه روشنی عبارت و کمی استفاده از کلمات بیگانه با ذهن و جامعه گرایش پیدا نمود(آذرشب،همان: 401).
مورخان ادبیات عرب در تاثیر قرآن بر ادبـیّات عرب مینویسند:
«قرآن یکی از عوامل وحدت و یگانگی لغت عرب و مایه گسترش لغت قـریش و تـوسعه دائرهـ آن بود؛همانگونه که از مهمترین عوامل زنده نگهداشتن زبان عربی در بلاد مختلف اسلامی به شمار میآمد(الفاخوری:461).
سبک ادبی قرآن و زیبایی کـلمات،تعبیرات و آهـنگ واژههای آن،همچنانکه موجب تهذیب الفاظ عربی و نرمی و شیوایی اسلوب بیان شد در دل و جان انسانهایی که آن را مـیشنیدند،شوری وصـفناپذیر پدیـدآورد که این تأثیر بر دل و جان مردم هنرمند و ادیب و سخنور و شاعر بیشتر بود(حکیمی:881).
پس از رحلت رسول خدا(ص)و در زمان خـلفای پس از ایشان،دامنه نفوذ دینی دولت جوان فراهم شد.مسلمانان آن زمان،سوریه و ایران و مصر و آفریقای شمالی را فـتح رکدند و موجب آمیختگی اقـوام مـختلف شدند.
مصباح » شماره 72 (صفحه 219)
با پیدایش دولت اموی،مسیر انحراف جامعه اسلامی به سمت ارزشهای جاهلی آغاز،و در پناه حمایت این دولتها،عصبیّتهای قبیلگی دوران جاهلیّت زنده گردید (حنا الفاخوری،همان:261).
امویها که از تاریخ 04 هجری تا 231 هجری به مدّت 29 سال خلافت کردند به عربت و عربیّت توجّه ویـژهای کردند و سنن اسلامی را به فراموشی سپردند؛ پایتخت خود را به دمشق منتقل کردند،از آداب ایرانیان و رومیان در حکومتداری بهره بردند؛کاخها برافراشتند و در راه لذّتجویی و کامرانی اسراف کردند و خلافت را به شکل موروثی درآوردند.انحصارطلبی امویان و تأکید بر عنصر عربی در حـکومت و اداره کـشور،زمینههای نارضایتی مسلمانان را فراهم کرد و فتنههایی را در جامعه اسلامی پدیدآورد.
به موازات توسعه این گرایشها،ادبیّات رایج در عصر،گرفتار جمود و تقلید شد و به دلیل تبعیضها و فتنهها شیوههای عصر جاهلی در تنافر و تفاخر از نو زنده گردید و بازارهایی مثل بازارهای عـصر جـاهلی به وجود آمد(حنا الفاخوری،همان: 661).
انحرافات گسترده دولتهای اموی و انحصارطلبی و تبعیض و همچنین فساد و ظلم آنان موجب شد نارضایتیهای بسیار زیادی علیه آنان بروز کند و زمینههای نهضت ضداموی را فراهم سازد.این نهضتها پس از حادثه عاشورای 16 هجری بـا حـرکت توّابین و انقلاب مدینه شروع شد و با انقالب مختار و مطرف بن مغیره و ابن اشعث و زید بن علی و یحیی بن زید بن علی و عبد اللّه بن معاویه بن عبد اللّه جعفی و یـزید بـن مهلب بـه اوج خود رسید تا سـرانجام بـا انـقالب عبّاسیها دولت اموی سقوط کرد.
در استقرار دولت عبّاسی،اقوام غیرعرب بخصوص ایرانیها که دارای فرهنگ و
مصباح » شماره 72 (صفحه 220)
گذشته تاریخی ارزشمندی بودند،بیشترین نقش را ایفا کردند(آذرشب،3831:6).
موسّس این دولت ابو العبّاس سـفاح،امیران بـنی امـیّه را کشت و شهرانبار در عراق را پایتخت دولت عبّاسی قرار داد.پس از او برادرش ابـو جـعفر المنصور به جای وی نشست و بغداد را بنا نهاد و آنجا را پایتخت دولت قرار داد.با استقرار دولت جدید، که با کمک اقوام مختلف غـیرعربی تـشکیل شـده بود،نگاه مردم از عرب و عادات و رسوم عربی به جانب اقوام و مـلل دیگر از جمله ایرانیان،که مؤثرترین عامل استقارر دولت عباسی بودند،متوجه شد و شیوه زندگی جدید،کمکم جانشین رسوم قدیم شد و نوگرایی و گزینش افـراد و اشـخاص،که در تـمدنهای ملل غیرعرب مرسوم بود، عادی شد.این تغییرات،جامعهای متفاوت از قدیم به وجود آورد کـه از نـظر اقتصادی شکوفا و از نظر اجتماعی مرکب از عناصر و اقوام مختلف و از نظر دینی دارای آزادی افکار و عقاید گوناگون،و از نظر فرهنگی برجسته و مـمتاز بود.
برجستگی فـرهنگمی دوران عـباسی،معلول نگاه فرهنگی خلفای عباسی و تشویق و ترغیب آنان نسبت به علم و دانش بـود.آنان بـرای گـسترش علم و دانش از مال و مقام دریغ نمیورزیدند و به اکرام و احترام ادیبان بیش از اندازه توجه میکردند تـا آنـجا که در بـرخی از شهرهای بزرگ مملکت،امیران و وزیران با پیروی از خلفای عباسی در جلب علما و ادبا به رقابت مـیپرداختند و زمـینههای فراگرفتن علم و دانش را فراهم میساختند.
از فرهنگهای رایج عصر عباسی،که بر ادبیات آن روز تأثیر زیادی گـذاشت، فرهنگ اسـلامی خـالص بود که بر قرآن و متعلقات آن و بر شعر و علوم ادبی مثل نحو و لغت و بیان و مـعانی مـبتنی بود و همچنین فرهنگ یونانی که از زمان فتوحات اسکندر به شرق آمده بود و متشکل از فـلسفه و طـب و نـجوم بود و نیز فرهنگ شرقی
مصباح » شماره 72 (صفحه 221)
که از ناحیه ایرانیان و هندیان و امتهای سامی که در عراق پراکنده بودند رایج شده بود.
علت انتشار ایـن فـرهنگها در بلاد اسلامی یکی وجود مدارس فراوان و متنوع بود و دیگری ترجمههای آثار مـلل و اقـوام دیـگر و سومی تشویق خلفا بر فراگیری علوم و عنایت آنها به فرهنگهای مختلف بود(الفا خوری،تهران:272).
عباسیها برخلاف امویها کـه قـدرت و حـکومت را بر علم و هنر ترجیح دادند و به مستی ثروت و سیاست مشغول شدند بـه عـلم و دانش توجه ویژهای مبذول داشتند و فضای اجتماعی دوران خود را به عصر تحول و تطور علمی آکنده کردند.
از ابو العـباس سـفاح نقل شده است که بارها میگفت:«مایه شگفتی است که کسی افزایش دانش را رهـا کـند و افزایش جهل و نادانی را برگزیند».روزی ابو بکر هذلی از دانـشمندان آن زمـان از مـفهوم این سخن از وی پرسید و گفت:«معنی این سخن چیست ای امـیر المـؤمنین؟»وی در جواب گفت:«منظورم این است که همنشینی با تو و امثال تو را رها کند و به زن و کـنیز و امـثال آنها توجه نماید.»ابو بکر هذلی گـفت:«به هـمین دلیل اسـت کـه خـدا شما را بر همه جهانیان برتری داده و خـاتم پیامبران را از بـین شما انتخاب کرده است»(ابراهیم حسن،4691،ج 2:42).
اوضاع اجتماعی جدید زمینههای اشتغال غیرعرب از جمله فـارسیان را بـهعلم و دانش فراهم کرد و علوم نقلی و شـرعی مانند تفسیر و قرائت و حـدیث و فـقه و کلام و نحو و لغت و بین و ادب و عـلوم عـقلی و حکمی مانند فلسفه و هندسه و نجوم و موسیقی و طب و سحر و کیمیا و تاریخ و جغرافی رایج شـد.در کـنار گسترش این دانشها،ادبیات هم بیبهره نـماند و مـراحل پیـشرفت خود را طی کـرد و بـه جایگاه ممتازی نائل گردید(حسن ابـراهیم حسن،همان:323).
مصباح » شماره 72 (صفحه 222)
شاعران و نـثرنویسانی در این روزگار به وجود آمدند که به معانی و موضوعات و اسلوبهای جدید روی آوردند و از شـاعران و نـویسندگان دورههای جاهلیت و اسلام پیش افتادند.شاعرانی مثل بـشار و ابـونواس و ابو تـمام طـائی کـه در رأس شاعران آن دوران هـستند و نثرنویسانی مثل ابن مقفع و عبد الحمید الکاتب و ابن قتیبه و جاحظ (ابراهیم حسن،همان:043).
نقش ایرانیان در استقرار دولت عباسی و تأثیر فـرهنگی آنـها بر محیط اجتماعی
تردیدی نیست که ایرانیها در سقوط دولت امـوی و اسـتقرار دولت عـباسی نـقش برجسته و مـمتای داشتند که مـهمترین عـلت آن ظلم و ستم دولت بنی امیه به مردم خصوصا علویها بود.آنها با پذیرش اسلام به این باور رسیده بـودند کـه بـین عرب و عجم فرق نیست و همگان محترمند و مـیتوانند بـا آزادی و امـنیت در جـامعه اسـلامی زندگی کـنند(ابراهیم حسن،4691،ج 2:41).
این دولت بر شانههای ایرانیان،که طرفدار علویها بودند،استوار،و با استقرار آن از قدرت عربها کاسته شد و ارج و اعتبار ایرانیه افزوده گردید.ایرانیها در تمام ارکان دولت جدید نفوذ،و مناصب بزرگ حکومتی را قبضه کردند.پایتخت دولت اسـلامی به نزدیکی ایران منتقل،و قصرها به سبک کاخهای ایرانیها ساخته شد و شیوه ایرانیها در تنظیم دیوانها و امور سپاه و راه و رسم نبرد و تشکیلات حکومت وارد گردید(حنا الفاخوری،همان:472).
ایرانیها به دلایل مختلف از جمله تبعیض نژادی و فساد عصر ساسانی بـه سـمت اسلام گرایش پیدا کردند و پس از انتقال پایتخت خلافت اسلامی به کوفه،که در
مصباح » شماره 72 (صفحه 223)
نزدیکی ایران قرار داشت،مورد احترام اسلام و مسلمانان واقع شدند.آنان پس از روی کار آمدن بنی امیّه مورد بیمهری و ستم واقع شدند و رفتارهای ایـن دولت را مـغایر و مخالف ارزشهای اسلامی تلقّی کردند.لذا منتظر بودند فرصتی پیش آید تا بر ضد بنی امیّه و انحرافات اسلامی قیام کنند.بدین دلیل حمایت عباسیها را که بـا شعار حـمایت از علوییّن خوصصا امام رضا(ع)وارد صـحنه شـده بودند در دستور کار خود قرار دادند و سرانجام با لشکر ابو مسلم خراسانی،امویها را ساقط کردند.
نقش برجستهء ایرانیها در سقوط دولت اموی و جایگزینی دولت عباسی این زمینه را فراهم ساخت که آنها بـیشتر مـصادر دولتی را قبضه،و به مـوازات آنـ،تأثیرات علمی و فرهنگی خود را بر جامعه حاکم کنند.آنان از این نفوذ،بیشترین بهره را بردند و در همه زمینههای علمی از جمله ادبیات عرب،خدمات ارزندهای به یادگار گذاشتند.
دلایل اهتمام ایرانیها نسبت به ادبیات عرب و نقش آنان در تحول آن
جایگاه برجسته ایرانیها در تـاریخ ادبـیات عرب بر کسی پوشیده نیست.این برجستگی تا آنجاست که در برخی از آنان رنگ عربی بر فراسی میچربد و بیش از اینکه در ادب فارسی معروف و مشهور باشند در ادبیات عرب شهرت و آوازه بینظیری دارند.این موفقیتها به عـوامل مـتعددی وابسته اسـت که مهمترین آنها عبارت است از:
1-اهمیت اسلام و قرآن نزد ایرانیان
2-نفوذ ایرانیان در ارکان دولت عباسی و نیازمندی به فهم زبان عربی
3-فراهم شدن زمـینههای توسعه علم و فرهنگ و دانشطلبی فراوان ایرانیان
مصباح » شماره 72 (صفحه 224)
1-اهمیت اسلام و قرآن نزد ایرانیان
اگرچه ایرانیها در تحول عـلوم مـختلف و مـتعدد مانند علم کلام و تاریخ و جغرافیا و ادبیات و فلسفه و علوم طبیعی و ریاضی تأثیرگذار بودند،اهتمام آنها به علوم دینی بیش از سـایر مـوارد بود.کتابهای تفسیری ایرانیان هم از نظر قدمت تاریخی ممتاز است و هم از نظر جامعیت علمی و فـنی.تفیسر«جامع البـیان فـی تفسیر القرآن» نوشته محمد بن جریر طببری ایرانی و تفسیر«الکشاف عن حقائق التنزیل»نوشته محمود بن عمر زمخشری و نـیز کتاب«تفسیر القرآن الکریم»نوشته فخر الدین رازی از تفاسیر برجسته و ممتاز جوامع دینی به شـمار است(الفا خوری،همان:855).
ایرانیان در تاریخ حرکت اسـلامی جـایگاه ارزشمندی را به خود اختصاص دادهاند که کمتر قومی چنین منزلتی پیدا کرده است.
پس از ظهور اسلام با چهره بزرگی از ایرانیان در کنار رسول خدا(ص)برخورد میکنیم که با صداقت و اخلاص در کنار ایشان قرار گرفت و به مقام شـامخی نزد آن حضرت دست یافت.این شخص کسی جز سلمان فارسی نیست که چنان اعتباری در نزد پیامبر پیدا کرد که از ایشان عنوان"سلمان محمدی"گرفت.
کمتر کتابی است که از آغاز حرکت اسلام صحبت کند و از سلمان فارسی چـیزی نگوید.اینجایگاه آنـچنان بزرگ است که پیامرر(ص)در نامهای به برادر سلمان فارسی مینویسد:
«رعایت حق سلمان بر همه مسلمانان لازم است.بر من از آسمان پیام آمده است که بهشت برای ورود سلمان از خود وی به دیدار بهشت مشتاقتر است.وی معتمد و امـین و خـیرخواه فرستاده خدا و مؤمنان است و سلمان از ماست.هیچکس نباید ر امر جانبداری و نیکی به وی و خاندان او و فرزندانشان اعم از مسلمان و غیرمسلمان از فرمان من سرپیچی کند(حمید اللّه،4731:526).
مصباح » شماره 72 (صفحه 225)
زمخشری در ذیل آیه«هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتول عـلیهم آیـاته ویزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین و آخرین منهم لما یلحقوا بهم و هو العزیز الحکیم»(جمعه2/ و 3)هنگام توضیح کلمه"آخرین" مینویسد:«اینها کسانی هستند که بعد از دوران اول اسلام،دین خدا را میپذیرند و از آن دفاع میکنند،آنگاه مـیگوید:وقتی ایـن آیـه نازل شد از پیامبر پرسیدند ایـن اشخاص چـه کـسانی هستند؟آن حضرت دست خود را بر دوش سلمان نهاد و فرمود: «اگر ایمان در آسمانها باشد،مردانی از تابر این شخص آن را به دست خواهند آورد» (زمخشری،7041 هـ،7891 مـ،ج 4:035).
ایرانیها بـه دلیـل همین ایمان و همین جایگاه،خود را به فهم قرآن مـوظف میدانستند و در راه حـفظ زبان عربی تلاش بسیار انجام دادند.آنان زبان عربی را زبان اسلام تلقی،و به عنوان زبان بین المللی اسلامی به آن نگاه مـیکردند.(مطهری: 354)و بـرای جـلوگیری از فساد در معنای آن به تنظیم قواعد زبان عربی پرداختند تا با تـنظیم قواعد عربی،معانی الفاظ به دقت تمام بازشناخته شود و شواهد لازم برای تأیید آن بینا شود.در همین راستا بود که با حـضور فـعال عـناصر ایرانی،مدارس لغوی بصره و کوفه به وجود آمد و کار مفهومشناسی واقعی لغات آغـاز گـردید.همانها که بعدها به عنوان مرجع تأییدات لغت و قواعد عربی مطرح شد.در مدرسه،بصره خلیل بن احمد متولد 071 هـ ودر کـنار او سـیبویه ایـرانی متولد 671 هـ پیشوایان لغت و نحو عربی هستند و در مدرسه کوفه،کسایی و فراء پیشوایان لغـت و نـحو عـربی به شمار میرفتند(آذرنوش،7731:39).
ابن خلدون پس از تعجب از اینکه حاملان علم،بیشتر عجم(غیرعرب)بودهاند، میگوید:
مصباح » شماره 72 (صفحه 226)
«پس از توصیه رسول خدا(ص)به اینکه من در بین شما دو امـانت را وامـینهم که اگـر به آنها توسل جویید،هرگز گمراه نخواهید شد:کتاب خدا و سنت خود من، توجه به تفسیر و حـفظ احـادیث پیامبر(ص)خصوصا در دولت عباسی بیشتر شد که پس از آن شناخت مستندات احادیث و شناخت راویان مطرح و استخراج احـکام بـسیار گسترده شـد،این امر زمینه فساد زبان را فراهم کرد که نیاز به وضع قوانین نحوی پیدا شد.علوم از حـالت قـدیم خارج گردید و رنگ مدنیت و شهریگری به خود گرفت. در رأس این حرکت ارزشمند،فارسیزبانان بـودن و دیـگران از آنـها پیروی کردند. پیشوایان این حرکت بینظیر،شخصیتهایی همچون سیبویه و زجاج فارسی بودند که در این راستا دانش تـخصصی مـمتازی کسب کردند و امام نحو و لغت شدند»(حسن ابراهیمن حسن،همان:123؛آذرشب:73).
اهتمام ایرانیها به عربی قرآنی چنان آشـکار اسـت کـه شاهد مثالهای کتابهای آنان،غالبا قرآن مجید است تا آنجا که اگر کتاب سیبویه را کتاب نحو قـرآنی بـنامیم، سخن گـزافی نگفتهایم.این اهتمام در همه دورهها با همین انگیزه و نیت ادمه داشته است که در دوران مـعاصر هـم مقام رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران از ایرانیان بویژه دوستان مؤثر و مورد اعتماد خود میخواهند به لغت و قـواعد عـربی با همه وجود توجه کنند و از جهت فهم قرآن و منابع عربی شیعی که هـمه بـه عربی نوشته شده است استفاده نمایند(خامنهای،4831)
2-نفوذ ایرانیان در ارکان دولت عـباسی و نـیازمندی بـه فهم زبان
پس از استقرار دولت عباسی،ایرانیها از ارکان این حکومت بـه شـمار آمدند و مناصب مهم دولتی را تحت نفوذ و سیطره خود درآوردند.
مصباح » شماره 72 (صفحه 227)
این نفوذ،نیازمند آن بود که با زبـان رایـج آن روزگار آشنا باشند و بتوانند بـه آسانی بـه اداره کشور و حـضور در مـجامع عـلمی و ادبی بپردازند.از آنجا که زبان عربی،زبان بـلامنازع مـدرسه و مسجد و دیوانهای اداری آن روز بود و بر بخشهای مختلفی از جهان اسلام تسلط یافته بود،ناگزیر باید بـه آن تـوجه میشد که ایرانیها در این جهت کـاستی و نقصی نشان ندادند و بـا هـمه وجود به آموزش زبان عـربی توجه کـردند و با اینکه بعدها توانستند ملیت خویش را جان تازهای بخشند و ادبیات جدیدی در قالب زبان پارسـی پدیـد آوردند،هرگز نتوانستند در زمینه علوم و ادیـان از زیـر تـسلط زبان عربی بـیرون آیـند و تأثیر قوی آن همچنان بـر واژگـان و خطشان باقی ماند(آذرنوش،7731:97).
احمد بن مصری در مورد نفوذ ایرانیها میگوید:
«قوه نویسندگی،که خلفا آن را شرط وزارت قرار داده بودند،یکی از بزرگترین علتهای بود کـه کـار وزارت را غالبا به ایرانیان منحصر میساخت.اعراب بـیشتر دارای فـصاحت زبانی بـودند نـه بـلاغت انشایی و فن نویسندگی».این نـویسنده ادامه میدهد که:«حقیقت یان است که قوه نویسندگی در ایرانیان آشکارتر از اعراب است»(محمدی،4731:211).
دبیران دربار خلافت در تاریخ فرهنگ ایران و عـرب هـردو از اهمیت بسیاری برخوردار بودهاند؛چون هم بزرگترین عـامل نـفوذ فـرهنگی ایـرانی در اسـلام به شمار میروند و هـم از مـهمترین عوامل پیشرفت و توسعه ادبیات عرب(محمدی،همان: 021).
3-فراهم شدن زمینههای توسعه علم و فرهنگ و دانشطلبی فراوان ایرانیان
عصر عباسی را عصر طلایی فرهنگ و ادب میخوانند؛چرا کـه زبـان رایـج این
مصباح » شماره 72 (صفحه 228)
فرهنگ،زبان عربی بود.تأثیرگذاری بر این فرهنگ و کمک بـه رشـد و تـوسعه آنـ نیازمند آمـوزش و فـهم زبان عربی بود.در این دوره گذشتهء علمی و تحقیقاتی ایرانیها،بحثها و مناظرهها و آموختههای آنها مثل فلسفه و ریاضیّات و طب و لغت شناسی و زباندانی به کمک آنها آمد و آنان را در مصدر تحوّل ادبی آن روز قـرار داد (زیدان،3891 م،ج 1:723؛پایگاه تبیان،شبکه آموزشی صدا و سیما 1831/21/4).
دکتر حسن ابراهیم حسن میگوید:«از مواردی که نظر پژوهشگر تاریخ فرهنگ اسلامی را به خود جلب میکند این است که بیشتر کسانی که به علم و مـشغول شدند،غیرعرب و بـخصوص ایرانیها بودند و چون زبان عربی تنها ابزار تفاهم و ارتباط بین مسلمانان و زبان علم و دانش در آن روزگار بود از اهمیت زیادی برای همگان برخوردار بود».وی ادامه میدهد که«حافظان علم و تدوین آن،همه عجم و ایـرانی بـودند و مصداق واقعی سخن پیامبر شدند که فرمود:«اگر علم در عمق آسمانها باشد،مردانی از فارس آن را به دست خواهند آورد»(ابراهیم حسن،6491-2:023).
همانگونه که بیان شد،اشتغال خلفای بنی امیه به مـوضوع حـکومت و سیاست و دلخوشی آنان به ریـاست و مـقام،موجب کمرنگ شدن فضای علمی شد و خلأ بحثهای علمی و ادبی و هنری را به وجود آورد لذا با روی کار آمدن عباسیها،این فضا تغییر کرد و زمینه لازم برای کسب علم و دانش فراهم شد.
ایرانیها در ایـن دوره بـه کسب دانش علاقه زیـادی نـشان دادند و با پشتبیانی و تشویق فراوان وزیران دانش دوست ایرانی از فضای پیشآمده بیشترین بهره را بردند و ضمن کمک به توسعه علم و دانش آن روز،مقام پیشوایی و استادی آن را به دست آوردند(محمدی،4731:931).
در این دوران دو گروه از دانشمندان ظهور یافتند:اول آنـها کـه بر فرهنگشان نقل
مصباح » شماره 72 (صفحه 229)
و ترجمه حاکم بود ه به اهل علم معروف بودند و دوم آنها که بر فرهنگشان نوآوری و استنباط حاکم بود و به اهل عقل معروف شدند.در هردوی این حوزه تلاش و کوشش از آن ایرانیها بود که در بـحث تـرجمه و علم،ابن مـقفع مطرح است و در موضوع عقل و استنباط،خلیل ابن احمد و کسایی و سیبویه.در همین رابطه است که نوشتهاند پس از ملاقات خلیل ابن احمد بـا ابن مقفع و مباحثات علمی آنها وقتی از خلیل بن احمد پرسیدند:ابن مقفع را چـگونه دیـدی؟پاسخ داد:مـردی که علمش بیشتر از عقل اسو و ابن مقفع در پاسخ چنین سؤالی از خلیل ابن احمد، پاسخ داد:مردی که عقلش بیشتر از عـلم او اسـت(ابراهیم حسن،4691،ج 2:423). پیشرفتهایی که در قرون اولیه برای مسلمانان حاصل شده بود اقتضا میکرد کـه از لحـاظ عـلم علم و دانش و دیگر شئون زندگی نیز پیشرفتهای مناسبی روی دهد که وقتی کار اداره امور کشور به دسـت وزیران و سرداران ایرانی افتاد در اثر علاقهای که به علم و ادب از خود نشان دادند به تـرجمه کتابهای ایرانی و یونانی و کـتابهای سـایر ملل با علم و دانش پرداختند و زمینههای شکوفایی علمی و فرهنگی را فراهم ساختند.با کمک و مساعدت آنها،بیت الحکمه بغداد در زمان مأمون تأسیس گردید و بعضی از دانشمندان ایرانی سرپرستی آن را عهدهدار شدند.
ابن خلدون در مورد پیشتازی ایرانیه در علم و دانش میگوید:«پیشگامی ایرانیان در کـسب علم و دانش و نشر فرهنگ از همان قرنهای نخستین اسلام در جامعه اسلامی محسوس،و به مرور زمان آشکارتر شد بهطوری که این امر،یکی از ظواهر شناخته شده تمدن اسلامی گردید»(محمدی،4731:731).
علاوه بر این،ایرانیها در حرکت ترجمه،نقش حساسی ایـفا کـردن و کتابهای متعددی از فارسی و یونانی به عربی برگرداندند(حسن ابراهیم،حسن،همان:543)؛
مصباح » شماره 72 (صفحه 230)
ترجمههایی که به منزله پایههای ترقیات علمی اسلامی تلقی میشود؛همانها که موجب شد مسلمانان از کوششهای علمی سایر ملل بهرهمند شوند و تمدن جهان را چندین گام به جـلو ببرند(محمدی،4731:231).
ایرانیها از راه آمـیختگی با مسلمانان عرب به رشد خود عربها کمک زیادی کردند و زمینههای حرکت تحول ساسی و اجتماعی و از جمله ادبی را در آنان به وجود آوردند(ابراهیم حسن،همان:353).
همانگونه که ایرانیها از نظر سیاسی موجب سقوط دولت اموی شدند و زمینههای اسـتقرار دولت عـباسی را فراهم ساختند در عرصه ادبیات عرب هم بزرگترین نقش را ایفا کردند تا آن حد که جرجی زیدان میگوید:عربها بیشترین برداشت را از زبان و ادب فارسی انجام دادند تا آنجاه که هر وقت در شناخت اصل کلمهای غیرعربی بـا ابـهام روبـهرو میشدند،آن را فارسی میشمردند.
ایرانیها با داشتن ایـن زمـینهها و حـضور فعال در حکومت عباسی موجب شدند دوران آنها به یکی از دورانهای برجسته ادبیات عرب تبدیل شود.
در تاریخ ادبیّات عرب،عصر عباسی از درخشانترین دوران تمدّن عربی و بـه تـبع آن شـکوفایی ادبیات عرب است؛زیرا پادشاهان عباسی بیش از سایر پادشـاهان بـه علم تمایل نشان دادند و بیشترین تشویق و تجلیل از دانشمندان را انجام دادند و در مواردی خود نیز به آن مشغول شدند(زیدان،3891 م:723).
در این دوران،ترجمه میراث ادبـی سـایر مـلل،رونق زیادی پیدا کرد.سیل ورود غیرعربها به دایره اسلام و دولت اسلامی جدید،امتزاج گـستردهای را فراهم ساخت که موجب بروز خطاها و اشتباهاتی در ادبیات عربی،و موجب شد ادب دوستان از هر نژاد و زبان به ضبط لغـات خـالص عـربی همّت گمارند و جلو سقوط این زبان را بگیرند.
مصباح » شماره 72 (صفحه 231)
در این راستا شخصیتّهای همچون خـلیل بـن احمد و ابو العباس المبرد و ابن درید و ازهری و جوهری و زمخشری و سیبویه و کسایی و ابو عبیده و جرجانی و ابن مـعتز پا بـه عـرصه حفظ ادبیات عرب نهادند و با نگارش کتابهای ارزشمند در لغت و بلاغت و اعجاز و نـحو،زمینههای تـحول ادبـیات عرب را فراهم ساختند(الفخوری،1141 ه، 1991 م،ج 2:72).
آنها علوم قدیمه را به عربی منتقل کردند و ترجمههای زیادی از فـارسی بـه عـربی انجام دادند که در این زمینه ابن خلدون میگوید:«من الغریب الواقع ان حملة العلم فی الملّه الاسلامیّه اکـثرهم العـجم»:شگفتانگیز است که بیشتر حاملان دانش در بین امّت مسلمان غیرعرب(ایرانی)هستند و بعد میگوید:«پیشکسوتان نحو عربی هـمه ایرانی هـستند و سـپس از سیبویه و زجاج و ابو علی فارسی یاد میکند»(آذرشب، همان:73).
نمونههایی از تاثیرگذاران ممتاز یارانی بر ادب عربی
در کتابهای تاریخ ادبیات عـرب،موارد بـسیار از این مجموعه ذکرشده که از جمله آنها کتاب قیس آل قیس با عنوان الایرانیون و الادب العـربی اسـت کـه به دانشمندان ایرانی زیادی در این حوزه اشاره کرده است(آل قیس،3631 ج 1:24)که در اینجا به اختصار تنها بـه ذکـر مواردی بسنده،و خوانندگان محترم به کتابهای تاریخ ادبیات عرب ارجاع داده میشود.
در شعر:بشاربن برد
بشاربن برد از شـاعران نـوخاسته و از عـناصر مؤثر در ادبیات عرب در سال 69 هجری قمری ا پدری ایرانی،که در بصره بنا بود،متولد شد و دو زمان اموی و
مصباح » شماره 72 (صفحه 232)
عباسی را درکـ،و سـعی کـرد با اشعار خود آزاداندیشی و غرور ایرانی را آشکار سازد و با ظلم و ستم بنی امـیه در سـتیز باشد.وی شاعری پرمعنی و پراثر است که جدی بودن را با شوخی درهم میآویزد.وی شاعری جامع و کامل است؛در شـاعری مقامی والا دارد و اشـعار او از مزایای زیادی برخوردار است.
همینها موجب شده است که از او به عنوان نیرومندترین شاعر عـربی تـعبیر شود. بشار،پیشوای انقلاب ادبی در شعر،و نخستین کسی اسـت کـه از دائرهـ تقلید کور کورانه بیرون آمده و بین ادب و زندگی رابـطه بـرقرار ساخته است(الفاخوری:592).
در نثر:عبد اللّه بن مقفع
عبد اللّه مقفع،یکی از چهرههای تأثیرگذار در تحول ادبی است که در سال 601 هـ- برابر 427 م در یـکی از روسـتاهای فارس به دنیا آمد و چـندین سـال در فارس بـه تحصیل فـرهنگ ایـرانی پرداخت.سپس به بصره،که در آن روزگار از مـراکز مـهم علم و ادب بود،مسافرت کرد و با اختلاط با عربها زبان عربی را به نیکویی یاد گرفت و پس از مـدت کـوتاهی چنان در نویسندگی مشهور شد که نـظر والیان و حاکمان آن روز را به خـود جـلب کرد.وی دبیری دیوانهای پادشاهان امـوی را بـه عهده رگفت و پس از انقلاب عباسیها به عیسی بن علی عموی سفاح و منصور که والی اهواز بـود مـلحق شد و در آنجا از زردتشیگری به اسـلام گـروید و ضـمن شغل دبیری،تعلیم و تربیت بـرادرزادگان او را هـم برعهده گرفت.
ابن مقفع از شخصیتهای نـیرومند در عـالم ادبیات عربی است که فرهنگ ایرانی را با فرهنگ عربی و یونانی و هندی را به هم گـره زد و مـنشأ تحولات زیادی شد.وی به قوم ایرانی عـلاقه زیـادی داشت و در سـایه دوسـتی بـا بنی العباس،بسیاری از آداب
مصباح » شماره 72 (صفحه 233)
و رسوم ایـرانی را بین عباسیها رواج داد و توانست در بخش تاریخ،کتابهای «خداینامه»در سیروسلوک شاهان ایران و«آییننامه»در آداب و عادات ایرانیان و «التاج»در سیرت انوشیروان و«الدرة الیـتیمه و الجـوهر الثمینه»در اخبار بزرگان نیکوکار و کتاب«مزدک»را از زبان پهـلوی بـه عـربی تـرجمه کند.
در بـخش فلسفه،سه کتاب از ارسـطو را از یـونانی به عربی ترجمه کرد و در بخش ادب و اجتماع و اخوانیات،کتابهای«الادب الصغیر و الادب الکبیر و کلیله و دمنه»را نوشت(حنا الفاخوری،تاریخ ادبیات،همان:133).
ابن مقفع علاوه بر ایـن آثـار گـرانبها و ارزشمند،الگو و اسوه سایر نویسندگان و دبیران جهان اسـلام و عـرب شـد و آنـان از او روش تـرجمه را فـراگرفتند و به ضرورت اقتباس از فرهنگهای مختلف دیگر و گسترش دامنه معارف خود و آگاهی از علوم و آداب ملل دیگر آگاه شدند و روش تحلیل و جدل را در کتابت فراگرفتند و در جمعآوری اقوال حکما و دانشمندان،کسانی چون این قتیبه در«عـیون الاخبار»و ابن عبد ربه در«عقد الفرید»و طرطوشی در«سراج الملوک»و ابن حزم در«کلمات فی الاخلاق»از او پیروی کردند و از این فراتر افرادی مانند سهل بن هارون و ابن الهباریه و بان عربشاه و ابو العلاء معری آثـاری هـمانند کلیلهودمنه پدید آوردند(الفاخوری: 153).
در نحو عربی:سیبویه
عمرو بن عثمان،معروف به سیبویه از چهرههای دیگر تأثیرگذار در حوزه ادبیات عرب است که در بیضاء فارس متولد شد و حیات علمی خویش را در حوزه علمی بصره آغاز،و در سفری به بغداد با کـسایی از بـزرگان نحو ملاقات و مباحثهای کرد که همانها موجب شهرت وی شد.
مصباح » شماره 72 (صفحه 234)
سیبویه،بزرگترین و مشهورترین عالم نحوی است که بدون تردید همه علمای نحو،اعضای خانواده او به شمهار میروند.وی برای اولین بـار بـحث منظمی در نحو انجام داد و کتاب کاملی در نـحو نـوشت که هنوز مانند آن نگاشته نشده است(فروخ، 8691،ج 2:021؛زیدان،3891 م:124).
«الکتاب»از کاملترین و برجستهترین کتابهای نحوی است(مطهری،همان:124) که در عظمت آن،اندیشمندان نحوی سخنان زیادی بیان کردهاند که از جمله آنها اظهارات یونس بـن حـبیب از برجستگان و پیشوایان نحو اسـت کـه وقتی پس از فوت سیبویه به او گفتند:سیبویه کتابی در 0001 صحفه از علم خلیل پیشوای نحو تالیف کرده است با تعجب پرسید:چه زمانی این همه مطالب را از خلیل شنیده است،کتاب او را بیاورید تا ببینم و قضاوت کنم و وقتی کتاب را مـطالعه کـرد،گفت:آنچه از خلیل حکایت کرده،درست است همانگونه که آنچه از من بیان کرده نیز صحیح است.
همچنین صاعد بن احمد جیانی از دانشمندان اندلس میگوید:من کتابی نمیشناسم که همه علوم مربوط به یک دانش را به صورت کامل در درون خـود جای داده بـاشد مگر سـه کتاب:اول کتاب مجسطی نوشته بطلمیوس در هیئت،دوم همه دانشهای ارزشمند جمع شده است؛خصوصا کتاب سیبویه که مانند دریایی متلاطم و پرعـمق است(الحموی،8041 هـ:91).
نتیجه
پیشرفت اندیشه اسلام و قرآن،مرهون خدمات اشخاص و اقوامی است که پس از پذیرش آن بـا هـمه تـلاش و کوشش خود در راه نشر و گسترش آن از هیچ فداکاری
مصباح » شماره 72 (صفحه 235)
و تلاشی دریغ نکردند و زمینههای توسعه و پیشرفت آن را فراهم ساختند.
ایرانیان برجستهترین قومی هستند که پس از پذیـرش اسـلام از اندیشه زلال آن، بیشترین بهره را بردند و به همین دلیل در همه دورانهای حرکت اسلام به دفـاع از ارزشـهای آن هـمت گماشتند و با توجه به سابقه علمی و فرهنگی خود به پیشرفت علمی و فرهنگمی امت اسلام و جامعه اسـلامی کمک شایانی کردند.
آنان با توجه به اینکه زبان عربی را زبان اسلام و قرآن،و زبان تـفاهم ملل و اقوام مختلف اسلامی و راه مـنحصر بـه فرد فهم و درک قرآن میدانستند،تلاش گستردهای در راه تدوین و تنظیم قواعد زبان عربی و توسعه و تحول آن مبذول کردند و به عنوان پیشوایان دانش و ادب عربی مطرح شدند.اینجایگاه ارزشمند، تحقق پیشبینی رسول اعظم اسلام(ص)بود که فرمود:«اگر علم در ثریا باشد جماعتی از فارسیزبانان آن را بـه دست خواهند آورد».این تلاش به دوره خاصی منحصر نشد که همه زمانها از جمله زمان معاصر ما هم را شامل شد؛آنجا که رهبر انقلاب اسلامی،اهتمام به عربی قرآنی را از ضرورتهای فهم و درک متون دینی مطرح کردند و به اسلام دوسـتان،توصیه کـردند به آموزش زبان عربی اهتمام بورزند.
منابع
قرآن مجید
آذرشب،محمد علی(5731).الادب العربی و تاریخه.تهران:سازمان سمت.
آذرشب،محمد علی(3831).تاریخ الادب العربی فی العصر العباسی.تهران:سازمان سمت.چاپ اول.
آذرنوش،آذرتاش(7731).تاریخ زبان و فرهنگ عربی،تهران:سازمان سمت،چاپ اول.
حسن ابراهیم حسن(4691).تاریخ الاسلام السیاسی و الدینی و الثقافی و الاجتماعی،ج 2،مصر:مکتبه النهضه المصریه.چاپ هفتم.
حکیمی،محمد رضا(بیتا).دانش مسلمین.دفتر نـشر فـرهنگ اسلامی(بدون شماره).
الحموی،یاقوت(8041 هـ-8891 م).معجم الادباء.موسسه التاریخ العربی.احیاء التراث العربی.ج 61-51.
مصباح » شماره 72 (صفحه 236)
حمید اللّه،محمد(4731).نامهها و پیمانهای حضرت محمد(ص)و اسناد صدر اسلام.ترجمه سید محمد حسینی.تهران:نشر سروش.
حنا الفاخوری.تاریخ ادبیات زبان عربی.ترجمه عبد المحمد آیتی.تهران:نشر توس.
خامنهای،آیت ا...سید علی(4831).بیانات در دیدار با اعـضای هـیأت دولت 4831/7/71.
زیدان،جرجی(3891 م).تاریخ اداب اللغه العربیه.بیروت:دارمکتبه الحیاه.
زمخشری،محمود بن عمر،الکشّاف(7041 هـ-7891 م).دارالکتاب العربی،بیروت:چاپ سوم،ج 4.
علا حسین،الکاتب(1002 م-2241هـ-)الادب العربی،نشر مهدییار،چاپ اول.
فروخ،عمر(8691).تاریخ الادب العربی،دارالعلم للملایین،چاپ 1.
قیس آل قیس(3631).الایرانیون و الادب العربی،تهران:موسّسه تحقیقات و بحوث فرهنگی،ج 1.
محمدی ملایری،محمد(4731).فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسـلامی و ادبـیات عـرب. تهران:انتشارات توس.چاپ چهارم.
مطهری،شهید مرتضی(2631).خدمات متقابل اسلام و ایـران.تهران:انتشارات صـدرا.چاپ دوازدهم.
پایان مقاله