عنوان مقاله: چرا و به چه دلیل قرآن معجزه است؟/ انقلاب دامنه داری آغاز می شود و سراسر ادبیات عرب را فرا می گیرد (6 صفحه)
نویسنده : آیت الله مکارم شیرازی،ناصر
چکیده :
کلمات کلیدی :
درسهایی از مکتب اسلام » شماره 72 (صفحه 16)

چرا ‌ ‌و ‌‌بـچه‌ دلیل قرآن معجزه است انقلاب دامنه‌داری آغاز میشود و سراسر ادبیات عرب را‌ فرامیگیرد

ناصر‌ مکارم

*وسـعت ادبـیات عرب

*عـصر طلائی ادبیات عرب و ماجرای بازار عکاظ

*برای کوبیدن انقلاب‌ دست بچه کارهائی زدند؟

*داستان«اسعد بن زراره»و پنـبه لعنتی که در گوش او‌ کردند!

نمیدانم این حقیقت‌ را‌ چطور ادا کنم که ناسیونالیستهای افراطی و نازک- نـارنجی،با آن روح حساس و لطیفشان!ناراحت نشوند،که«زبان عـربی»یکی از وسـیعترین و غنی‌ترین زبانهای دنیاست.

درست است که فارسی شکر است و تعبیراتش لطیف‌ و عالی،و قبل از هر چیز زبان مادری ماست،ولی هیچ محقق زبان‌شناسی نمیتواند انکار کند که زبان و ادبیات عرب از لحاظ وسعت و دامنهء لغـات و استحکام ترکیب و جمله‌بندیها‌ در‌ میان زبانهای دنیا کم‌نظیر است.

اگر فرضا ما خرده حسابهای سیاسی با بعضی دولتهای عربی(نه ملتهای مسلمان آنها!) داشته باشیم دلیل این نمیشود که در بحثهای علمی اعمال تعصب کـرده‌ واقـعیات‌ را نادیده بگیریم، اساسا فرق دانشمند و محقق،با افرادی عادی همین است که آنها«حقیقت»را میجویند آنچنان که هست،درحالی‌که اینها امیال و خواسته‌های خود را می‌جویند و حقائق را بصورت‌ خواسته‌ های خود می‌بینند!

همانطور که در میان زبـانهای خـارجی زبان فرانسوی نیز از نظر وسعت و قدرت بیان مطالب امتیاز غیر قابل انکاری دارد.

درسهایی از مکتب اسلام » شماره 72 (صفحه 17)

بهر حال،وسعت زبان عربی تنها از‌ این‌ نظر‌ نیست که مواد لغات آن‌ فوق‌ العاده‌ زیاد است، بطوریکه بـرای یـک موضوع مانند«اسب»یا«گوسفند»(نمیگوئیم«شتر»تا ایراد کنند که تنها سرمایه عرب شتر بوده چه جای تعجب که برای آن‌ صدها‌ لغت‌ وضع کنند)لغات زیادی برای سنین مختلف و رنگهای‌ گوناگون‌ و حالات دیگر وضـع شـده اسـت،یا مثلا گریه با صدا و بـی‌صدا هـرکدام لغـت جداگانه‌ای دارد.

بلکه علاوه بر‌ کثرت‌ مواد‌ لغت؛دامنهء اشتقاقات آن نیز بسیار وسیع است.مثلا از یک ماده‌ معین با استفاده از ابواب مختلف(ثلاثی مجرد و ثـلاثی مـزید افـعال مجهول و غیر آنها)ممکن است صدها لغت‌ ساخت،و‌ ایـن‌ امـر برای کسانیکه آشنا با ادبیات عربی هستند کاملا روشن است.

جالب‌ توجه اینکه تمام اشتقاقات تابع نظم و قاعده خاصی اسـت کـه کـمتر از آن تخلف میکند.

گذشته‌ از‌ این؛در زبان عربی برخلاف بسیاری از زبانها برای دو نـفر صیغه خاصی‌ از‌ فعل‌ وجود دارد.و برای مرد و زن نیر دو رقم فعل میآورند،یعنی شنونده از یک‌ کلمه‌ تمام‌ خصوصیات مخاطب یا شـخص مـورد بـحث را میتواند درک کند.

و جالب توجه اینکه‌ با‌ تغییر حرکات آخر کلمات(که در اصطلاح«اعراب»میگویند) از هـر کـلمه معانی مختلفی استفاده می‌شود.مجموعهء‌ این‌ جهات‌ بزبان عربی وسعت کم‌نظیری بخشیده است.

این نسبت باصل«زبان عربی».

***

عصر طلائی ادبـیات عرب

ایـن‌ نـام شاید شایسته‌ترین نامی است که میتوان به عصر جاهلیت؛یعنی دوران قبل از‌ اسلام‌ و مـخصوصا زمـانهای نـزدیک بظهور پیامبر اکرم(ص)داد.

راستی آن عصر یک عصر طلائی از نظر ادبیات‌ بود:همان‌ اعراب بادیه‌نشین،همان 1ا- برهنه‌ها و نـیمه‌وحشیها؛علیرغم تـمام مـحرومیتهای اقتصادی و اجتماعی،دلهائی سرشار‌ از‌ ذوق‌ ادبی،و شعر،و سخن‌سنجی داشتند.

بطوریکه امروز اشعاری که یادگار آن دوران طلائی اسـت از اصـیل‌ترین‌ و پرمایه‌ترین‌ اشعار عرب محسوب میشود و ذخائر گرانبهائی برای علاقه‌مندان ادبیات عربی اصیل‌ اسـت‌ کـه در بـحثهای مختلف ادبی‌بان استشهاد میکنند.

درسهایی از مکتب اسلام » شماره 72 (صفحه 18)

این خود بهترین دلیل برای نبوغ ادبی و ذوق سخن‌پروری‌ اعراب‌ آن دوران میباشد

گوستاولوتون مستشرق مـعروف فـرانسوی در این باره سخنی دارد‌ که‌ برای اثبات مقصود ما قابل توجه است.

او‌ در‌ کتاب خود(تاریخ تـمدن اسـلام)میگوید:«اینکه گـفته‌اند اعراب جاهلیت‌ مطلقا‌ سابقهء تمدن نداشته‌اند باورکردنی نیست،زیرا یک زبان بسیار عالی با یکرشته ادبـیات مـمکن‌ نیست‌ دفعتا وجود پیدا کند،این زبان‌ نشانه‌ تمدن درخشانی‌ است‌ که‌ اعـراب در گـذشتهء دور داشـته‌اند و امروز‌ کمتر آثاری از آن بجای مانده است»1

گرچه بعقیده ما استدلال گوستاولوبون‌ برای‌ اثبات سابقه تمدن درخـشان اعـراب حـجاز‌ منطقی نیست؛زیرا تنها یک‌ زبان‌ وسیع و عالی نمیتواند نشانه‌ تمدن‌ درخشانی بـاشد.ما مـعتقدیم این موضوع ممکن است از ذوق ادبی خاصی سرچشمه گیرد‌ که‌ در روح اقوام چادرنشین که‌ از‌ یک‌ زندگانی کاملا بـدوی‌ بـرخوردارند‌ میتواند وجود داشته باشد،خلاصه‌ هیچ‌ جای تعجب نیست که در میان اقوام چـادرنشین و بـیابانگرد چنان ذوق سرشاری در‌ جنبه‌های‌ ادبی و مربوط به زبـان وجـود‌ داشـته‌ باشد بدون‌ اینکه‌ تمدن‌ درخشانی دارا باشند.

ولی‌ از ایـن گـفتار بخوبی برمیآید که«گوستاولوبون»زبان اعراب آن دوره را آنچنان عالی دانسته که آنرا‌ در‌ خور یک تمدن درخـشان مـعرفی میکند.

***

بازار عکاظ‌ یا‌ نمایشگاه‌ بزرگ اقـتصادی و ادبی

عـربها در زمان جـاهلیت یـک بـازار بزرگ سال بنام«بازار عکاظ»داشتند که در عـین حـال یکمجمع مهم‌ ادبی‌ و یک کنگره سیاسی و قضادی نیز محسوب‌ میشد.

وضع‌ این‌ بـازار‌ جـالب‌ و شنیدنی بود:قبائل مختلف حجاز در ماههای حـرام(ماههائی که جنگ را در آن حرام مـیدانستند و مـوقتا دست از خونریزی و کشت و کشتار بـرمی‌داشتند و آرامـش‌ مختصری در شبه جزیره بوجود می‌آمد)بسوی این بازار هجوم میآوردند.

در این بازار همه‌گونه کالاهای مـختلف مـباده میشد و علاوه بر فعالیتهای اقـتصادی عـالیترین نـمونهء نظم و نثر عـربی از‌ طـرف‌ شعرا و سخن‌سرایان توانای عـرب در ایـن کنگره بزرگ عرضه می- گردید که بهترین آنها بعنوان«شعر سال»انتخاب میشد.البته موفقیت در این مـسابقه بـزرگ ادبی؛افتخار قابل ملاحظه‌ای برای سراینده آنـ‌ شـعر‌ و قبیله‌اش بود.

(1)-اقـتباس از تـاریخ تـمدن اسلام صفحات 88 و 89 چاپ چهارم

درسهایی از مکتب اسلام » شماره 72 (صفحه 19)

جرجی زیـدان درباره بازار عکاظ مینویسد:

این بازار در نزدیکی‌ شهر«طائف»بود‌ و قبائل حجاز که در‌ ماههای‌ حرام بآنجا میآمدند در نـخلستانهای مـجاور آن چادر میزدند و مشغول دادوستد میشدند.

طائفه قـریش بـرای جـلب افـراد بـیشتری بسوی این بـازار آنـجا را‌ نمایشگاه‌ شعر و ادب و خطابه‌ قرار داده بودند.

(زیرا عربها باین موضوع علاقهء وافری داشتند)و باین ترتیب هر سال عـده‌ای از گـویندگان و خـطیبان عرب برای اظهار فضل و کسب شهرت بـانجا میآمدند.

ضـمنا اگـر‌ کـسی‌ اسـیری داشـت؛و میخواست اسیر خود را از اسیرکننده‌اش خریداری کند بعکاظ میآمد؛و هرکس نزاعی داشت برای دادخواهی و دادرسی بآنجا میآمد،و قبل از آنکه بازار افتتاح گردد یکنفر را بعنوان‌ سرپرستی‌ و اداره‌ امور آنـجا انتخاب میکردند که غالبا از «بنی تمیم»بود...1

این بود نمونه‌ای از پیشرفتهای عربهای جاهل در‌ فن شعر و خطابه و ادبیات.

***

برای کوبیدن انقلاب دست بچه‌ کارهائی‌ زدند!

قرآن در میان چنین جمعیتی پیدا شد که علاوه برداشتن یک زبـان عـالی و پرمایه در آن ‌‌عصر‌ باوج ترقی ادبی خود رسیده بودند.

ولی با اینهمه قرآن(قطع نظر از جنبه‌های‌ دیگری‌ که‌ در آینده مورد بحث قرار خواهد گرفت)فصل نوینی در ادبیات عرب گشود؛و آنچنان شور و انقلاب دامنه‌داری در پهـنهء زبـان عرب بوجود آورد که قابل مقایسه با تأثیر‌ و نفوذ هیچیک از‌ آثار‌ زنده ادبی و اشعار عکاظ و معلقات سبع نبود.

شعر او سخن‌سرایان عرب در آغاز بفکر مبارزه افـتادند ولی خـیلی زود متوجه شدند که جاذبه و نـفوذ و قـدرت متعلق قرآن‌ بیش از آنست که بتوان با آن برابری کرد.

لذا ناچار دست بمبارزات«منفی و غیر منطقی»زدند.

این مبارزات باشکال گوناگونی صورت میگرفت که در پاره‌ای از موارد شکل کودکانه و مـضحکی‌ داشـت‌ و حکایت از نهایت عجز و بـیچارگی و نـاتوانی آنها میکرد.

یکی از طریق مبارزهء آنها این بود که عده‌ای را مأمور کردند در همان موقعی که پیامبر (1)تاریخ تمدن‌ جرجی‌ زیدان جلد اول صفحه 19

درسهایی از مکتب اسلام » شماره 72 (صفحه 20)

اسلام میخواست دلهای عده‌ای از مردم حقیقت‌جو را با آیات شیوه‌ای قـرآن مـجذوب سازد با «کف زدنهای ممتد»و«سوت کشیدن»و«قال و غوغا»آنچنان جنجالی بر پا کنند‌ که‌ آهنگ دلنواز پیامبران در میان آنها گم شود!

این موضوع را قرآن در«آیه 26 سوره فصلت»بازگو کرده است:

و قال الذین کفروا لا تسمعوا لهذا القـرآن و الغـوا فیه‌ لعـلکم‌ تغلبون

: «کفار گفتند باین قرآن گوش‌ فراندهید‌ و در اثناء آن‌جار و جنجال راه بیاندازید شاید پیروز شوید»!.1

راه دیگری که برای انحراف افـکار عمومی مردم از قرآن اندیشیدند‌ این‌ بود‌ که: تاجری بنام«نضر بن حـارث»که در آنـ‌وقت بـا‌ ایران‌ مبادلاتی تجارتی داشت،داستانهای هیجان‌انگیز قهرمانان ایران باستان و افسانه‌های آبدار رستم و اسفندیار را که با روح حماسی اعراب‌ سـازش‌ ‌ ‌داشـت‌ بضمیمه سرگذشت شاهان بزرگ ایران و شرح کاخهای رؤیائی آنها‌ بقیمت- های قابل تـوجهی خـریداری کـرده بود؛و برای سران قریش بارمغان آورد.

آنها هم برای منحرف ساختن افکار‌ توده‌ مردم‌ که سـخت در تأثیر آیات قرآن قرار گرفته بودند(و یا به‌ تعبیر‌ دیگری برای فراهم کـردن وسائل تفریح و سرگرمی سـالم!)از آن اسـتفاده کردند و گفتند:

اگر محمد‌ داستان‌ عاد‌ و ثمود برای شما میخواند ما از آن بهتر را برای شما‌ تهیه‌ کرده‌ام،‌ داستان رستم و اسفندیار و پهلوانان بزرگ ایران زمین!

ولی متأسفانه این نقشه هم‌ نگرفت،و‌ ریشه‌های‌ قرآن روز بروز در اعماق دلهـا محکمتر میشد و جوانه‌های تازه میزد.

اما مضحکتر‌ از‌ تمام این طرق مبارزه همان بلائی بود که بر سر«اسعد بن زراره8» آوردند.او‌ از‌ طایفه«خزرج»بود‌ که سالیان دراز با طایفه«اوس»جنگ و ستیز داشتند.

هنگامیکه از«مدینه»برای جلب همکاری نظامی مـردم‌ مـکه‌ بآنجا آمد در ملاقاتهای اولیه از دوست قدیمیش«عتبة بن ربیعه»این جمله را شنید:

«این‌ روزها‌ شخصی بنام«محمد»در مکه پیدا شده که ضد بر آئین بت‌پرستی همان آئین نیاکان ما قیام‌ کرده‌ و تمام حوادث را تـحت الشـعاع قرار داده است بطوریکه ما قادر‌ بهیچگونه‌ کمک‌ بشما نیستیم»!

«اسعد»بسیار علاقه‌مند شد این مرد اعجوبه را که در این مدت کوتاه چنان‌ تکان‌ سختی‌ بافکار (1)مجمع البیان سوره فصلت.

درسهایی از مکتب اسلام » شماره 72 (صفحه 21)

مردم مکه داده است از نزدیک ببیند.

-او‌ الانـ‌ کجاست؟

-در کـنار کعبه(در حجر اسماعیل)نشسته و مردم را با کلمات مخصوصی بآئین خود میخواند.

-آیا‌ من‌ میتوانم با او ملاقات کنم؟

-آری،ولی بسیار خطرناک است.زیرا او تو را‌ با‌ گفتار خود سحر میکند!

-بالاخره من ناچارم‌ اطراف‌ خانه‌ کـعبه طـواف کـنم،چگونه میتوانم سخنان او را‌ نشنوم،‌ مگر او در حـجر اسـماعیل کـنار کعبه نشسته است؟

-چرا...ولی بیا این قطعه«پنبه»!با‌ بگیر‌ و در گوشت بگذار تا‌ سخنان‌ او را‌ نشنوی؟

-پنبه...؟

-آری،پینه!

اسعد پنبه را گرفت و در‌ گوش گذارد و برای طواف به مسجد الحـرام آمـد،و مـشغول اطراف شد،در«دور‌ اول»نگاه‌ عمیقی به پیغمبر اسلام کـرد کـه‌ اطراف او را مانند‌ تشنگانی‌ که دور چشمه آب زندگی‌ جمع‌ شوند گرفته‌اند و با دقت بسخنانش گوش میدهند.

در«دور دوم»طاقت نیاورد،با خود گفت‌ این‌ چـه کـار احـمقانه‌ای است که‌ من‌ گوش‌ خود را به‌ بندم‌ و از چنین جریان‌ مـهمی‌ که در مکه میگذرد بیخبر بمانم.این پنبهء لعنتی را که از گوش خود بیرون‌ کنم‌ ببینم چه خبر است؟.این را گفت‌ و پنـبه را‌ بـا‌ خـشم‌ و نفرت از گوش‌ بدر آورد و با روئی گشاده خدمت پیغمبر آمد...

-محمد!بگو به بینم مـا را بـچه‌ چیز‌ دعوت میکنی؟

-بسوی خداوند یگانهء یکتا،و‌ این‌که‌ من‌ فرستادهء‌ او‌ هستم...،سپس دو آیه‌ از‌ سوره انعام(آیه 152 و 153)را که عصارهء قـسمت مـهمی از اصـول و فروع اسلام ات بر‌ او‌ خواند.

«اسعد»چنان مجذوب و مسحور آیات قرآن واقع‌ شد‌ که‌ بـی‌اختیار‌ فـریاد‌ زد:«مـن‌ گواهی میدهم معبودی شایسته جز خداوند یگانه نیست و تو پیامبر او هستی...آری من مسلمان شدم!.

پایان مقاله

معرفی پژوهشکده

پژوهشکده ادیب فقه جواهری در سال 1392 با هدف ارتقا سطح فهم دین براساس ادبیات عربی در حوزه علمیه قم شروع به کار کرد. این نهاد در تولید کتاب (کتابگاه)، مجله، فیلم های آموزشی کوشا بوده و سمینار نقشش ادبیات عربی در فرآیند استنباط و جشنواره ادبی سید علی خان مدنی ره از دیگر خدمت های پژوهشکده به ریاست استاد سید مرتضی حسینی کمال آبادی  است.

تماس با ما

تماس با پژوهشکده ادیب فقه جواهری

تماس با کتابگاه

از این راه ها در ارتباط باشیم

گفت و گو

پیام به پشتیبانی (پاسخگویی فوری)
09197459063

تماس

09197459063

شنبه تا پنج شنبه (9 الی 21)

ایمیل

info@arabadib.ir

 

کد پستی

3749113916

آدرس

قم، خیابان معلم شرقی پ73
Template Design:Dima Group