نگاه درجه دو به ادبیات عرب
سعید هلالیان
مقدمه
چیستی و ضرورت بررسی درجه دوم علوم ادبیات عرب
«عربی»، زبان زندهای است که افزون بر پویایی و توانایی ذاتیاش، عامل دیگری نیز باعث رواج و گسترش آن شده است. این زبان، از یکسو زبان دین اسلام و لغت قرآن کریم و تنها زبان جایز در عبادات توقیفی و زبان تمدن اسلامی و عامل ارتباطی مهمی میان مسلمانان به شمار میآید و از سوی دیگر، حامل تراث و گنجینههای علم و ادب ملل پیشین مانند یونان، روم، هند و ایران باستان است که در جریان جنبش ترجمه، آنها را جذب و هضم کرده و در سینهاش نگاه داشته است. در متون دینی نیز اهمیت بسیاری به زبان عربی داده شده است. در این باره امام صادق (ع) چنین میفرمایند: «تَعَلَّمُوا الْعَرَبِيَّهْ فَإِنَّهَا كَلَامُ اللَّهِ الَّذِي تَكَلَّمَ بِهِ خَلْقَهُ».[1]
فراگیری زبان عربی برای طلاب اهمیت بسیاری دارد؛ زیرا زبان برای فراگیری هر رشته علمی و آشنایی کافی با زبان منابع آن رشته، ابزاری ضروری است. طالب علوم اسلامی که همواره باید با قرآن و سنّت و متون علمی مرجع که به زبان عربی است، سر و کار داشته باشد، لازم است با این ابزار و کلید ورود به علوم اسلامی، به خوبی آشنا باشد. این نوشتار، به بررسی درجه دوم و تحلیلی «علوم ادبیات عرب»، به عنوان یکی از مهمترین ابزارهای لازم برای فهم متون دینی، با توجه به اهداف آموزشی آنها در حوزه میپردازد. درباره چیستی «نگرش درجه دوم» و ضرورتهای پرداختن به آن در تحصیل بهینه و موفق یک دانش، در نوشتار دیگری سخن گفتهایم.[2]
الف) دستهبندی و تعداد علوم ادبیات عرب
الف ـ 1) مقدمه: معنای ادب و علمالأدب
واژه «ادب» را به فرهنگ، دانش، هنر، حُسن معاشرت و نظایر آن تعریف كردهاند.[3] در تعریف ادب به معنای عام، چنین گفتهاند: «الأدبُ کلّ ریاضةٍ محمودةٍ یتخرّج بها الإنسان في فضیلةٍ من الفضائل؛ ادب هر تلاش ستودهای است که انسان با آن به فضیلتی از فضایل دست مییابد».[4] بنابراین، ادب به معنای گستره آن در عربی، تقریباً معادل فرهنگ و هنر است.
در تعریف اصطلاحی «ادبیات» نیز چنین گفته شده است: «و أدبُ لغةِ أيّ أمّةٍ هو ما أودِع نثرها و شعرها من نتائج عقولِ أبنائها، و أمثلة طبائعهم، و صُوَرِ أخیِلَتهم، و مبلغِ بیانهم، ممّا شأنُه أن یهذّب النفسَ و یُثقّف العقلَ و یقوّم اللّسانَ؛ ادبیات هر قوم، نتیجه عقول آنان و نمونههای سرشتشان و صورتهای خیالی و میزان توانایی بیانی ایشان است که در نثر و شعرشان به ودیعه گذاشته شده و میتواند نفس را پیراسته و عقل را فرهیخته و زبان را استوار سازد».[5]
«علمالأدب» واژهای است که بار معنایی محدودتری دارد که در این باره از زمخشری و جرجانی، چنین نقل شده است: «علمُ الأدب علمٌ یُحترز به عن جمیع أنواع الخطأ في کلامالعرب لفظاً وکتابةً؛ علم ادب، دانشی برای پرهیز از هر اشتباهی ـ چه گفتاری یا نوشتاری ـ در زبان عرب است».[6] به طور كلی، علوم ادب، علومی به شمار میروند كه با رعایت قواعد آنها، آدمی از اشتباه نوشتاری و گفتاری در كلام عرب در امان میماند.
الف ـ 2) تعداد علوم ادب
میان صاحبنظران درباره تعداد علوم ادبیات عرب، اختلاف است. برخی این علوم را به دوازده علم تقسیم میكنند كه عبارتند از: نحو، صرف، عروض، قافیه، لغت، قرض، انشا، خط، بیان، معانی، محاضرات و اشتقاق.[7] از زمخشری همین تقسیمبندی نیز نقل شده است.[8] برخی، علم بدیع را علمی مستقل دانسته و برخی آن را ذیل علم معانی و بیان قرار دادهاند. برخی این علوم را هشت و برخی نیز بیشتر دانستهاند. بعضی برای ادب، اصول و فروعی قائل شده و گفتهاند اصول آن عبارتند از: لغت، صرف، اشتقاق، نحو، معانی، بیان، عروض، قافیه، و فروع آن عبارتند از: خطّ، قرضالشعر، انشا، محاضرات یا همان تاریخ.[9] به هر حال، مهمترین علوم ادبیات عرب، عبارتند از:
مهمترین علوم ادبیات عرب |
||||||
لغت و فروع آن مانند: فقه اللغه، فروق اللغه، اشتقاق |
صرف |
نحو |
انشاء (انشاء النثر) |
معاریض الشعر |
خطابه |
تاریخ ادب |
بلاغت و دانشهای بلاغی: معانی، بیان، بدیع |
عروض |
قافیه |
قرض الشعر |
نقد شعر و نثر |
خط و املاء (رسمالخط) |
اصول نحو |
در ادامه، به معرفی مهمترین شاخههای علوم ادبیات عرب میپردازیم. البته این بررسی، مطلق نیست و با توجه به اهداف حداقلی آموزش علوم ادبیات عرب در حوزه و نیازهای تحصیلی طلاب به این علوم، صورت خواهد گرفت.
هدف حداقلی از تعلیم و تعلم ادبیات عرب در حوزه، عبارتند از: «توانایی ترجمه بلاغی گزارههای دينی، يعنی توان انتقال پیام موجود در آنها به مخاطبان با ایجاد همان حس موجود در آنها». «فهم» متون دينی و «انتقال» مفاهيم آنها به ديگران، حداقل انتظار از حوزههای علميه بوده و هست؛يعنی طلبه بايد بتواند مفاهيم قرآن و روايات را بفهمد و برای ديگران قابل درك سازد. به سخنی دیگر، این مفاهیم را به آنها منتقل كند. منظور از این انتقال، ملموس كردن مقصود متن است؛ يعنی انتقال ادراك متكلّم به مخاطب با همساني تأثير متن مبدأ و مقصد بر مخاطبان. چنین انتقالی، همان «ترجمه بلاغی» است. بنابراین، حداقل سطح لازم عربی برای طلبه، توانایی ترجمه موفق متون دینی است. متعلق این ترجمه، عبارتند از: تمام آيات قرآن، همه گفتارهای صادر از معصومان (ع) و متون مرجع علمی عربی ـ تاریخی و معاصر مرتبط با فعالیت تخصصی خود.
علوم ادبیات عرب، از شاخههای متعددی تشکیل شده، ولی احراز برخی از آنها برای دستیابی به هدف بالا ضروری بوده است و اهمیت بیشتری دارد. شناخت محتوای کتاب و سنّت که از مقوله لفظند و فهم و کشف دلالتهای آنها به طور عام،[10] با شناخت معانی الفاظ به اعتبار مواد (علم لغت و اشتقاق) و به اعتبار هیئات افرادی (علم صرف) و هیئات ترکیبی (نحو) و هیئات مجموعی الفاظ در نسبت با مخاطب و هدف از کلام (بلاغت) ممکن است. از این رو، مهمترین شاخههای علوم ادبیات عرب [+ دیگر علوم ادبی] مورد نیاز برای تأمین این هدف، عبارتند از:
|
هدف مرکزی |
زبانشناسی عمومی |
دستیابی به نگرشی صحیح به زبان و قوانین حاکم بر آن |
آشنایی تحلیلی با علوم ادبیات عرب |
کسب بینش صحیح و کاربردی نسبت به ادبیات عرب و علوم آن و بویژه جایگاه آنها در فم متون دینی |
علم لغت و شاخههای آن |
توانایی دستیابی به معنای دقیق واژگان عربی |
صرف |
شناخت تغییرات ساختاری و معنایی کلمه از جهت هیئت آن |
نحو |
شناخت قواعد ترکیب صحیح کلمات بدون اشتباه لفظی و معنایی برای رساندن معنای مقصود |
علوم بلاغی |
کسب توان رساندن معنا مطابق وضعیت و مقتضای حال مخاطب و بیان مقصود به صورتهای گوناگون و نیز آراستن کلام به آرایههای ادبی |
ادبیات (فارسی) تطبیقی |
تشخیص معادل ساختاری و معنایی مناسب برای کلمات، جملات، گفتارهای زبان مبدأ در زبان مقصد |
فن ترجمه در قالب کارگاه ترجمه |
قدرت انتقال مقصود از زبان مبدأ به مخاطبین مختلف در زبان مقصد |
ب) آشنایی با مهمترین علوم ادبیات عرب و دیگر علوم ادبی لازم برای طلاب
ب ـ 1) زبانشناسی عمومی
زبانشناسیlinguistic) ) علمی است که موضوع آن، بررسی زبان و قوانین آن است و به مطالعه زبان انسان، چگونگی شکلگیری و کارکرد آن، واحدهای زبانی، ساختار، ماهیت و تحولات زبانها و نظایر آن میپردازد.[11] زبانشناسی، علمی گسترده با شاخههای فراوان است که پرداختن به همه آنها در جهت این هدف، ضروری نیست. اهداف حداقلی آشنایی با این علم، عبارتند از:
هدف مرکزی |
دستیابی به نگرشی صحیح به زبان و قواعد حاکم بر آن |
اهداف تفصیلی |
ـ شناخت اجمالی نحوه تولید آواها و اصوات در انسان ـ آشنایی اجمالی یا تحلیلی (بسته به مورد) با اموری چون: زبان و ماهیت آن و دیدگاههای متفاوت در اینباره؛ سیر تاریخی اجمالی زبانها؛ زبانهای زنده؛ خانوادههای زبانی؛ مهمترین زبانهای دنیا؛ ویژگیهای مشترک زبانها؛ لهجه؛ گویش؛ ارتباط زبان و ذهن و روح؛ تحولات زبانها؛ ارکان یک زبان (مانند ماده، هیئات، ترکیبها)؛ دستور زبان و نحوه کشف آن؛ زبانشناسی و شاخههای مختلف آن؛ ارتباط زبانشناسی با سایر علوم؛ منابع معتبر زبانشناسی در سنّت اسلامی و سایر منابع؛ لایههای زبان و دانشهای زبانی؛ و ... ـ شناخت و تشخیص لایههای ساختاری تشکیلدهنده زبان (ساختارهای: آوائی، لغوی، صرفی، نحوی، بلاغی، معنایی و اسلوب کلام) |
مراد از آشنایی درجه دوم با علوم ادبیات عرب، پرداختن به مباحثی نظیر آن چیزی است که در این نوشتار بررسی شده است. هدف مرکزی از این آشنایی، عبارتند از: «کسب بینش صحیح و کاربردی نسبت به ادبیات عرب و علوم آن و به ویژه جایگاه آن در فهم متون دینی». اهداف تفصیلی این گونه بررسیها، شناخت این امور است:
ویژگیها و تمایزهای زبان عربی مانند پدیده «إعراب»، تعدد مفردات و اسالیب و ساختارها؛ اعتدال کلمات؛ فصاحت مفردات؛ اختصار در الفاظ و اسلوبها؛ توانایی گسترده پذیرش واژههای بیگانه و هضم و تبدیل آنها به ساختارهای بومی؛ نرمش و انعطافپذیری در طول زمان در عین حفظ اصالتهای خود؛ قلب در حروف؛ ادغام در حروف؛ در تقدیر گرفتن فعل در جمله؛ وجود مترادفهای فراوان برای یک کلمه و حتی برای حالات مختلف یک چیز؛ آمدن همزه در آخر کلام؛ وارد شدن ال بر کلمات؛ اضافه کردن حروف در اسمها به منظور مبالغه (تکثیر المبانی)؛ جایگزینی؛ تضمین و نظایر آن؛
- تاریخچه زبان عربی و علوم ادبیات عرب و فلسفه وجودی و خاستگاه و راز پیدایش هر یک؛
- بررسی تاریخی سیر پدیدآیی و رشد و گسترش دانشهای علوم ادبیات عرب و نقش اسلام در این زمینه؛
- دستهبندی و تعداد علوم ادبیات عرب؛
- معناشناسی مکتب و مذهب ادبی و بیان مهمترین مدارس و مذاهب ادبیات عرب؛
- شرح احوال مهمترین شخصیتهای این مدارس و تأثیرات و آثار مهم آنها؛
- منابع علوم ادبیات عرب، شامل سماع (شنیدن استعمال عرب فصیح)؛[12] قرآن کریم؛ برخی احادیث معصومین (ع)؛
- روشهای استخراج قواعد ادبیات عرب، شامل اجماع؛ استقرا؛ قیاس (ردّ الشئ إلی نظیره یا حمل غیرمنقول از کلام عرب بر کلام منقول، تمثیل منطقی)؛ استصحاب و استحسان؛
- حداقل میزان ضروری فراگیری علوم ادبیات عرب برای سطوح گوناگون (طلاب،[13] استادان، دانشجویان و دانشآموزان)؛
- بررسی تحلیلی هر یک از علوم ادبیات عرب و بررسی موضوعاتی مانند موضوع و محمولات و نوع رابطه آنها با موضوع هر علم؛ سنخ و ماهیت هر یک؛ کاربرد و فایده؛ غرض و غایت؛ تعریف؛ اهداف آموزشی یا تربیتی؛ منابع؛ روشهای استدلال؛ روشهای سنجش و سنجهها؛ مبانی، مبادی (تصوری و تصدیقی)، پیشفرضها؛ ساختار مباحث و ترتیب و پیوند بین مسائل (سیر بحث)؛ نحوه ترتب مسائل بر یکدیگر (سرّ و حکمت مباحث)؛ تقسیمات و تبویبهای مختلف و ملاک هر کدام؛ تاریخچه؛ جایگاه تاریخی آن علم؛ ایستار فعلی؛ جغرافیای مسائل؛ جایگاه معرفتی در بین علوم همسان و قریبالأفق و همه علوم؛ ارتباط با علوم همسنخ و علوم دیگر و مرز هر کدام با دیگری و ملاک این مرزبندی؛ شیوههای آموزش؛ ابزارها و مقدمات مورد نیاز برای فراگیری؛ روش (یا روشهای) تحقیق؛ میزان و ارزش معرفتشناختی گزارهها؛ محدودیتهای فراروی پژوهشگر در آن علم (به لحاظ روشی)؛ مکاتب و دورههای مهم و شخصیتهای اثرگذار و کلیدی (گذشته و کنونی)؛
- دانشهای همسنخ و قریبالأفق با علوم ادبیات عرب؛
- بررسی آموزش ادبیات عرب در سطوح گوناگون (حوزه، دانشگاه، مدارس به ویژه آسیبشناسی آموزش آنها در حوزه)؛[14]
- بررسی وضعیت پژوهش در علوم ادبیات عرب در سطوح گوناگون؛
- شناخت وسایل کمک آموزشی زبان، مانند معاجم؛ قاموسها؛ اصطلاحنامهها؛ موسوعهها؛ ابزار رسانهای مانند فیلم، کارتون و اخبار؛ کارتهای آموزشی؛ جعبههای حافظه؛ کتابهای داستان و رمان و شعر در سطوح گوناگون؛ نشریات و روزنامهها؛
ب ـ 3) علم لغت و فروع آن
وظیفه علم لغت، بیان وضع كلمهها و مسائلی چون اوضاع شخصی مفردات، پیدایش آنها، دلالت مطابقی الفاظ بر معانیشان، تطوّرات معنایی و شباهتهای ساختاری و معنایی الفاظ و نظایر آن است.[15] به تعبیری دقیقتر، علم لغت درباره مفردات وضع شده از جهت ماده و ریشه آنها، بحث میکند. موضوع این علم، لغتِ مفرد حقیقی از جهت ماده است و هدف آن، پیشگیری از اشتباه در معانی حقیقی لغات و تمایز قائل شدن بین معانی حقیقی و مجازی است.[16] مهمترین فروع لغت عبارتند از:
فقهاللّغة
مؤلفان عرب، برای پرداختن به مفردات لغوی، نامهای گوناگونی برگزیدهاند که قدیمیترین آنها واژه «اللغة»است.[17] به کار گرفتن واژه «اللغة» به معنای بررسی مجموع مفردات و بررسی دلالات آنها تا چند قرن رایج بود و به کسانی که به جمع، تألیف یا تصنیف در این زمینه میپرداختند، «لغوی» میگفتند. در قرن چهارم هجری، ابوالحسين احمد بن فارس القزوینی (م 359 هـ.ق) اصطلاح دیگری پدید آورد که ثعالبی (م 429 هـ.ق) آن را اخذ کرد. ابن فارس، نام یکی از کتابهایش را «الصاحبي في فقه اللّغة و سنن العرب في كلامها» نامید. ظاهراً وی برای نخستین بار واژه «فقهاللّغة» را به کار برد. بدین ترتیب، اصطلاح فقهاللّغة پدید آمد. پس از «ابن فارس»، «ثعالبی» این واژه را به کار برد و کتابش را «فقهاللّغة و سِرّ العربیة» نامید. موضوع فقهاللّغة نزد ابن فارس و ثعالبی، عبارت بود از: «شناخت الفاظ عربی و دلالت آنها و تصنیف این الفاظ در موضوعات و اموری مشابه».
تا پیش از دوران معاصر، دو اصطلاح «فقهاللغة» و «علماللّغة»، به یک معنا و هر دو به معنای بررسی مباحث گوناگون زبان عربی (لغت، صرف، نحو، علوم بلاغی و مباحث اصول نحو) بودند. از این رو، ابن فارس، کتاب «الصاحبی فی فقهاللغة» و سیوطی (849 -911 هـ.ق) کتاب «المزهرفيعلوماللغة و أنواعها» را نوشتهاند که هر دو شامل مباحثی درباره مسائل گوناگون زبان عربی است.
گسترش مطالعات زبانی در غرب و پدیدآیی تدریجی علوم «زبانشناسی» و اختلاف در ترجمه آنها سبب شد ادیبان معاصر درباره معنای این واژه، محدوده معنایی و رابطه آن با مباحث مطرح در برخی شاخههای زبانشناسی، اختلافنظر پیدا کنند. گروه بسیاری هنوز به پیروی از قدما، این دو واژه را به یک معنا میدانند.[18] برخی «علماللغة» را معادل «زبانشناسی به معنای اعم» و «فقهاللغة» را به معنای زبانشناسی درباره زبان عربی،[19] و گروهی نیز فقهاللغة را معادل «فیلولوژی»[20] به معنای «زبانشناسی تاریخی» میدانند. این تشویش در فارسی نیز راه مییابد و برای فقهاللغة، معانی گوناگونی نقل میشود. به هر حال، در این نوشتار مراد از این واژه، معنای تحتاللفظی آن (شناخت لغت) است و ما به مطالعه تاریخی و تحلیلی درباره واژگان، ریشهشناسی و بررسی ریشه و تطورات معنایی و ساختاری آنها در طول زمان نظر داریم.
اشتقاق
در لغت، گرفتن كلمهای از كلمه دیگر را اشتقاق میگویند،[21] اما «علم اشتقاق» دانشی است که با علم صرف، شباهت فراوانی دارد. این علم برای شناخت انواع اشتقاقها، كلمات را از این جهت بررسی میكند كه کدام اصل و كدام فرع آن است و نیز اینكه چگونه این فرع از آن اصل حاصل شده است.[22] اشتقاق، انواع گوناگونی دارد که مهمترین آنها عبارتند از:
1. اشتقاق اصغر یا صغیر؛
2. اشتقاق اکبر یا ابدال لغوی؛
3. اشتقاق کبیر یا قلب لغوی؛
فروقاللّغویة
مراد از «فروقاللغویّة»، شناخت تفاوت معنایی کلمات متقاربالمعنی مانند صراط، طریق و سبیل است.
اهداف حداقلی فراگیری علم لغت و فروع آن
اهداف حداقلی فراگیری علم لغت و فروع آن |
|
هدف مرکزی |
توانایی دستیابی به معنای دقیق واژگان عربی |
اهداف تفصیلی |
ـ شناخت اهمیت، جایگاه و چیستی علم لغت و مهمترین شاخههای آن و کاربرد هر یک در فهم متون ـ آشنایی با تاریخچه و علت پیدایش لغت (بویژه لغت عربی) ـ آشنایی با اموری چون: زبان، لهجه، گویش و تفاوت آنها، تعدد لهجهها و علت آن، لهجههای اصیل و فصیح و غیر فصیح و ملاکهای فصاحت و اصالت آنها ـ فلسفه و نحوه پیدایش معاجم و کتب لغت ـ شناخت مهمترین لغویان تأثیرگذار در علوم لغت ـ آشنایی با سبکهای مختلف لغتنامه نویسی و انواع طبقهبندیهای کتب لغت (موضوعی، حروف حلقی، حرف آخر کلمه، حرف اول کلمه و ...) ـ شناخت کتابهای لغت و معاجم معتبر نگاشته شده درباره واژههای قرآن کریم و روایات و توان بکارگیری هر یک ـ شناخت معاجم معتبر قابل استفاده برای ترجمه به طور عام و جهت فهم متون دینی بطور خاص، و تفاوتهای آنها و کاربردهای ویژه هر یک ـ توان شناخت ضبط لغوی دقیق کلمات ـ توانایی جمع عرفی نمودن بین معانی مختلف بیان شده برای یک واژه در معاجم مختلف و احراز اطمینان آور جوهره معنایی آن ـ توانایی مطالعه تاریخی و تحلیلی درباره واژگان و بررسی تطورات معنایی و ساختاری آنها در طول تاریخ ـ توانایی کشف و شناخت ریشهها و حروف اصلی کلمات ـ آشنایی با اشتقاق و انواع آن و کاربرد هر یک ـ تشخیص اصل و فرع کلمات ـ توانایی تشخیص ریشههای متشابهالمعنا و فرق آنها ـ تشخیص تفاوتهای معنایی کلمات متقارب المعنا و اشباه و نظائر؛ مثل صراط و طریق و سبیل؛ احد و واحد ـ تشخیص تفاوت معنایی افعال بواسطه تعلق آنها به حروف مختلف؛ مانند: رغب عنه (رویگردانی و اعراض) و رغب فیه (میل و اشتیاق) ـ آشنایی تدریجی با مواد و ریشههای پر کاربرد در قرآن، نهجالبلاغه و ... با استفاده از منابع معتبر نگاشته شده در این زمینه |
مهمترین منابع علم لغت[24]
مهمترین منابع علم لغت |
|||
نام |
نویسنده |
مهمترین ویژگیها و موارد استفاده |
درجه اهمیت |
العین |
خلیل بن احمد 105 ـ 175 هـ . ق |
نزدیکی به زمان جاهلیت و عصر احتجاج و جمعآوری استقرایی لغات فصیح، چینش کلمات با توجه به حروف اصلی کلمه و بر طبق مخارج حروف از حلق تا لب و به این ترتیب: حروف حلقی، حروف کامی، حروف صفیری، حروف تفشّی، حروف زبانی، حروف لبی ـ دندانی و نیم مصوتها، ذکر ترتیبی کلمات ثنایی، ثلاثی، رباعی، خماسی در هر باب؛ ذکر همه وجوه متصوره ترکیبی از کلمات اصلی هر باب بر اساس اشتقاق کبیر و تعیین معانی مهمل و مستعمل از بین آنها؛ دشواری نسبی یافتن کلمات |
*** |
الجیم |
ابو عمرو الشیبانی 110 ـ 206 هـ . ق |
نزدیکی به زمان جاهلیت و جمعآوری استقرایی لغات فصیح؛ چینش کتاب براساس حروف الفبا با توجه به حروف اصلی کلمه و ترتیب اصلی آنها |
|
الاضداد |
یعقوب بن اسحق (ابن سکیت) 246 هـ . ق |
معجم موضوعی برای ذکر کلمات متضاد؛ قابل استفاده در مسائل فقه اللغه؛ جمع آرای کوفیون و بصریون؛ استفاده از شواهدی از آیات قرآنی و احادیث نبوی (ص) و شعر شاعرانی چون کمیت، فرزدق و ... |
** |
جمهره اللغه |
ابن درید ازدی بصری 223 ـ 321 هـ . ق |
تلاش برای چینش جمهور کلمات عربی بر حسب ترتیب الفبایی ضمن ضبط براساس اشتقاق کبیر |
** |
تهذیب اللغه |
ابومنصور محمد ازهری هروی 282 ـ 370 هـ . ق |
جمعآوری استقرایی لغات فصیح؛ چینش کلمات با توجه به حروف اصلی کلمه و بر طبق مخارج حروف و با محوریت حروف حلقی؛ ذکر کلمات هر باب براساس تعداد حروف: ثنایی مضاعف، ثلاثی معتل، لفیف، رباعی، خماسی و ثلاثی صحیح؛ ذکر همه وجوه متصوره ترکیبی از کلمات اصلی هر باب و تعیین معانی مهمل و مستعمل از بین آنها؛ طرح مباحث زیاد درباره قلب و ابدال کلمات؛ ذکر فراوان شواهد قرآنی، حدیثی و اشعار عرب؛ معرفی کلمات غیر عربی دخیل در عربی؛ تلاش برای ضبط صحیحترین لغات و حذف کلمات مشکوک |
* |
الفروق اللغویه |
ابوهلال عسکری 382 ـ ... هـ . ق |
فروق اللغویه و ذکر اختلافات کلمات متقارب المعنی و دارای اختلاف جزئی مثل علم و معرفت |
*** |
المحیط فی اللغه |
اسماعیل بن عبّاد 385 ـ 326 هـ . ق |
ابواب و فصول و ترتیب و چینش آن، شبیه العین است؛ استدراک العین و افزودن نظرات خود و دیگر لغویون پس از خلیل به آن؛ مشتمل بر موضوعات لغوی، تاریخی، شرح حال بزرگان و ... |
* |
الصحاح (تاج اللغه و صحاح العربیه) |
اسماعیل بن حمّاد جوهری 340 ـ 393 هـ . ق |
جمعآوری استقرایی لغات فصیح؛ تلاش برای انتخاب کلمات صحیح عربی؛ چینش ابواب و فصول براساس حروف الفبا و بر مبنای حروف اصلی کلمات با محوریت لام الفعل و سپس فاء الفعل و سپس عین الفعل؛ استناد فراوان به اشعار شعرای عرب و اقوال پیامبر (ص) و صحابه، و اقوال علمای نحو و لغت؛ ذکر مثالهای بسیار زیاد؛ عدم ذکر بسیاری از لغات مهم؛ وجود مباحث غیر لغوی صرفی، نحوی، فقه اللغه و ... |
*** |
معجم مقاییس اللغه |
احمد بن فارس بن زکریا 000 ـ 395 هـ . ق |
تلاش برای پیدا کردن اصل یا اصول معنایی برای هر ماده و برگرداندن مشتقات مختلف آن ماده به آن اصل؛ چینش کتاب براساس حروف الفبا و با توجه به حروف اصلی کلمه؛ بررسی اشتقاقی کلمات؛ منبعی قابل استفاده برای تحقیق لغوی؛ استفاده از تمامی منابع لغوی پیشینیان |
*** |
مجمل اللغه |
احمد بن فارس بن زکریا 000 ـ 395 هـ . ق |
اختصار؛ تعداد کم الفاظ مورد بررسی |
* |
فقه اللغه و سر العربیه |
ابومنصور ثعالبی 350 ـ 429 هـ . ق |
تشکیل کتاب از دو بخش: 1) مباحث لغوی و فقه اللغه و بیان لغات در خانوادههای معنایی و ذکر انواع آنها و مقایسه بین مصادیق یا حالات مختلف آنها؛ 2) سرّ العربیه و بیان نکات و قواعد صرقی، نحوی، ادبی و ... |
*** |
المخصص فی اللغه |
ابن سیّده 398 ـ 458 هـ . ق |
معجم موضوعی براساس معنای کلمات؛ توضیح فرقهای موجود بین کلمات مترادف و هم معنا با استفاده از شواهد مختلف و اقوال علمای گذشته؛ منبع خوبی برای شناخت کلمات مشکل و تحقیقات فقه اللغوی |
** |
المحکم و المحیط الاعظم |
ابن سیّده 398 ـ 458 هـ . ق |
ترتیب کلمات براساس روش خلیل؛ حذف کلمات غیر ضروری؛ تمییز بین برخی امور متشابه؛ شواهد بسیار |
** |
مفردات الفاظ القرآن |
ابوالقاسم راغب اصفهانی 425 ـ 503 هـ . ق |
شرح کلمات مشکل قرآن و برخی احادیث؛ شرح کلمات در ضمن عبارات قرآنی و حدیثی؛ ترتیب الفبایی و با توجه به حروف اصلی کلمه (ف ع ل)؛ بیان کاربردی لغات؛ منبعی معتبر برای فقه الله؛ ارائه ملموس معانی |
*** |
اساس البلاغه |
ججارالله محمود زمخشری 467 ـ 538 هـ . ق |
ذکر معانی کلمات و کاربردهای متعدد آنها در سیاقهای مختلف کلامی؛ ذکر شواهد قرآنی با توجه به نکات بلاغی و سپس نقل احادیث و گفتار سخنسرایان نامدار عرب و ذکر شواهد گوناگون؛ ذکر کاربردهای نادر هر واژه؛ توجه به جنبههای دینی و علمی و هنری؛ جدا کردن معانی حقیقی از مجازی و معانی صریح از کنایی؛ بیان روش بکارگیری کلمه در قالبهای مختلف بلاغی در ضمن مثالهای مختلف؛ ترتیب الفبایی و با توجه به حروف اصلی کلمه (ف ع ل)؛ تمرکز بر ذکر کلمات ادبی و بلاغی و فقدان بسیاری از لغات ضروری |
*** |
نصاب الصبیان |
ابونصر فراهی 000 ـ 640 هـ . ق |
منظوم؛ نخستین کتاب لغت فارسی برای آموختن واژههای عربی |
** |
مختارالصحاح |
محمد بن ابی بکر رازی 000 ـ 666 هـ . ق |
مختصرشده صحاح جوهری با تصحیح اشکالات موجود در صحاح؛ گزینش برخی کلمات صحاح؛ افزودن برخی مباحث فقه اللغه، آگاهی دادن به حرکات و اوزان برخی کلمات؛ تنظیم و چینش به شیوه صحاح |
* |
لسان العرب |
محمد بن مکرم ابن منور الافریقی 630 ـ 711 هـ . ق |
تلاش برای غنای در مواد و حسن تألیف و نظم نوشتاری مناسب؛ جمعآوری حدود 80 هزار ماده لغوی؛ تنظیم و چینش به شیوه صحاح جوهری؛ شواهد زیاد قرآنی و روایی و اشعار و ضربالمثلهای فراوان؛ ذکر همه مشتقات و فروعات برای هر کلمه؛ ذکر نام صاحبان اقوال؛ وجود توضیحات غیر ضروری |
*** |
القاموس المحیط و القابوس الوسیط |
محمد بن یعقوب فیروزآبادی 729 ـ 817 هـ . ق |
تنظیم و چینش به شیوه صحاح جوهری؛ استدلال فراوان به قرآن و احادیث نبوی و کلام عرب؛ استفاده بسیار از رموز برای اولین بار؛ ذکر 60 هزار ماده لغوی؛ تلاش برای ذکر نکردن شواهد غیر ضروری؛ ذکر حرکات الفاظ مشتبه با مثالهای مشهور؛ نقد متعدد صحاح جوهری؛ وجود کلمات و صیغههای غیر مشهور |
* |
المصباح المنیر |
احمد بن محمد الفیومی 000 ـ 770 هـ . ق |
چینش کلمات براساس حروف الفبا و با توجه به حروف اصلی کلمه (ف ع ل)؛ گزینش لغات خاص و بررسی کامل هر لغت؛ نگاشته شده برای مخاطبین ماهر در ادب عربی؛ توضیح کلمات غریب؛ استفاده از احادیث بسیار بعنوان شاهد مثال؛ بررسی معنای فقهی برخی کلمات؛ طرح برخی مباحث ادبی در خاتمه کتاب؛ توجه به تذکیر و تأنیث؛ سعی در ذکر جمعهای اسمها؛ التزام به ذکر خصوصیات افعال؛ استفاده از منابع فراوان (بیش از 70 عنوان کتاب)؛ طرح برخی مسائل فقه اللغه و مباحث ادبی در قسمتهای مختلف |
*** |
مجمع البحرین و مطلع النیرین |
فخرالدین الطریحی النجفی 979 ـ 1087 هـ . ق |
کتابی درباره غریب القرآن و الحدیث با هدف بیان لغات مهم و کلمات مشکل قرآن و احادیث اهلبیت (ع)؛ بیان ساده؛ ذکر شاهد مثالهای مختلف قرآنی و حدیثی؛ چینش کلمات براساس حروف الفبا و با توجه به حروف اصلی کلمه (ف ع م)؛ ذکر مباحث ادبی؛ عدم استیفاء غرض اصلی (ایضاح کامل غریب الحدیث)؛ ایجاز مخلّ به معنا؛ عدم دقت در نقل از مصادر یا ضبط اعلام و تراجم؛ قابل استفاده در بررسی کتاب و سنت |
*** |
تاج العروس من جواهر القاموس |
محمد مرتضی الزبیدی الحسینی 1145 ـ 1205 هـ . ق |
تألیف شده به هدف شرح نقادانه «القاموس المحیط» فیروزآبادی؛ پر لغتترین معجم عربی با ذکر بیش از 10 هزار لغت؛ استفاده از منابع فراوان (بیش از 117 کتاب؛ دست نوشتههای علمای پیشین؛ حواشی کتب مختلف؛ مسافرتهای فراوان به کشورهای مختلف عربی)؛ تنظیم و چینش به شیوه صحاح جوهری؛ ذکر شواهد مختلف قرآنی و حدیثی و امثال عرب و آرای لغویون؛ پرداختن به برخی مباحث مهم زبانشناختی و فقه اللغه در مقدمه؛ افزودن لغات جدیدی که در لسانالعرب نیست؛ حجم بسیار زیاد |
*** |
التحقیق فی کلمات القرآن الکریم |
میرزا حسن مصطفوی 1334 ـ 1426 هـ . ق |
دایرهالمعارف قرآنی برای توضیح کلمات قرآنی و شرح آنها و نوعی تفسیر ضمنی و محتوایی آنها؛ تنظیم لغات قرآن بر حسب ریشه کلمات؛ جمعآوری و نقل توضیحات کتابهای معتبر لغت و ادب درباره لغت مورد بررسی و سپس بیان نظر تحقیقی استدلالی خود؛ توضیح بسیاری از لغات اعجمی و ریشه آنها که عبری یا زبانی دیگر بودهاند؛ احصای آیه و آیاتی که لغت مورد بررسی یا هم ریشههای آن، در آن قرار دارند در ذیل هر لغت؛ سعی در دوری از تکرار و تطویل و مطالب خارج از مقصود؛ دقتهای تحلیلی فراوان |
*** |
المعجم الوسیط |
8 استاد مجمع اللغه العربیه مصر 1380 هـ . ق |
نیاوردن الفاظ غریب، کم استعمال، مهمل و کم فایده؛ عدم ذکر اختلاف لهجات؛ درج 30 هزار کلمه و 600 تصویر؛ مشخص کردن همه مونّثهای غیر لفی؛ استفاده از رموز؛ تقدّم افعال بر اسماء در چینش؛ تقدّم معانی حسّی و حقیقی بر معانی عقلی و مجازی؛ ذکر تنها یکی از ابواب ثلاثی مزید متعدّد در صورت هم معنا بودن آنها؛ چینش براساس حروف الفبا و حروف اصلی کلمه (ف ع ل)؛ استفاده آسان؛ عدم ذکر برخی ابواب ثلاثی مزید، مصادر و مشتقات صرفی؛ |
** |
المنجد فی اللغه |
لویس معلوف |
ذکر مشتقات مختلف یک کلمه و تلاش برای برگرداندن آنها به یک یا چند اصل معنایی مشخص و ذکر آنها با شماره؛ چینش براساس حروف الفبا و حروف اصلی (ف ع ل)؛ تمییز افعال لازم و متعدّی؛ ذکر اسم فاعل یا صفت مشبهه هر لغت؛ ذکر همه مشتقات صرفی، جمعهای مکسّر، مونثهای غیر لفظی موجود برای یک کلمه |
** |
دراسات فی فقه اللغه؛ صبحی صالح *** |
مباحثی در فقه اللغه و زبانشناسی عربی؛ رمضان عبدالتواب ** |
قل و لاتقل؛ مصطفی جواد ** |
معجم الاخطاء الشائعه؛ محمد العدنانی ** |
معجم الاغلاط اللغویه المعاصره؛ محمد العدنانی ** |
معجم الخطا و الصواب؛ امیل بدیع یعقوب ** |
الافعال؛ علی السعدی ابن القطاع ** |
معجم الافعال المتعدیه بحرف؛ موسی الملیانی (نوّیوات) ** |
معجم تصریف الافعال العربیه؛ جورج متری * |
معجم حروف المعانی؛ احمد جمیل الشامی ** |
معجم فی المترادفات و المتجانسات؛ محمود حسینی و ... ** |
امثال العرب؛ امیل بدیع یعقوب ** |
معجم الامثال العربیه؛ ابراهیم الاحدب الطرابلسی ** |
معجم الامثال العربیه؛ محمود اسماعیل حسینی و ... ** |
معجم الاضداد؛ مراد ـ قیقان ** |
المنجد فی المترادفات و المتشابهات؛ رفائیل نخله ** |
کتاب الفا الاشباه و النظائر؛ عبدالرحمن الهمدانی ** |
|
معجم الادوات و الضمایر فی القرآن؛ عمایره ـ السید ** |
المنجد فی المترادفات و المتشابهات؛ محمود اسماعیل حسینی و ... ** |
|
ب ـ 3) علم صرف
تعريف علم صرف
«صرفیا تصریف» در لغت به معناى دگرگونی و گرداندن و تغيير دادن است. در اصطلاح، صرف یعنی چگونه يك كلمه را به شكلهاى گوناگونی درآوريم تا معانى متعددى از آن به دست آيد. برای نمونه، چگونه كلمه نَصْر (يارى كردن) را به صورت نَصَرَ، يَنْصُرُ، اُنْصُرْ، نَاصِرٌ، مَنصورٌ و نظایر آن درآوريم تا معانى يارى كرد، يارى مىكند، يارى كن، يارىكننده، يارى شده و مانند آن به دست آيد؟ به عبارتی دقیقتر، صرف به بررسی تغییرهای گوناگون کلمه از جهت لفظ و معنا (تغییرهای لفظی و معنایی کلمه، پیش از ورود آن در جمله) میپردازد. در این دانش، درباره ساختار الفاظ در حالات گوناگون همچون صحت، اعلال، ادغام، ابدال، حروف اصلی و زائد، جامد و مشتق، مؤنث و مذكر، مفرد و تثنیه و جمع، اسم یا فعل یا حرف بودن و زمانهای مختلف افعال، بحث میشود. بیان احکام صرفی یک کلمه، «تجزیه» نام دارد.
موضوع علم صرف
هر کلمه به تنهایی و بدون در نظر گرفتن کلمات دیگر، ویژگیهایی دارد. در علم صرف، احوال و خصوصیات ساختاری و ساختمان کلمه، آن گاه که تنها و مستقل بررسی شود، (پیش از ورود در جمله) بیان میشود. از این رو، موضوع علم صرف، «كلمه از حیث هیئت آن» است. مىتوان صرف را علمِ «كلمهشناسى» و «كلمهسازى» دانست.[25] از ميان اقسام كلمه (فعل، اسم و حرف)، فقط اسم و فعل، صرف مىشوند، ولی شكل و صورت حرف، هميشه ثابت است. به همین دلیل، در علم صرف فقط از اسم و فعل بحث مىشود.
فایده علم صرف
فايده مهم صرف اين است كه به وسيله آن مىتوان كلمات را شناخت و برای معانى مورد نظر، كلمات مناسب ساخت. بنابراين، فايده علم صرف، آشنايى با چگونگى كلمهشناسى و كلمهسازى، شناخت كلمات و معانی آنها و ساختن كلمات مناسب برای معانی مختلف است. ابن عصفور (م 670 هـ.ق) ادیب برجسته اندلسی، درباره هدف این دانش و وجوب تقدّمش بر دیگر علوم عربی، چنین نوشته است: «هدف علم صرف، حفظ زبان [عربی] از اشتباه در الفاظ و مراعات قانون زبان در نگارش است و باید پیش از علم نحو فرا گرفته شود؛ زیرا شناخت ذات کلمات است».
اهداف حداقلی فراگیری دانش صرف
اهداف حداقلی فراگیری دانش صرف |
|
هدف مرکزی |
شناخت تغییرات ساختاری و معنایی کلمه از جهت هیئت آن |
اهداف تفصیلی |
ـ شناخت کلمه و اقسام آن و کلمات مورد بحث در دانش صرف ـ شناخت جامد و مشتق و توان تشخیص کلمات جامد و مشتق ـ شناخت کلمات هم جنس (اصل و مشتقات آن) و توان تشخیص آنها ـ شناخت حروف اصلی و زائد و توانایی تشخیص آنها در کلمات هم جنس ـ آشنایی با ابنیه مجرد و مزید کلمات، و توان کشف آنها ـ آشنایی با وزن و نحوه پیدایش آن و قواعد آن، و نیز علت اختلاف وزنها ـ شناخت انواع کلمه از نظر چگونگی حروف اصلی (صحیح و معتل، مهموز و غیر مهموز، مضاعف و غیر مضاعف) و اقسام آنها ـ آشنایی با تغییر و تحولهای یک کلمه (برای اصلاح، تسهیل و ...) و قواعد آنها و روش اعمال این قواعد در کلمهسازی (مباحثی مانند: اعلال، ادغام، تخفیف، اماله، قلب، ابدال، تعویض، الحاق) ـ تشخیص وزن مناسب با یک معنی ـ شناخت انواع تغییرات ساختاری و معنایی فعل (زمانهای مختلف، معلوم و مجهول، لازم و متعدی، منفی، مجزوم، منصوب، موکد، ابواب مزید و معانی مختلف هر یک، ثلاثی و رباعی و خماسی، ابواب غیر مشهور، افعال صناعی یا منحوت، افعال غیر متصرف، اسم فعل و انواع آن و ...) ـ آشنایی با مصدر و انواع آن (اصلی، میمی، صناعی، مجهول، مره، نوع و ...) و اسم مصدر و تفاوت آنها ـ توان ساخت یا تشخیص انواع مشتقات (اسم فاعل و مفعول، صفت مشبهه، اسم تفضیل، اسم مبالغه، اسم مکان و زمان و آلت) ـ شناخت اسامی مذکر و مونث و اقسام سماعی و قیاسی آنها، و علامات تأنیث ـ آشنایی با اسم متصرف و غیر متصرف و مباحث مرتبط (مثنی و جمع، سالم و مکسر، جمع الجمع، اسم جمع، اسم جنس جمعی، منسوب، مصغّر و قواعد اعلال آن و ...) ـ شناخت معرفه و نکره و مباحث آنها (علم، معرفه به ال، ضمیر و انواع آن، اسم اشاره، موصول، مضاف و مضاف الیه ...) ـ معرب و مبنی و انواع آنها ـ شناخت قواعد کتاب و قرائت اسم و فعل (مانند: انواع کتابت همزه، مایکتب و لایقرا، مایقرا و لایکتب، ما لایقرا و لایکتب، التقاء ساکنین، وقف و ابتداء و ...) ـ شناخت و تشخیص اصول بکاربردن اوزان در زبان عربی (محدودههای ممنوع در کلمهسازی «ما لایستعمل»، ضوابط اجباری در کلمهسازی «مایجب»، موارد قابل انعطاف و تغییر در کلمهسازی «ما استعمل») ـ توان ساخت کلمه مناسب برای معانی و حالات مختلف ـ شناخت «تجزیه» کلمات و کاربرد و روش و قواعد آن، بویژه تأثیر آن در فهم متن و ترجمه |
مهمترین منابع صرفی
گفته شده که ابومسلم معاذ الهرّا (م 187 هـ.ق) نخستین كسی است که درباره علم صرف كتاب نوشته است. وی اهل كوفه و استاد فرّا و از شاگردان امام صادق(ع) بوده است.[26]
برخی از معروفترین كتابهای صرفی عبارتند از:
مهمترین منابع صرفی |
||
سطح تحصیلی |
سطح تحقیقی |
|
صرف میر؛ سید میرشریف ** |
الکتاب؛ سیبویه (مباحث صرفی) *** |
البهجه المرضیه؛ سیوطی (مباحث صرفی) ** |
مبادی العربیه؛ الشرتوتی (مباحث صرفی) ** |
التصریف؛ ابوعثمان مازنی ** |
شرح ابن عقیل (مباحث صرفی) ** |
صرف ساده؛ طباطبایی *** |
المنصف؛ ابن جنی ** |
شرح اشمونی (مباحث صرفی) ** |
الصرف الحدیث: احمد امین ** |
المفتاح فی الصرف؛ ابوبکر فارسی جرجانی ** |
اوضح المسالک؛ ابن هشام (مباحث صرفی) ** |
نگرشی نو بر قوانین اعلال؛ هدایتالله طالقانی ** |
الاشتقاق؛ ابن خالویه ** |
الممتع الکبیر فی التصریف؛ ابن عصفور ** |
|
الشافیه فی علم التصریف؛ ابن حاجب *** |
التصریف؛ زنجانی ** |
|
شرح الشافیه؛ رضی استرآبادی *** |
شرح التصریف؛ تفتازانی *** |
|
شرح نظام؛ نیشابوری *** |
شدّالعرف فی فن الصرف؛ احمد الحملاوی *** |
|
المزهر فی العلوم العربیه؛ سیوطی (مباحث صرفی) *** |
البیان فی التصریف؛ شیخ احمد مهابادی * |
|
|
النحو الوافی: عباس حسن (مباحث صرفی) *** |
ب ـ 4) علم نحو
صرف، به تنهایی به بررسی ساختاری کلمات میپردازد، ولی علم نحو بر اثر ترکیب کلمات پدید میآید و عهدهدار بیان تغییراتی است که به سبب پیوند و ترکیب کلمات، در کلمه ایجاد میشود. انسانها میتوانند مجموعه کلمات جملهای را با ترتیبات گوناگونی کنار هم قرار دهند، ولی همه آنها به جملات معنیداری تبدیل نخواهد شد. برای نمونه، در دو ترکیبِ «کتاب خرید دانشجو یک را»، و «یک دانشجو کتاب را خرید»، جمله اول غیرمجاز است، ولی دومی که دارای مجموعه کلمات است، از نظر قواعد و دستورهای نحوی، ساختار قابل قبولی دارد. در زبان عربی نیز هر کلمه هنگامی که با کلمات دیگر ترکیب شود، احکام جدیدی مییابد که غالباً این احکام موجب تغییر یا تغییراتی در آخر کلمه میشوند. برای نمونه، کلمه «الطالب» در ترکیب «جاءالطالبُ»، فاعل و مرفوع و در ترکیب «رأیتُ الطالبَ»، مفعول و منصوب و در ترکیب «یدُ الطالبِ»، مضافالیه و مجرور است، در حالی که بدون در نظر گرفتن کلمات دیگر، هیچیک از این عناوین را ندارد. بدین ترتیب، نحو دارای دو دسته کلان قواعد است: «قواعد تألیفی» و «قواعد اعرابی».
موضوع نحو
موضوع علم نحو، «كلمه و جمله از حیث اعراب وبنا»است. به عبارتی بهتر و جامعتر، موضوع نحو «کلمه مرکّبه»؛ یعنی کلمه در حالت ترکیب با کلمات دیگر است.
فایده نحو
مهمترین فایده نحو، فهم درست کلام عرب و حفظ زبان از اشتباه لفظی در هنگام ترکیب کلمات برای رساندن معنای صحیح به مخاطب است، اما فواید دیگری نیز دارد، مانند حفظ اصالت زبان عربی، سهولت تعلیم و تعلّم این زبان به ویژه برای غیر عربزبانان با فراگرفتن قواعد ترکیب و ساختار ترکیبی کلام عربی.
معناى نحو
الف) معنای لغوی نحو
در لغت،[27] برای نحو این معانی آمده است:
1. القصد. يقال: نحوتُ نحوك، أي: قصدتُ قصدك؛
2. التحريف. يقال: نحا الشيء ينحاه وينحوه إذا حرّفه؛
3. الصرف. يقال: نحوتُ بصري إليه، أي: صرفت؛
4. المثل. تقول: مررتُ برجل نحوك، أي: مثلك؛
5. المقدار. تقول: له عندي نحو ألف، أي: مقدار ألف؛
6. الجهة أو الناحية. تقول: سرتُ نحو البيت، أي: جهته؛
7. النوع أو القسم. تقول: هذا على سبعة أنحاء؟ أي: أنواع؛
8. البعض. تقول: أكلتُ نحوَ السمكة، أي: بعضها.
«داودی»، هفت تا از این معانی را به نظم آورده است:
للنحو سبعُ معانٍ قد أتت لغةً جمعتُها ضمن بيتٍ مفردٍ كملا
قصدٌ و مثلٌ و مقدارٌ و ناحيةٌ نوعٌ وبعضٌ وحرفٌ فاحفظ المثلا[28]
«القصد»، پرکاربردترین معنای لغوی است که با معنای اصطلاحی تناسب بیشتری دارد. گویا این علم به این اسم نامیده شده است، چون متکلم قصد دارد مانند عرب و به درستی او، تکلّم کند.
ب) معنای اصطلاحی (تعریف) نحو
شاید قدیمیترین تلاش برای تعریف این علم، به کوشش ابنالسراج (م 316 هـ.ق) صورت گرفته باشد. وی در این باره چنین نوشته است: «النحو إنّما أريد أن ينحو المتكلم إذا استعمله كلامالعرب، و هو علم استخرجه المتقدمون من استقراء كلام العرب».[29]در واقع این تعریف، حقیقت نحو را نشان نمیدهد، بلکه تنها مصدر و هدف از تدوین و فراگیری آن را بیان میکند.
پس از وی، ابن جنی (م 392 هـ.ق) این گونه این دانش را تعریف کرده است: «[النحو] هو انتحاء سمت كلام العرب في تصرّفه من إعراب و غيره كالتثنية والجمع والتحقير والتكسير والإضافة و التركيب و النسب و غیرذلك».[30] این تعریف نیز، تعریف به غایت است. از سوی دیگر، آنچه در بخش پایانی آن ذکر شده، به بررسی ساختار مفردات مربوط است که از وظایف صرف است. این امر نشان میدهد که در آن زمان هنوز بین صرف و نحو، تفکیک مشخصی صورت نگرفته بود. ابن عصفور (م 669 هـ. ق)، این گونه نحو را معرفی کرده است: «علمٌ مستخرَجٌ بالمقاييس المستنبطة من استقراء كلام العرب الموصِلة إلى معرفة أحكام أجزائه الّتي يأتلف منها».[31] مراد از مقاییس در این تعریف، قواعد کلّی است. ابن ناظم (م 686 هـ.ق) نیز تعریفی مشابه تعریف پیش دارد: «[النحو هو] العلم بأحكام مستنبطة من استقراء كلام العرب، أعني: أحكام الكلم في ذواتها، أو ما يعرض لها بالتركيب لتأدية أصل المعاني من الكيفية والتقديم والتأخير».[32]
ابن حیّان (م 745 هـ.ق) با تعریفی مشابه، ولی مختصر، دانش نحو را این چنین معرفی میکند: «النحو علمٌ بأحكام الكلمة إفراداً و تركيباً».[33]
تا بدین جا هنوز اصطلاح «النحو» بر هر دو علم صرف و نحو، به معنای أخصّ آن اطلاق میشود. شيخ خالد الأزهري، نخستین کسی بود که به ارائه تعریفی از نحو پرداخت که آن را از نحو متمایز میساخت. (م 905هـ.ق) تعریف او عبارتند از: «[النحو] علمٌ بأصولٍ يُعرف بها أحوال أبنية الكلم إعراباً و بناءً».[34]
الفاکهی (م 971 هـ.ق) با تعریف خود، به این جدایی صورتی نهایی داد: «[النحو] علمٌ بأصولٍ يُعرف بها أحوال أواخر الكلم إعراباً و بناءً».[35] گویا وی دریافته بود که «أبنية الكلم» شامل ماقبل آخر کلمه نیز میشود. از این رو، آن را به «أواخرالكلم» تبدیل کرد که دلالت بیشتری بر مراد داشت. با این همه، کتابهای نحوی، مخلوطی از نحو و صرف بودند. تعریف ازهری و فاکهی، از دخول مباحث صرفی ممانعت کرد، ولی جامع همه مباحث نحو (به معنای مقابل صرف) هم نبود؛ زیرا نحو فقط شامل احکام اواخر کلمات از نظر اعراب و بنا نمیشود، بلکه مباحث مهم دیگری مانند هیئت ترکیبی جمله، تقدیم و تأخیر، حذف و اضمار، کسر و فتح همزه انّ و نظایر آن را هم دربرمیگیرد.
به نظر میرسد این تعریف نحو، به گونهای شامل همه مسائل میشود: «النحو هو العلم الباحث عن أحكام الكلمة المركّبة إعراباً و بناءً؛ نحو دانشی است که از حالات کلمه مرکّب از حیث اعراب و بنا بحث میکند».
این تعریف، مانع دخول مسائل صرف است؛ زیرا موضوع آن «کلمه مفرده» است، در حالی که این تعریف همه آنچه در نتیجه ترکیب بر کلمه عارض میشود، در برمیگیرد، چه تغییر عارض بر آن، مربوط به حرکات حرف آخر آن باشد و چه در حروف آن پدید آید، چه به صورت حذف، مانند جزم مضارع معتلّ الآخر یا به صورت تغییر، مانند مثنی و جمع مذکر سالم باشد. همچنین شامل وجوب تقدیم کلمه یا تأخیر آن یا جواز هر دو و وجوب فتح همزه انّ در موردی و کسر آن در مورد دیگر یا وجوب حذف و اظهار و دیگر احکامی است که در نتیجه ترکیب کلمه با کلمات دیگر بر آن عارض میشود.
به طور خلاصه، نحو، قانون تألیف صحیح کلام است و درباره قواعد تکوین جمله و قواعد اعراب، بحث میکند. در نحو، صحبت از وظیفه و نقش كلمات در جمله است، نه ساختار إفرادی آنها.
اهداف حداقلی فراگیری علم نحو
اهداف حداقلی فراگیری دانش صرف |
|
هدف مرکزی |
شناخت قواعد ترکیب صحیح کلمات بدون اشتباه لفظی و معنایی برای رساندن معنای مقصود |
اهداف تفصیلی |
ـ شناخت کلمه و کلام، نحوه پدیدآیی کلام، اسناد و انواع ترکیبهای اسنادی ـ شناخت عوامل تأثیر کلمات در یکدیگر و انواع آنها (عوامل لفظی و معنوی) و نوع تأثیر هر یک ـ شناخت معمولهای فعل (فاعل، نایب فاعل، مفعول به، مفعول له، مفعول فیه، مفعول مطلق، حال، تمییز) و انواع و احکام هر یک ـ آشنایی با اعراب و بناء (در فعل، اسم، حرف) و انواع آن (اصلی، تقدیری، نیابی) و علامات هر یک ـ شناخت مبتدا و خبر و انواع آنها (اسمی، وصفی و ...) ـ آشنایی با اقسام فعل (لازم و متعدی، معلوم و مجهول، افعال قلوب و تصییر و باب اعطی، افعال ناقصه (رجاء و قرب و شروع)، افعال مقاربه، افعال مدح و ذم، فعل تعجب) ـ آشنایی با معنای حرفی و انواع معانی حروف ـ شناخت حروف عامل (جاز، ناصب و جازم فعل مضارع، ناصب اسم، مشبهه بالفعل، شبیه لیس، لای نفی جنس، برخی حروف مصدر) ـ آشنایی با حروف غیر عامل (عطف، استفهام، نفی، جواب، تحقیق و تقلیل، تعریف، تنبیه، برخی حروف مصدر، ربط، نون وقایه) ـ شناخت اسمهای عامل (اسم فاعل و مفعول، مصدر، اسم تفضیل، اسم مبالغه، صفت مشبهه، اسم شرط، عامل در تمییز، مضاف، اسم فعل) ـ آشنایی با توابع (صفت، تاکید، بدل، عطف بیان، عطف به حروف) ـ شناخت کلمات منصرف و غیر منصرف و علل آن ـ آشنایی با اعداد عربی و اقسام و احکام آنها ـ شناخت محدودههای ممنوعه در جملهسازی (ما لایجوز)، ضوابط اجباری در جملهسازی (ما یجب)، موارد قابل تغییر و انعطاف (ما یجوز) ـ شناخت قواعد نحو و کاربرد آنها در فهم زبان عربی و متون دینی ـ شناخت «ترکیب» کلمات و کاربرد و روش و قواعد آن، بویژه تأثیر ترکیبهای محتمل یک جمله در فهم متن و ترجمه ـ توانایی ترکیب جملات متون دینی و انتخاب بهترین ترکیب ممکن با توجه به همه عوامل دخیل و با استناد به منابع معتبر ـ توانایی اعرابگذاری صحیح و تعلیلی متون عربی بدون اعراب ـ توانایی ساخت جملات مختلف برای معانی و حالات گوناگون مدنظر |
مهمترین منابع نحوی
برخی از مهمترین منابع نحوی، عبارتند از:
برخی از مهمترین منابع نحوی |
|||
سطح مقدماتی تحصیل |
سطح متوسط و نهایی تحصیل |
سطح تحقیقی |
کتب صرفی و نحوی پیرامون قرآن |
الاجرومیه؛ الصنهاجی * |
شرح ابن عقیل علی الالفیه *** |
الاشباه و النظائر؛ سیوطی *** |
المزید فی اعراب القرآن المجید؛ رشید همدانی ** |
آموزش مقدماتی نحو؛ صفایی بوشهری *** |
منحه الجلیل؛ محی الدین عبدالحمید * |
المقتضب؛ المبرد * |
الجدول فی اعراب القرآن؛ صافی *** |
بداء النحو؛ صفایی بوشهری *** |
المرجع فی اللغه العربیه؛ علی رضا * |
الایضاح؛ زجاجی * |
اعراب القرآن؛ ابوجعفر النحاس *** |
شرح قطرالندی و بل الصدی؛ ابن هشام ** |
شرح الاشمونی لالفیه ابن مالک ** |
البحث النحوی عندالاصولیین؛ مصطفی جمالالدین ** |
اعراب القرآن و بیانه؛ درویش *** |
الفوائد الصمدیه؛ شیخ بهایی *** |
الفیه؛ ابن مالک *** |
الحدائق الندیه؛ سید علی خان ** |
مشکل اعراب القرآن؛ مکی بن ابیطالب ** |
فی علم النحو؛ امین علی السید * |
اوضح المسالک؛ ابن هشام ** |
الخزانه؛ بغدادی ** |
اعراب ثلاثین سوره من القرآن؛ ابن خالویه ** |
مبادی العربیه جلد 1 و 2؛ الشرتوتی *** |
جامع الدروس العربیه؛ غلایینی ** |
سر صناعه الاعراب؛ ابن جنی *** |
سلسبیل؛ ابوالقاسم علیدوست *** |
مختصر النحو؛ عبدالهادی الفضلی *** |
شرح جامی ** |
شرح شواهد المغنی؛ سیوطی *** |
سراج المهدی فی القرآن و مشکله و اعرابه؛ ابراهیم شیبانی ** |
المعجم فی النحو؛ زینالعابدین التونسی * |
مبادی العربیه 3 و 4؛ الشرتونی *** |
غایه التحقیق؛ صفی ابن صغیر * |
معانی القرآن؛ فراء ** |
المنهاج؛ انطاکی * |
القواعد الاساسیه؛ هاشمی ** |
الکافیه؛ ابن حاجب *** |
مجمع البیان؛ طبرسی ** |
النحو الواضح؛ مصطفی امین ـ الجازم ** |
المختار فی القواعد و الاعراب؛ علی رضا * |
الکتاب؛ سیبویه *** |
اعراب مائه آیه من سوره البقره؛ محمد عفیف ** |
نحو مقدماتی ** |
البهجه المرضیه؛ سیوطی *** |
لمع الادله؛ ابن انباری ** |
املاء ما من به الرحمن؛ ابوالبقاء ** |
الوسیله الادبیه؛ حسین المرتضی * |
اللباب فی النحو؛ عبدالوهاب الصابونی * |
محاضرات الادباء؛ راغب * |
البیان فی غریب اعراب القرآن؛ ابن انباری *** |
الهدایه فی النحو *** |
شذور الذهب؛ ابن هشام * |
المدارس النحویه؛ شوقی ضیف *** |
اعراب القرآن؛ زجاج *** |
اعداد عربی را بهتر بشناسیم؛ زکوی *** |
معجم النحو؛ عبدالغنی الدقر ** |
النحو الجدید؛ شوقی ضیف * |
تجزیه و ترکیب و بلاغت قرآن، عباس ظهیری *** |
|
مغنی الادیب؛ ابن هشام *** |
شرح التصریح علی التوضیح؛ ازهری ** |
بقیه سطح تحقیقی |
|
موسوعه النحو و الصرف و الاعراب؛ امیل بدیع یعقوب *** |
ابیات الاستشهاد؛ ابن فارس *** |
علم اصول النحو؛ سعید افغانی ** |
|
القواعد النحویه؛ حسینی ـ ملکی ** |
المعجب فی النحو؛ رئوف جمال الدین * |
مغنی اللبیب؛ ابن هشام *** |
|
|
شرح الکافیه؛ رضی استرآبادی *** |
فلسفه النحو؛ ابوالبرکات ** |
|
|
النحو الوافی؛ عباس حسن *** |
الخصائص؛ ابن جنّی *** |
|
|
همع الهوامع؛ سیوطی ** |
الفوائد الضیائیه؛ جامی ** |
|
|
الانصاف فی مسائل الخلاف؛ ابن انباری *** |
شرح ابیات مغنی اللبیب؛ بغدادی ** |
|
|
حاشیه الصبان علی شرح الاشمونی؛ ** |
المعجم المفصل فی شواهد النحو الشعریه؛ امیل بدیع یعقوب *** |
|
|
الاقتراح فی علم اصول النحو؛ سیوطی *** |
|
ب ـ 5) بلاغت و دانشهای بلاغی
بلاغت در لغت به معنای رسیدن و در اصطلاح به معنای «رسیدن به مرتبه منتهای کمال در ایراد کلام با رعایت مقتضای حال تخاطب و فصاحت الفاظ» است. در دانشهای سهگانه بلاغی (معانی، بیان، بدیع)، از چگونگی رساندن معنا، با توجه به میزان آگاهی شنونده و مطابق وضعیت و مقتضای حال او و بیان مقصود به صورتهای گوناگون و نیز آرایههای خارجی کلام، بحث میشود. عمدتاً فنون بلاغت، در دو علم «معانی» و «بیان»، بحث میشوند.
تعريف بلاغت
از ديرباز، در كتابهاى ادبى، از بلاغت تعريفهاى مختصر و مفصلى شده كه جاحظ در «البيان و التبيين»، بسيارى از آنها را نقل كرده است. تعريف فخر رازى این چنین است: «بلاغت آن است كه آدمى آنچه را كه در ته دل دارد، با سخنى كه از ايجاز مخلّ و اطناب مملّ در آن پرهيز شده باشد، بر زبان آرد».[36] عبدالقاهر جرجانى نيز بلاغت را نتيجه تطبيق كلام بر مقتضى و مناسب حال مىشناساند و نام آن را «نظم» مىگذارد و بارها در «دلائل الإعجاز» چنین مىنویسد: «نظم، جستن و يافتن بهترين روابط نحوى در ميان كلماتى است كه براى اداى مقصود گفته مىشود».[37] او براى لفظ، معنى و امتیاز ديگرى قائل است كه به چگونگى كاربرد و استقرارش در كلام و موقعيت تركيبى آن در جمله بستگى دارد.
اقسام بلاغت
بلاغت، ماهيت واحدى دارد، اما مظاهر و مصاديق آن گوناگون است. چنانكه مشهور است: «لكلّ مقامٍ مقالٌ». گزيدهگویی، رعايت تناسب ميان حال و مقال در اداى سخن، به ايجاز يا مساوات يا اطناب، از اصول مسلّم بلاغت است.[38]
ابوحيان توحيدى (م پس از40 هـ.ق) بلاغت را هفت قسم دانسته است: بلاغت، شعر، خطابه، نثر، مثل، عقل، بديههگويى و بلاغت در ايراد سخنان تأويلپذير.[39] به نوشته خوارزمى (م 383هـ. ق)، بلاغت سه گونه است:
1) مساوات، يعنى الفاظ بىكم و كاست همان معانى را داشته باشد كه براى آن وضع شدهاند؛
2) اشاره، يعنى با الفاظ اندك بتوان معانى فراوان را رساند؛
3) اشباع، يعنى براى رساندن يك معنى، الفاظ مترادف گفته شود.[40]
رمانى (م 384 هـ.ق) بلاغت را به ده قسم تقسيم كرده است: ايجاز، تشبيه، استعاره، تلاؤم، فواصل، تجانس، تصريف، تضمين، مبالغه و حسن بيان.[41]
چنانکه ملاحظه مىشود، قدما ميان سه شاخهای كه بعدها به نام «معانى»، «بيان» و«بديع» ناميده شد، تفصيلی نداده و همه را زير يك عنوان قرار دادهاند، ولی بعدها این دستهبندی پدید آمد. در ادامه، به بررسی مختصر سه شاخه مهم کنونی بلاغت میپردازیم.
معانی
علم معانی، از اركان بلاغت به شمار میرود و اصول و قواعدی را آموزش میدهد كه میتوان با آنها لفظ را مطابق با مقتضای حال و مقام به كار برد. مباحثی چون إسناد خبری، مسندإلیه، مُسند، متعلقات فعل، حصر و قصر، إنشا، وصل و فصل، ایجاز و إطناب و مساوات، تقدیم و تأخیر، حذف یا ذكر هر یك از اركان جمله، مباحث عمده معانی را تشكیل میدهند.[42] «مقتضای حال»، ركن اساسی این علم است؛ چرا كه موقعیت مخاطب در شكلدهی به جمله نقش فراوانی دارد و گوینده و نویسنده باید كلام خود را به نوعی شكل دهد كه مخاطب هم آن را به خوبی بفهمد و هم آزرده نشود و این وظیفه علم معانی است. به عبارت بهتر، مراد از معانی در علم معانی، معانی ثانویه است؛ یعنی اغراضی كه متكلّم دارد و به دلیل همان اغراض، به كلام خود اسلوب خاصی میدهد.[43] برای نمونه، جملهای امری مانند «برف را ببین!» به جای جمله خبری «برف زیادی باریده است»، به كار برده میشود تا تعجب متكلّم ابراز شود.[44] موضوع علم معانی، «الفاظ از نظر افاده معانی ثانویه، موافق مقتضای حال» است.
بیان
بیان، در لغت به معنای کشف و ایضاح است و در اصطلاح، یعنی علمی كه با آشنایی با قواعد آن میتوان یك معنا را به روشها و صورتهای مختلف بیان كرد؛ زیرا هر معنایی درجهای از وضوح را دارد كه دیگری ندارد[45] و البته این تركیبها و اسلوبهای گوناگون، معنویاند نه لفظی. از این رو، با قواعد نحوی و معانی متفاوتند. برای نمونه، «کریم بودن زید» را میتوان با تشبیه (زیدٌ کحاتم)، مجاز (رأیتُ بحراً في داره) یا کنایه (زیدٌ کثیرالرّماد) بیان کرد. در این علم، عنصر خیال نقشی اساسی دارد.[46] مباحث اصلی این علم، عبارتند از: حقیقت و مجاز، تشبیه، استعاره و کنایه.
بدیع
بدیع در لغت به معنای تازه و نو و در ادب، علمی است كه از صور معنوی و لفظی زیبایی كلام و آرایش نیکوی سخن بحث میكند. به تعبیر دیگر، مجموعه شگردها و فنونی است که کلام عادی را کم و بیش به کلام ادبی تبدیل میکند یا کلام ادبی را به سطح والاتری از ادبی بودن تعالی میبخشد. از این رو، از نظر رتبه، پس از معانی و بیان و رعایت قوانین آن دو علم قرار میگیرد.[47] محسّنات و آرایههای بدیعی، دو گونهاند: لفظی و معنوی. برخی از مباحث این علم عبارتند از: تضاد، طباق سجع، جناس و مبالغه.
با بررسی پیشینه علوم سهگانه بلاغی، معلوم میشود که قرآن کریم در آغاز مبنای هر سه دانش است و از همین جهت فراگیری آنها برای طلاب لازم است؛ زیرا بدین وسیله رموز زبان عربی شناخته میشود و ویژگیهای اسلوب آن به دست میآید و میتوان به اسرار اعجاز قرآن کریم آگاهی یافت و معانیاش را درک کرد و اهدافش را شناخت و به اقتضای شرایط مخاطبان، به آنها عرضه کرد.
اهداف حداقلی فراگیری علوم بلاغی
اهداف حداقلی فراگیری علوم بلاغی |
|
هدف مرکزی |
کسب توان رساندن معنا مطابق وضعیت و مقتضای حال مخاطب، و بیان مقصود به صورتهای گوناگون، و نیز آراستن کلام به آرایههای ادبی |
اهداف تفصیلی |
ـ شناخت موقعیت و مقتضای حال مخاطب و انواع کلان حالات روحی و روانی در موقعیتهای مختلف زندگی ـ شناخت اقتضائات زمانی و مکانی و تأثیرات آنها بر نحوه انتقال پیام مورد نظر به مخاطب ـ آشنایی با مؤلفههای دخیل در اولویتدهی به انتخاب یک روش برای بیان مراد خود ـ شناخت آسیبها و خللهای احتمالی موجب برداشتهای نادرست از مراد جدّی خود؛ و عوامل کژتایی و نارسایی و خلل لفظی و معنوی در کلام ـ شناخت فصاحت (کلمه، کلام، متکلّم) و بلاغت (کلام و متکلّم) و رابطه آنها با شاخههای مختلف علوم بلاغی ـ شناخت قالبها و ساختارهای لفظی مختلف برای بیان معانی گوناگون در زبان عربی ـ آشنایی با انواع دواعی و انگیزههای متفاوت بیان معانی و قالبها و ساختارهای لفظی آنها ـ توانایی انتقال مراد خود در شدّتهای معنایی متزاید یا متناقص ـ شناخت عوامل زمینهساز و کمک کننده برای بیان مراد اصلی خود ـ إحراز مقصود و مراد جدّی گوینده یا استفاده از قرائن و نشانههای لفظی و غیرلفظی، و ردّ استدلالی یا موجّه احتمالات دیگر (ظهورگیری) ـ شناخت إسناد و مباحث مرتبط (إسناد خبری و إنشایی؛ إسناد حقیقی و مجازی و کاذب؛ امر؛ نهی؛ استفهام؛ تمنّی و ترجّی؛ نداء؛ مستندإلیه و حالات آن از قبیل: ذکر و حذف و إضمار و تعریف و تنکیر و تقدیم و تأخیر آن؛ مسند و حالات آن مانند: ذکر و حذف و تقدیم و تأخیر و تقیید و...؛ متعلّقات فعل و حالات آنها؛ و...) ـ شناخت حصر و قصر، و فصل و وصل؛ و مواضع و راههای آنها ـ آشنایی با ایجاز و إطناب و مساوات و موارد استفاده از هر یک ـ توان تبدیل مفاهیم ذهنی مورد نظر خود به پیامهای لفظی مختلف ـ شناخت قالبهای اولیه (حالات عادی و پایه) و قالبهای ثانویه (حالات خاص) انتقال مقصود ـ آشنایی با قوای متعدّد نفس و فرآیند انتقال مفاهیم، تصویرسازی ذهنی، و تداعی معانی توسط آنها ـ آشنایی با قوه متخیّله و نقش مهم آن در تجسّم مطالب و پردازشهای متفاوت معانی به صورتهای گوناگون ـ آشنایی با مبحث مهم اعتارات و مسالئ متعدّد مرتبط، مانند: تعریف اعتبار، سبب پیدایش، فرآیند تولید، کارکردها، روشهای استفاده؛ نظریات عمده ـ آشنایی با معانی اولیه و ثانویه و نقش معانی ثانویه در انتقال مراد ـ شناخت راههای بین یک معنا به صورتهای مختلف عرضی و مراتب طولی ـ آشنایی با پدیده وضع و مباحث مرتبط بویژه مبانی مختلف درباره ماهیّت وضع، مانند: وضع الفاظ برای حقیقت معانی، برای کارکردها، برای روح معانی و... ـ شناخت اموری چون: مجاز، تشبیه، استعاره، کنایه، و اقسام آنها و تفاوت هر یک با بقیه و موارد استفاده از هر کدام ـ آشنایی با تاثیر هم آهنگی الفاظ و جملات در القاء مفاهیم و راههای تحقق آن ـ آشنایی با آرایههای ادبی ـ هنری و شیوههای لفظی و معنوی آرایش و تحسین کلام با استفاد هاز آنها ـ إدراک نقش کلیدی علوم بلاغی در فهم متون دینی، و نیز انتقال طبقهبندی شده پیامهای دین به مخاطبین متفاوت ـ تشخیص تفاوت اسلوبهای مختلف گفتاری و قدرت تفسیر متون ـ توان کشف ظرایف بلاغی متون چون قرآن، نهج البلاغه و...، و انتقال همان حالت و حس بلاغی و هنری موجود در آنها به مخاطبین مختلف |
مهمترین منابع علوم بلاغی
برخی از مهمترین منابع علوم بلاغی، عبارتند از:
برخی از مهمترین منابع علوم بلاغی |
||
سطح تحصیلی |
سطح تحقیقی |
منابع بلاغی پیرامون قرآن و روایات |
مختصر المعانی؛ سعید الدین تفتازانی*** |
المدخل إلی دراسه البلاغه العربیه؛ سیّد احمد خلیل** |
اعراب القرآن و بیانه؛ مصطفی درویش*** |
جواهر البلاغه؛ سیّد احمد هاشمی*** |
شرح عقود الجمان؛ سیوطی** |
الجدلو فی إعراب القرآن؛ محمود صافی*** |
ذرّر الأدب؛ حسام العلماء آق اولی*** |
جواهر الأدب فی الأدبیات و الأنشاء؛ هاشمی** |
معانی القرآن و إعرابه؛ زجّاج** |
مغنی البلیغ؛ علی عرب خراسانی*** |
المطوّل؛ تفتازانی*** |
اسرار البلاغه و دلائل الإعجاز؛ عبدالقاهر جرجانی*** |
البلاغه الواضحه؛ مصطفی جازم** |
مفتاح العلوم؛ ابو یعقوب سکّاکی*** |
تفسیر الکشّاف؛ جار الله زمخشری*** |
تهذیب السعد؛ محی الدین عبدالحمید** |
تلخیص المفتاح؛ محمّد بن عبدالرحمان قزوینی*** |
النکت فی إعجاز القرآن؛ رمّانی** |
البلاغه العربیه فی ثبوها الجدید؛ بکری شیخ امین** |
فلسفه المجاز؛ لطفی عبدالبدیع** |
تلخیص البیان فی مجازات القرآن؛ سیّد رضی*** |
برگزیدهای از متون نظم و نثر عربی؛ رادمنش ـ سلمانی** |
الأطول؛ حسام** |
مجازات النبی؛ سیّد رضی** |
ادبیات و تعهّد در اسلام؛ محمد رضا حکیمی*** |
المفصّل فی علم البیان و الفصاحه؛ الزمانی** |
مشکل الحدیث و بیانه؛ بن فورک** |
بقیه سطح تحقیقی |
الدراسه و النقد فی مسائل البلاغیه؛ الفضلی** |
البیان و التیین؛ جاحظ*** |
فی تاریخ البلاغه العربیه؛ عبدالعزیز عتیق** |
الصور الفنیه فی التراث؛ جابر احمد عصفور** |
مجاز القرآن؛ ابوعبیده** |
تجرید البلاغه؛ ابن میثم بحرانی*** |
فنون الأدبیه و اعلامها؛ انیس المقدسی** |
البرهان فی علوم القرآن؛ الزرکشی*** |
خزانه الأدب و غایه الأدب؛ ابن حجه النحوی* |
الفن و مذاهبه فی الشعر العربی؛ شوقی ضیف*** |
شرح نهج البلاغه، خویی*** |
آواشناسی زبان عربی؛ ابراهیم انیس*** |
البلاغه تطوّرٌ و تاریخ؛ شوقی ضیف*** |
|
ب-6)عَروض
عَروض و قافیه، هر دو به شعر و كلام منظوم یا مسجع، مربوط و هدف از آنها، ايجاد مهارت فهم فنی اشعار است. عَروض، اشعار را از نظر وزن، مطالعه میکند و ارائهکننده قواعد و میزانهای دقیقی است که با آنها، اوزان صحیح شعر از وزنهای نادرست، بازشناسی و چگونگی ایجاد وزن و صحت و سقم آنبررسی میشود.[48] به گفته خواجه نصیرالدین طوسی، این علم به نوعی زیرمجموعه علم موسیقی است.[49] دانش عروض، برای آفرینش شعر، لازم و سودمند است و باید هر سراینده و سخنوری برای سخن آهنگین خویش، قواعد آن را فراگیرد تا سخنان او در جان و روح شنونده مشتاق یا خواننده اهل ذوق، نفوذ کند و اثرگذار باشد. عروض، موسیقی کلام و رکنی مهم در ساختار سخن به شمار میآید. قرآن کریم بر پایه موسیقی عروضی نازل نشده است، ولی حالتی موسیقایی را در آیات قرآنی میتوان یافت و ترتیل ـ نوعی قرائت آهنگین و موسیقایی (عروضی) ـ ویژه این کتاب آسمانی است که به سهولت بر شنونده اثر میگذارد. واضع عروض، خليل بن احمد فراهيدی (100 ـ 175هـ.ق) است که افزون بر «العین»، کتابهایی مانند «العَروض»، «النغم»، «الإيقاع» و «النقط والشكل» را نوشته است.
ب ـ 7) قافیه
علم قافیه، ارتباط حروف یا كلمات آخر ابیات و قواعد و انواع قافیه در شعر را بررسی میکند. در این علم، به تعریف و مشخص كردن دقیق حرف قافیه، كلمه قافیه، ردیف و نظایر آن میپردازند و عیوب آن را مشخص میكنند.[50] قافیه، مقاطع صوتیِ است که در پایان ابیات تکرار میشود و بر پایه حرفی معیّن (رویّ) استوار است و ویژگیهایی در حروف و حرکات خود دارد که باید رعایت شود، وگرنه معیوب خواهد شد. آنچه در شعر «قافیه» نامیده میشود، در نثر «سجع» گفته میشود و چنانچه این وضع در پایان آیات قرآنکریم باشد، آن را «فاصله» مینامند. آنچه درباره علم قافیه در مورد شعر گفته شده، درباره آیات قرآن که دارای فواصل هستند، جاری است. اهمیت علم قافیه بدان است که از نظر موسیقایی همانند تفاعیل عروضی بر گوش نشسته و بر جان اثر میگذارد. در نتیجه، معنایی جانفزا را به اندرون شنونده مشتاق انتقال میدهد و سبب اتحاد و استواری سخن شده، کلمات برای او به زیبایی متجلّی میشود و از همین سخن آهنگین [عروضی] و مقفّی، مفاهیم به نیکی القا میگردد. چنانکه در بسیاری از سورههای قرآن، به سبب وجود «فواصل» در اواخر آیات، این زیبایی به خوبی آشکار میشود.
ب ـ 8) قَرضالشعر (قریضالشعر)
علمی است که درباره احوال کلمات و واژههای شعر، نه از جهت وزن و قافیه، بلکه از نظر زیبایی و نازیبایی، هماهنگی، روانی، جاافتادگی، لطف، ظرافت، اصالت و علوّ آنها بحث میکند. گفته شده، چون شعر نوعی بریدن از کلام عادی است که با عملكرد ذهنی، بحری از شعر را میبرند و آن را به قواعد فنی و اصولی عرضه میکنند، آن را «قرضالشعر» [بریدن شعر] نامیدهاند.
برخی دیگر از علوم ادبیات عرب، عبارتند از:
ب ـ 9) انشا (انشاءالنثر)
ب ـ 10) نقد شعر و نثر (شبیه سبکشناسی)؛
ب ـ 11) معاریض الشعر؛
ب ـ 12) خطابه؛
ب ـ 13) خط و املا (رسمالخط)؛
ب ـ 14) اصول نحو (بیانگر کیفیت استنباط قواعد ادبی و نحوی از منابع آن، قواعد تعارض و تراجیح و حل تعارضات ادلّه)
ب ـ 15) تاریخ ادب.
برخی از مهمترین منابع تاریخ ادبیات عرب، عبارتند از:
مهمترین منابع تاریخ ادبیات عرب |
||
تاریخ الإدب العربی؛ طه حسین** |
تاریخ آداب اللغه العربیه؛ جرجی زیدان*** |
تاریخ الأدب العربی؛ شوقی ضیف** |
تاریخ الإدب العربی؛ حنّا الفاخوری*** |
معج م الأدباء؛ شهاب الدین یاقوت** |
نزهه الابّاء فی طبقات الأدباء؛ ابن انباری*** |
طبقات النحویین و اللغویین؛ الزبیدی*** |
بقیه الوعاه فی احوال النحاه؛ سیوطی** |
الوسیط فی الادب العربی و تاریخه؛ اسکندری ـ عنانی *** |
ریحانه الدب؛ مدرّس تبریزی*** |
تاریخ الادب العربی؛ عمرو فرّوخ** |
مصادر الدراسه العربیه؛ یوسف اسعد |
الزائد فی الادب اعربی؛ انعام الجندی* |
من تاریخ النحو العربی؛ سعید الأفغانی** |
تاریخ زبان و فرهنگ عربی؛ آذرتاش آذرنوش*** |
الأدب فی ظل التشیّع؛ عبدالله نعمه*** |
تاریخ ادبیا تعرب؛ محمّد رادمنش*** |
|
ج) ترجمه
«ترجمه»، برآیندی از علوم یاد شده است؛ یعنی با تواناییهایی که از آنها به دست میآید، میتوان ترجمهای موفق داشت. از نظر عملی، جمعبندی و نتيجهگيری از دانشها و مهارتهای ادبیات عرب، در يك كارگاه ترجمه ميسّر خواهد شد. البته مراد از مهارت ترجمه این نیست که به صورت بالفعل و فیالبداهه، همه قواعد ادبی را استحضار کرد و هر متنی را فهمید و ترجمه کرد، بلکه باید با ممارست کاربردی، اصول آن را در خود ملکه کرد تا بتوان کلام عرب و معانی آن را تذوّق و فهم نمود و منابع معتبر (صرفی، نحوی، بلاغی و نظایر) لازم برای فهم و ترجمه یک متن را شناخت و مراجعهای کاربردی به آنها داشت.
توانایی ترجمه و سطح کیفی آن، ظهور و نمودِ عملی میزان تحقق اهداف آموزشی در این دانشهاست و اگر ادبيات عرب حوزه به سوی چنين سطحی، یعنی توان فهم و ترجمه بلاغی منابع و متون دینی، هدفگذاری شود، میتوان به قابليت دستيابی به بينشی اوليه از مجموعه متون دينی و متون مرتبط رسید.
اهداف و مطلوبیتهای ترجمه |
|
هدف مرکزی |
قدرت انتقال مقصود از زبان مبدأ به مخاطبین مختلف در زبان مقصد |
اهداف تفصیلی |
ـ آشنایی با ترجمه و ماهیّت آن، و نیز اهمیت و ضرورت آن به طور عام و در فهم و انتقال پیامهای دینی بطور خاص ـ شناخت انواع ترجمه و کاربردهای هر یک از آنها (درون زبانی، برون زبانی، علامتی و رمزی، معنایی، پیامی، نویسندهگرا، خوانندهگرا، متن محور، آزاد، بلاغی، ...) ـ شناخت فرآیند ترجمه و مراحل آن، قواعد و اصول عام (در هر زبانی) و خاص (در زبان معیّن) ترجمه، و توان استفاده از هر یک در جایگاه صحیح کاربرد آن ـ آشنایی با ضوابط و شاخصهای اعتبار ترجمه ـ شناخت تفاوت ترجمه، تفسیر، تأویل، و... ـ آشنایی با آداب و اخلاق ترجمه ـ شناخت عوامل و مؤلّفههای دخیل در رسیدن به بینشی واقعی نسبت به متن مورد ترجمه و پدید آورندهاش، مانند: شناخت شخصیت، مولّف، فرهنگ حاکم بر زمان مؤلّف، کشف انگیزه تألیف، علت استفاده از سبکی خاصّ، مطالعه کامل و چند باره همه متن، تلاش برای احساس و فهم همدلانه فضا و پیام متن، و... ـ آشنایی با عوامل و مؤلّفههای دخیل در رسیدن به بینشی واقعی نسبت به مخاطبین ترجمه، مانند: فرهنگ مخاطبان و نگرش آنها به موضوع و حساسیّت به آن، میزان دریافت مخاطب از متن، میزان تشابه در تصور مفاهیم میان مؤلف و مخاطبین، کشف نقاط اختلاف در تصور مفاهیم و تصدیق احساسات و میزان آن، و... ـ شناخت فرآیند تحلیل متن مبدأ به اجزاء و مجموعههای تشکیل دهنده آن ـ آشنایی با قواعد و ظرایف ترجمه متنهای لایهدار بطن و عمق ـ آشنایی با نحوه معادلیابی برای واژهها (اسماء، افعال، حروف)؛ ترکیبات؛ اصطلاحات؛ معانی مجازی؛ حالات خاص؛ لحنها؛ معانی محذوف؛ مجموعه جملات و گفتارها و روابط بین عبارات، و... ـ شناخت تفاوتهای ویرایشی و علامتگذاری در متن مبدأ و معادلهای آن در متن مقصد ـ توان ارزیابی استدلالی و اعتبارسنجی ترجمهها بویژه ترجمههای متون دینی ـ توان تفکیک یک متن به لایههای مختلف ساختاری زبانی ـ تشخیص انگیزه انتخاب یک کلمه خاصّ از بین کلمات مشابه، یک ترکیب خاص از بین ترکیبات مشابه، یک ارتباط خاص بین جملات از میان ارتباطات مشابه توسط مؤلّف در زبان مبدأ، و در نهایت انتخاب مناسبترین معادلهای لفظی و معنایی (در زبان مقصد) از بین موارد قابل جایگزین ـ آشنایی با منابع لغوی، صرفی، نحوی، و بلاغی معتبر در زبان مبدأ و مقصد ـ توان انجام ترجمههای دقیق و متناسب با مخاطبین مختلف از متون دینی |
در جدول زیر، نام برخی منابع برای آشنایی با ترجمه آمده است.
برخی منابع برای آشنایی با ترجمه |
||
فن ترجمه، اصول نظری و عملی ترجمه؛ یحیی معروف*** |
فن الترجمه؛ احمد فاضل السعدی*** |
مبانی ترجمه؛ محمود حدادی** |
تجزیه و تحلیل کلام و ترجمه؛ یحیی معروف** |
نظری به ترجمه؛ صالح حسینی** |
درآمدی به اصول و روش ترجمه؛ کاظم لطفی پور** |
د) دانشهای قریبالافق با علوم ادبیات عرب
این دانشها، همانند علوم ادبی (از جمله ادبیات و زبان عرب)، با زبان و الفاظ و کلمات سر و کار دارند، ولی از حیثیتها و زوایای گوناگون به این مسائل میپردازند. مهمترین این دانشها، عبارتند از:
مهمترین دانشهای قریب الافق با علوم ادبیات عربی |
||
زبان شناسی، و شاخههای مختلف آن، مانند: ـ زبان شناسی مقدّماتی (مبادی زبان شناسی)؛ ـ زبان شناسی عمومی (نظری): پژوهش درباره اصول کلّی زبان و تعیین ویژگیهای آن ـ زبان شناسی توصیفی: مطالعه درباره تعیین واقعیتهای نظام یک زبان خاص ـ زبان شناسی تطبیقی: یافتن همانندیها و تفاوتهای میان زبانها ـ زبان شناسی اجتماعی Sociolinguistics: مطالعه رابطه زبان با جامعه، و تأثیر عواملی نظیر طبقه، جنسیّت، قومیّت، و... بمنزله عوالم بیرونی در فراگیری و تعلیم زبان در گروههای خاص ـ زبان شناسی عصب شناسی neurolinguistics: مطالعه پایههای عصبشناختی زبان بخصوص چگونگی کنترل فرآیندهای تکلّم از سوی مغز، تحلیل اختلالات بالینی نظیر زبان پریشی aphasiaو لغزشهای زبانی معمول، بررسی مشکلات استفاده از زبان، تحلیل اختلالات گفتاری و تحلیل درک چگونگی اختلال در دستگاه اصلی گفتار |
||
آواشناسی phonetics(بررسی سرشتآواها و صداهای گفتاری، شامل: آواشناسی تولیدی، آواشناسی اکوستیک، آواشناسی شنیداری، آوانگاری) |
||
واج شناسی phonology(توصیف و بررسی عملکرد آواها در یک زبان مشخص) |
معناشناسی |
نشانهشناسی semiology |
تکواژشناسی یا ساخت واژه یا مورفولوژی (مطالعه ساختار درونی واژه و تحلیل ساختار آن) |
فلسفه زبان |
پدیدارشناسی خواندن |
علم دلالت (سمانتیک Semanticsو سیمیوتیکس semiotics) |
روانشناسی زبان |
تاریخ و سیر زبانها |
دستور زبان جهانی (بررسی گونههای مشترک بیان معنا بین تمام انسانها و تدوین زبانهای بین المللی مثل اسپرانتو) |
فلسفه تحلیل زبانی |
ارتباطات و رسانهها |
هرمنوتیک و دانشهای هرمنوتیکی |
تجوید |
|
در نموادار زیر، مهمترین لایههای ساختاری هر زبان و علوم مرتبط با آن ترسیم شدهاند:
خاتمه
در پایان، به طور خلاصه باید گفت که در آموزش رایج علوم ادبیات عرب و دیگر دانشها در حوزه، تقریباً بدون هیچ مقدمهای وارد متون آموزشی میشوند. این در حالی است که ضروری است پیش از آن، دستکم یک یا دو کتاب مقدماتی برای آشنایی تحلیلی با علوم ادبیات عرب، اهداف، منابع و مباحثی از سنخ آنچه در این نوشتار آمد، در برنامه تحصیلی گنجانده شود. بگذریم که متون آموزشی مناسبی برای این کار نیز وجود ندارد! البته در این زمینه، فقدان روشی و محتوایی، تکالیف سنگین و متعددی را فراروی افراد مسئول نهاده است.
[12]. لهجههای فصیح عربی یا «العربیّة الفُصحی» یا «العربیّة الباقیّة» در مقابل العربیّة البائدة؛ یعنی زبان اقوام ثمودی، لحیانی، صفایی و...، که از بین رفتند و اکنون استعمال ندارند. لهجههای فصیح که در میان دو خط فرضی قرار میگرفتهاند که یکی از جنوب مکه به بحرین و دیگری از شمال مدینه به شمال حیره کشیده میشده است؛ در بین خود نیز دارای مراتب مختلفی از فصاحت بودهاند. از قبایلی که به لهجه آنها احتجاج میشود، میتوان قریش، قیس، تمیم، أسد، هذیل، طیّ، برخی کنانیها و برخیطائفیها را نام برد. بسیاری از لغتشناسان، فصیحترین لهجه عربی را لهجه قریش میدانند.از نظر زمانی، عصر احتجاج به این لهجهها، از دوران جاهلیت (دو ـ سه قرن قبل از اسلام) شروع و تا سال150هـ.ق امتداد مییابد. البته برخی لغویون، به کلام عرب، حتی تا قرن چهارم هجری ـ به استثنای قبایل نزدیک یونان و فارسو، مثل تغلب و بکر ـ احتجاج میکنند.
[18]. المبارک، محمد، فقهاللغة، ص26؛ دراسات فی فقه اللغة، ص 19- 20؛ ابوالفرج، مقدمة لدراسة فقهاللغة، محمد احمد، ص 60.
[20]. «فیلولوژی» در زبانهای اروپایی، از دو جزء فیلو (دوستدار) و لوگوس (کلمه یا کلام)، گرفته شده و در قرن 19 در اروپا به معنای تحقیق تاریخی درباره یک زبان و متون آن و ارتباطش با زبانهای دیگر به کار میرفت و به ویژه در آلمان، معنای گستردهتری یافت و پژوهش درباره فرهنگ و ادب رایج در زبانهای قدیم را شامل میشد. امروزه این اصطلاح کمتر به کار میرود و به جای آن زبانشناسی (linguistic) مصطلح شده است. دانشنامه دانشگستر، مؤسسه دانشگستر روز، تهران، 1389، ج 12، ص 14.
[22]. مدرس افغانی، محمدعلی، مكررات المدرس، مطبعةالنعمانی، نجف، 1389هـ.ق، ج 1، ص 24؛ معین، فرهنگ معین، ذیل ماده اشتقاق، ج 1، ص 280.
[23]. برای آشنایی بیشتر درباره اشتقاق و انواع آن، نک: بدیع یعقوب، امیل، موسوعة النحو والصرف والإعراب، استقلال، قم، 1379، صص 89-92؛ صرف ساده، ص 300.
[24]. برای آشنایی تفصیلی با مهمترین کتابهای لغت، نک: ملکی نهاوندی، محمد، فقه اللغة 1، وثوق، قم، 1386؛ فاضلالسعدی، احمد، فنّ الترجمة، بوستان کتاب، صص 185ـ 219؛ معروف، یحیی، فن ترجمه، سمت، صص 311 ـ 326.
[26]. قربانی، زینالعابدین، تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1370، ص 102، به نقل از ریحانةالادب، ج 4، ص 312 ـ 314؛ فهرست ابنندیم، ص 103.
[36]. فخر رازى، محمد بن عمر، نهايةالإيجاز في دراية الإعجاز، چاپ احمد حجازى سقا، بيروت، 1412هـ.ق /1992م، ص 62.
[37]. جرجانى، عبدالقاهر بن عبدالرحمان، دلائل الاعجاز، چاپ محمد عبده، قاهره 1331هـ.ق، ص 44 ـ 45، 276، 283، 403؛ همو، اسرار البلاغة، چاپ هلموت ريتر، استانبول، 1954م.
[39]. ابوحيان توحيدى، على بن محمد، الإمتاع والمؤانسة، چاپ احمد امين و احمد زين، بيروت، بىتا، ج 2، ص 140- 141.
[41]. رمّانى، على بن عيسى، النكت فى اعجاز القرآن، چاپ محمد خلفالله و محمد زغلول سلام، قاهره 1387هـ.ق، ص 76.
[48]. الواصل، سعد بن عبدالله، موسوعة العروض والقافية، ص 4؛ شمسیا، سیروس، آشنایی با عروض و قافیه، فردوس، تهران، 1375، ص 11ـ12.