مشارق الدراری نام شرحى است به زبان فارسى بر قصیده تائیه ابن فارض (۵۷۶ – ۶۳۲ق)، به قلم سعیدالدین فرغانى (۶۹۱ق).
نام کامل این شرح، «مشارق الدراری فی کشف حقائق الدر» است و تقریرى است از درس صدرالدین قونوى که گویا در پایان جلسات درس خود، ابیاتى را از تائیه ابن فارض مىخواند و شرحى از کلام ابن عربى بر آن مىآورد و مطالبى هم به زبان فارسى در پى آن مىگفت. همین تقریرات بود که سعیدالدین فرغانى، آنها را گردآورى کرده، در حضور جلالالدین محمد مولوى خواند و به نظر صدرالدین نیز رساند.
اهتمام صدرالدین قونوى بر تائیه ابن فارض بیش از این بوده است؛ چه اینکه در مقدمهاى که بر «مشارق الدرارى» نوشته است، اهمیت آن را مىتوان دریافت:
«… در سنه ثلاث و اربعین و ستمائه که این ضعیف را از شام به دیار مصر دعوتى افتاد، جماعتى از فضلا و اکابر اهل ذوق و معتبران، این قصیده را هم در دیار مصر و هم در دیار شام و روم خواندند و شرح مشکلاتش را شنیدند و تعلیق زدند، به نیت آنکه نکت و فوایدش را ضبط کنند و تحریر رسانند و هیچکس را میسر نشد، مگر محرر این شرح، برادر شیخ عالم عارف، افتخار المشایخ، سعیدالدین سعید فرغانى را…».
از آنجا که این تقریر، مقبول صدرالدین افتاد، مؤلف را تشویق کرد که آن را به زبان عربى برگرداند. گویا این خواست قونوى اجابت شده و کتاب «منتهى المدارک و مشتهى کل عارف و سالک» ترجمه عربى مشارق باشد.
مشارق الدراری به جهت اشتمال بر مباحث عرفانى و حل مشکلات و دشوارىهاى تائیه ابن فارض و هم به جهت مباحث ادبى، مورد توجه قرار گرفته است و بارها به طبع رسیده است که آخرین چاپ آن در داخل کشور، به اهتمام استاد سید جلالالدین آشتیانى مىباشد.
قصیده تائیه، مهمترین و معروفترین اثر ابن فارض است و به نامهاى «تائیه کبرى»، «نظم السلوک» و «نظم الدر» نیز معروف مىباشد. این قصیده که با نزدیک به هفتصد و پنجاه بیت، بزرگترین بخش از دیوان وى را تشکیل داده، معراجنامه ابن فارض است. گویا ابن فارض، آن را در آغاز، «انفاس الجنان و نفائس الجنان» نامیده، سپس به «لوایح الجنان و روائح الجنان» تغییر داد، ولى پس از رؤیاى نبوى(ص) و اشارت آن حضرت، آن را «نظم الدر» نام نهاده است. حالات روحى و جسمى ابن فارض به هنگام سرودن این قصیده، بسیار جالب و حیرتانگیز است.
کتاب «مشارق»، گذشته از شرح تک تک ابیات و توضیح و تفسیر آنها، مطالبى را در آغاز کتاب، بهعنوان چهار اصل در بر دارد:
اصل اول: در ذکر صفات و اعتبار علم و شهود و نور و وجود و حکم مبدئیت و امر اولیت.
اصل دوم: در بیان صدور و تعین عالم ارواح و ظهور و تحقق عالم مثال که خیال منفصلش خوانند به زبان اصطلاح.
اصل سوم: در ترتیب عالم اجسام و مراتب او با آفرینش آدم(ع).
اصل چهارم: در شرح نشآت انسان و اطوار و احوال او تا رسیدن به نهایت کمال او و تقریر آنکه اوست که مقصود است از آفرینش هرچه در وجود است.
در لابهلاى هر اصل، ضمن فصولى، شارح به ایرادات و شبهات نیز پاسخ داده است.
فرغانى، در شرح ابیات، روش واحدى را اتخاذ نکرده است – شاید این نابسامانى از تدریس صدرالدین آغاز شده باشد، زیرا همچنان که اشاره شد، این شرح، حاصل تفسیرهاى پراکنده صدرالدین در پایان جلسات درس بوده است – در برخى موارد پس از آوردن بیت، مفردات آن را توضیح داده، سپس کل بیت را به زبان فارسى برگردانده است و بعد از مقدمات، به شرح غموض و دشوارىهاى اشعار پرداخته و با مبانى ابن عربى به بازگویى اسرار و رموز آن اقدام کرده است.
برخی از مباحث و مطالب قصیده تائیه:
الف) دشوارىهاى راه وصال: بیان جلوه حسن یار، نوشیدن شراب عشق، غلبه سکر و بسط حاصل از آن، طلب و شوق وصال محبوب، همراهى سلوک با محنتها، درد فراق و سوز دل و مقایسه مصائب عاشق با بلایاى انبیا.
ب) فنا و اتحاد: رها شدن از تعلقات نفس، دریافتن اینکه محبوب خود اوست، نیل به مقام جمع و خلافت، تعبیر از این مقام به «أنا هى»، توجه جمله عبادات به او، تبرى صریح از حلول و تمثیل به داستان «دحیه کلبى».
ج) حب مظاهر: مظهریت همه اشیا و موجودات، نشأت گرفتن عشقهاى زمینى از عشق الهى.
د) خوارق عادات: انتساب همه کرامات و معجزههاى انبیا و اولیا به پیامبر اکرم(ص)، یکى بودن با آن حضرت.
ه) روح: پیدایش همه موجودات از فیض روح.
و) علم کشفى: تفسیر علم حقیقى به علمى که رفع حجاب مىکند و اینکه این علم وراى عقل و معلومات حصولى است.
ز) وصایت: تصریح به وصایت على بن ابىطالب(ع) پس از پیامبر اسلام(ص) و اینکه او حلاّل مشکلات امت است، ضمن تجلیل از مقام خلفاى راشدین
و أوضح بالتأویل ما کان مشکلا على بعلم ناله بالوصیه
برای خرید مشارق الدراری به کتابگاه (اینجا] مراجعه بفرمایید
"مشارق الدراري" هو اسم تعليق باللغة الفارسية على قصيدة طيه بن فراز (576-632هـ)، كتبها سعيد الدين الفرغاني (691هـ).
الاسم الكامل لهذا الشرح هو "مشارق الدراري في كشف حقائق الدار" وهو ترجمة لدرس صدر الدين قونوي الذي يبدو أنه يقرأ أبيات من تائية ابن فراز في النهاية دروسه ويعطي شرحا لكلام ابن عربي عليها، وأيضا بعض المواد في اللغة التي قالها الفارسي بعده. هذه هي الروايات التي جمعها سعيد الدين الفرغاني، وقرأها في حضرة جلال الدين محمد مولوي، ونقلها إلى رأي صدر الدين.
وقد كان اهتمام صدر الدين القونوي بطيّة ابن فراز أكثر من هذا؛ وأهميته تظهر في المقدمة التي كتبها في "مشارق الدراري":
"... وفي عام الصلاة والأربعين والأربعين، لما دُعي هذا الضعيف من الشام إلى مصر، أنشد جماعة من الكرامة والشرفاء من ذوي الذوق والسلطة هذه القصيدة في مصر وفي الشام و" روما، ووصف مشاكله فسمعوه وأوقفوه، بقصد تسجيل نقاطه وفوائده وتدوينه، ولم يتمكن من ذلك إلا محرر هذا التعليق شقيق الشيخ علم عارف. ، افتخار المشايخ، سعيد الدين سعيد فرقاني...
وبما أن مقبول صدر الدين قد قبل هذه النسخة، فقد شجع المؤلف على ترجمتها إلى العربية. ويبدو أن رغبة قونوي قد استجابت، وكتاب "منتهى المدارك ومشتهي كل عارف وسالك" هو ترجمة عربية للمشرق.
وقد حظيت مشارق الدراري بالاهتمام لشمولها المواضيع الصوفية وحل مشاكل وصعوبات طه بن فراز، وكذلك المواضيع الأدبية، وقد ورد مرات عديدة أن طبعتها الأخيرة في البلاد ترجع إلى جهود الاستاذ سيد جلال الدين اشتياني.
قصيدة الطية هي أهم وأشهر مؤلفات ابن فراز وتعرف أيضاً بـ "الطيه الكبري" و"نظم السلوك" و"نظم الدار". وهذه القصيدة التي هي الجزء الأكبر من ديوانه الذي يقارب سبعمائة وخمسين بيتاً هي معراجمة ابن فراز. ويبدو أن ابن فراز سماها في البداية "إنفاس الجنان ونفيس الجنان"، ثم غيرها إلى "ويح الجنان والمهامة الجنان"، ولكن بعد رؤية النبي (ص) وذكر ذلك النبي، فسماه "نظام الدار". إن حالات ابن فراز العقلية والجسدية أثناء تأليف هذه القصيدة مثيرة للاهتمام ومدهشة للغاية.
وكتاب "المشارق" عدا عن وصف كل آية وتفسيرها وتفسيرها، يتضمن أربعة مبادئ في بداية الكتاب:
المبدأ الأول: في ذكر صفات العلم وصحته، والحدس، والنور، والوجود، وقاعدة الأصل والأولوية.
المبدأ الثاني: في التعبير عن أصل عالم الأرواح وتحديده ونشوء وتحقيق عالم المثال، وهو خيال منفصل، يسمونه لغة الاصطلاح.
المبدأ الثالث: في ترتيب عالم الأجسام ومراتبه مع خلق آدم (ع).
المبدأ الرابع: في وصف أصل الإنسان وأمزجته وأحواله حتى وصوله إلى غاية كماله، وبيان أنه هو المقصود بخلق كل ما هو موجود.
وبالإضافة إلى كل مبدأ، بالإضافة إلى الفصول، فقد أجاب المفسر أيضًا على الاعتراضات والشبهات.
لم يعتمد الفرغاني أسلوباً واحداً في تفسير الآيات - ولعل هذا الخلل بدأ من تعليم صدر الدين، لأن هذا التفسير كما ذكرنا كان نتيجة تفاسير صدر الدين المتفرقة في نهاية حصص الدرس - في بعض الأحيان. وبعد تلاوة الأبيات شرح مفرداتها، ثم ترجم الآية كاملة إلى اللغة الفارسية، وبعد المقدمات شرح غموض القصائد وصعوباتها، وسرد أسرارها وخفاياها بمبادئ ابن عربي.
بعض موضوعات ومحتويات قصيدة الطائي:
أ) صعوبات في طريق الصديق: التعبير عن الصديق الصالح، شرب خمر الحب، غلبة السكر وما يترتب عليه من اتساع، رغبة وحماس الصديق الحبيب، صحبة المحبوب مع المصاعب، الألم من الفراق والحرقة، ومقارنة معاناة العاشق بمصائب الأنبياء.
ب) الفناء والوحدة: التحرر من تعلقات النفس، وإدراك أن المحبوب هو له، وبلوغ مقام الجماعة والخلافة، وتفسير هذا الموضع بأنه "أنا هي"، والاهتمام بألفاظ العبادة. له شرحاً صريحاً للقرار وتشبيهاً للقصة».
ج) حب التجليات: تجلي جميع الأشياء والكائنات، وانبثاق الحب الأرضي من الحب الإلهي.
د) خوارق العادات: نسبة جميع تكريمات ومعجزات الأنبياء والأولياء إلى النبي الكريم (صلى الله عليه وسلم)، كونه واحدًا معه.
هـ) الروح: خلق جميع الكائنات من نعمة النفس.
و) علم الاكتشاف: تفسير العلم الحقيقي بأنه العلم الذي يزيل الحجاب وأن هذا العلم خارج عن العقل والمعرفة.
ز) الوصية: تحديد وصية علي بن أبي طالب (ع) بعد نبي الإسلام (ع) وأنه حل مشاكل الأمة، مع تعظيم مقام الخلفاء الصالحين.
وتفسير شرحنا صعب معرفته، للشكوى من النصيحة
Mashareq al-Darari is the name of a commentary in Persian on the ode of Taiyeh Ibn Faraz (576-632 AH), written by Saeed al-Din Ferghani (691 AH).
The full name of this commentary is "Mushariq al-Darari fi Kashf al-Haqiq Al-Dar" and it is a translation of the lesson of Sadr al-Din Qonavi, who seems to read verses from Ta'iyyah Ibn Faraz at the end of his lesson sessions and gives an explanation of the words of Ibn Arabi on it, and also some material in the language Farsi said after it. These were the narrations that Saeed al-Din Ferghani collected, read in the presence of Jalal al-Din Mohammad Maulvi, and brought them to Sadr al-Din's opinion.
Sadr al-Din al-Qunawi's attention to Ibn Faraz's tayyah has been more than this; What is more, its importance can be seen in the introduction he wrote on "Mashareq al-Darari":
"... in the year of Salat, Arba'in and Setma'ah, when this weak person was invited from Syria to Egypt, a group of noble and noble people of taste and authority recited this ode both in Egypt and in Syria and Rome, and described his problems. They heard it and suspended it, with the intention of recording its points and benefits and writing it down, and no one was able to do it, except the editor of this commentary, the brother of Sheikh Alam Arif, Iftikhar al-Mashaikh, Saeed al-Din Saeed Farghani...
Since this version was accepted by Maqbool Sadr al-Din, he encouraged the author to translate it into Arabic. It seems that Qonavi's wish has been answered and the book "Mentah al-Madarak wa Mashtahi kol Arif wa Salk" is an Arabic translation of Masriq.
Mashareq al-Darari has been given attention for its inclusion of mystical topics and solving the problems and difficulties of Taiyeh Ibn Faraz, as well as for literary topics, and it has been reported many times that its latest edition in the country is due to the efforts of Master Seyyed Jalaluddin Ashtiani.
The ode of Tayyeh is the most important and famous work of Ibn Faraz and is also known as "Tayyeh Kabri", "Nazm al-Saluk" and "Nazm Al-Dar". This ode, which is the largest part of his divan with nearly seven hundred and fifty verses, is Ibn Faraz's Merajnameh. It seems that Ibn Faraz, at the beginning, called it "Infas al-Jannan and Nafaes al-Jannan", then he changed it to "Al-Wayih al-Jannan and Al-Muhamta al-Jannan", but after the vision of the Prophet (PBUH) and the mention of that Prophet, he named it "Nazm Al-Dar". has entered Ibn Faraz's mental and physical states while composing this ode are very interesting and surprising.
The book "Mashareq", apart from the description of each verse and their explanation and interpretation, includes four principles at the beginning of the book:
The first principle: In mentioning the attributes and validity of knowledge, intuition, light, existence, and the rule of origin and priority.
The second principle: In expressing the origin and determination of the world of spirits and the emergence and realization of the world of example, which is a detached imagination, they call it the language of the term.
The third principle: in the order of the world of bodies and its ranks with the creation of Adam (pbuh).
The fourth principle: In the description of the origin of man and his moods and conditions until reaching his ultimate perfection and explaining that he is what is meant by the creation of everything that exists.
In addition to each principle, in addition to chapters, the commentator has also answered objections and doubts.
Ferghani has not adopted a single method in explaining the verses - perhaps this disorder started from Sadr al-Din's teaching, because as mentioned, this explanation was the result of Sadr al-Din's scattered interpretations at the end of the lesson sessions - in some cases after reciting the verses explained its vocabulary, then translated the whole verse into Persian language, and after the preliminaries, explained the ambiguity and difficulties of the poems, and recounted its secrets and mysteries with Ibn Arabi's principles.
Some topics and contents of Taye's poem:
A) Difficulties on the path of a friend: expressing a good friend, drinking the wine of love, being overcome by intoxication and the resulting expansion, the desire and enthusiasm of a beloved friend, the companionship of a loved one with hardships, the pain of parting and heartburn, and comparing the sufferings of a lover with the calamities of prophets.
b) Annihilation and unity: Freeing oneself from the attachments of the self, realizing that one's beloved is one's own, attaining the position of the congregation and the caliphate, interpreting this position as "Ana-hi", paying attention to the words of worship to him, an explicit explanation of the resolution and simile to the story. Dehia Kolbi".
C) love of manifestations: the manifestation of all objects and beings, the emanation of earthly love from divine love.
D) Khawariq Adat: attributing all the honors and miracles of the prophets and saints to the Holy Prophet (PBUH), being one with him.
e) Soul: The creation of all beings from the grace of the soul.
f) Discovery science: interpretation of real science as science that removes the veil and that this science is beyond reason and knowledge.
G) Bequest: Specifying the bequest of Ali bin Abi Talib (pbuh) after the Prophet of Islam (pbuh) and that he is the solution to the problems of the Ummah, while glorifying the position of the righteous caliphs.
And the explanation of our explanation is difficult to know, to complain about the advice