بازخوانی علم لغت در گفتگو با استاد ملکی نهاوندی
رضا ثانی
اشاره:
محمد ملكي نهاوندي در سال 1354 در نهاوند متولد شد. او در سال 1369 وارد حوزه علميه قم شد و در مدرسه شهيدين مشغول تحصيل شد. حضور بيش از ده سال در درس هاي خارج فقه و اصول حوزه و بهرمندي از دروس بزرگاه حوزه، گذراندن دوره دكتري علوم و قرآن و حديث، بيش از 15 سال تدريس در سطوح يك، دو، سه و چهار حوزه، و مراكز مختلف دانشگاهي، تاليف چند كتاب و مقاله علمي پژوهشي، و عضويت در گروههاي مختلف علمي حوزه و دانشگاهي؛ از جمله سوابق علمي نامبرده مي باشد.
طراحي و اجراي چند طرح آموزشي در زمينه ادبيات عرب و طراحي نظام آموزشي لغت عرب از جمله فعاليت هاي وي در زمينه ادبيات عرب مي باشد.
ایشان هم اكنون معاونت پژوهش مدرسه علميه معصوميه قم را به عهده دارد.
رهنامه: این شماره مجله را به ادبیات عرب اختصاص دادیم. پرسش ابتدایی ما از شما این است که دانش مفردشناسی چه تعریفی دارد؟
استاد: علم مفردشناسی با نامهای دیگری از جمله فقهاللغه، مفردات قرآن، تفسیر مفردات، واژهشناسی و نظایر آن شناخته میشود. اینها اصطلاحاتیاند که تا حدودی با دانش مفردشناسی هممعنا هستند، اما واژه مفردشناسی، شامل سلسله برنامههایی میشود که با آن میتوان واژههای زبان عربی را شناسایی کرد و به مفهوم واقعی معنا رسید. امروزه تا حدودی این دانش جا افتاده و با همین عنوان مطرح است.
سؤالی که در اینجا مطرح میشود، این است که جایگاه بحث مفردشناسی در مبحث ادبیات عرب چیست؟ باید توجه کرد که مفردشناسی زیر مجموعه ادبیات عرب نیست، بلکه دانش مستقلی در عرض ادبیات است، هر چند جایگاه ویژهای در ادبیات دارد؛ چرا که ادبیات عرب را بدون فقه اللغه، لغتشناسی و مفردشناسی، نمیتوان به خوبي یاد گرفت.
رهنامه: مفردشناسی با دیگر علوم، از جمله ادبیات چه ارتباطی دارد؟
استاد: زبان عربی غیر از ادبیات عرب است. در واقع، ادبیات یکی از زیر مجموعههای زبان عربی است. متأسفانه امروزه بحث مفردشناسی که در حوزه مطرح میکنند و میشناسند، بحثی جامع نیست و به شکلی آن را طرح میکنند که ارتباطش با زبان عربی، بسیار اندک است. در واقع، بحث لغت یا مفردشناسی را به معنا کردن واژههای زبان عربی خلاصه میکنند. این در حالی است که دامنه واژهشناسی خیلی گستردهتر است. بسیاری از مقولههایی که در زبان و ادبیات عرب وجود دارد، به سماع برگشت دارند؛ یعنی کلماتی که از عرب شنیده شده و تنها جایی که به صورت کامل به آنها پرداخته شده، «معاجم» است و معاجم یکی از منابع علم مفردشناسی به شمار میرود. در واقع، اگر بگوییم لغت و مفردشناسی یکی از پایههای ادبیات عرب است، سخن گزافی نگفتهایم؛ زیرا یکی از وظایف مفردشناسی، شناساندن سماعهای ادبیات عرب است. شناخت مصادر ثلاثی مجرد که بحث مهمی به شمار میرود، شناخت متعدی یا لازم بودن یک فعل، که خیلی کاربرد دارد، شناخت اینکه یک فعل ثلاثی مجرد، مثل ضَرَبَ در چه ابوابی از ثلاثی مزید به کار رفته است، همگی به وسیله سماع به دست میآیند و در حیطه علم لغت و مفردشناسی قرار دارند. این بخش اندكی از ارتباط بحث مفردشناسی با ادبیات عرب است، اما این علم به طور كلي در زبان عربی کاربردهای بیشتری دارد. زبان عربی، زبان اشتقاقات است؛ زبانی با ظرایف بسیار است. در چنین زبانی، نقش واژهها فوقالعاده اهمیت پیدا میکند و نیاز است به دانش شناخت واژهها مسلط شویم و تسلط بر اين دانش با توجه به ظرایف و دقایقی که در این زبان است، جز از راه دانش مفردشناسی به دست نمیآید. از این رو، بحث مفهومیابی یا معنایابی یکی از کارهای مفردشناسی در زبان عربی است و میتوان گفت که نتیجه کار مفردشناسی است، اما دامنه مفردشناسی خیلی وسیعتر از مفهوميابي است. در واقع، دانش مفردشناسي داراي فروع گوناگون و مهمي است.
برای نمونه، دو مطلب را طرح میکنم. مطلب اول بحث اصول معنایی است که بحث مهمی است و لغوی قهاری، مثل ابن فارس را مجبور کرده آنچه در بحث لغت در چنته دارد، در اين بحث وارد ميدان كند و بحث اصول معنايي همه لغات عربي را در كتاب مغاييس اللغه مطرح سازد.
رهنامه: لطفاً درباره اصول معنایی توضیح بدهید.
استاد: در اصول معنایی، تمامي كلمات از مواد بررسي شده است تا مشخص شوند به چه معانی ریشهای و اصلی برمیگردند. در خیلی از موارد، تشخیص اصول معنایی، مثلاً در بحث مجازات، استعارات، کنایات یا فرآیند تغییر معنای یک کلمه از یک معنا به معنای دیگر، به ما برای شناخت معناي دقيق، کمک میکند. گاهی با مراجعه به ریشه معنایی بعضی از کلمات استفاده شده در احادیث و قرآن کریم، علت اینکه چرا آن کلمه در آن موقعیت به کار رفته را متوجه میشویم. بحث اصول معنایی که ما از آن غافلیم، از شقوق فهم معناست و در ادبیات مطرح نشده، بلکه از مقولههای مفردشناسی یا دانش مفردات است. مثال دوم، بحث اشتقاق کبیر است. برخی استادان، اشتقاق کبیر را قبول ندارند و آقای ابن جنی را صاحب این قول میدانند، در حالی که این گونه نیست و اگر به نگهبانان لغت، که معاجم لغویون هستند، مراجعه كنيم، میبینیم اساس کارشان، به صورت عمده بر مبنای اشتقاق کبیر است. اشتقاق کبیر، یعنی خروج از ماده، یعنی ماده ضَرَبَ را نباید ضَرَبَ بدانیم، بلکه باید آن را «ضاد» و «را» و «با» بخوانیم، یعنی فقط حروف اهمیت دارند، نه ترتیب حروف و برای حروف، معنا قائل هستند. به همین دلیل، بین «ضرب» و «ربض» و امثالهم، اشتراک معنایی قائل هستند. میبینیم که قبول کردن این مبنا با قبول نکردن آن، تفاوت زیادی به وجود میآورد و خیلی از واژهها را میتوانیم تغییر معنایی بدهیم یا معانی دیگری را به آنها وارد بکنیم یا بعضی از معانی را که برای واژهای وارد دانستهاند، رد کنیم.
رهنامه: در واقع اشتقاق کبیر میگوید، ترتیب حروف اصلی در يك ماده لغوي مهم نیست و معنا به حروف اصلی برمیگردد؟
استاد: بله. همچنین در بحث ترادف، در بحث حقیقت و مجاز، در بحث اضداد و مقولههایی از این قبیل، زبان عربی دارای ظرایفی است که دانستن آنها برای فهم معنا لازم است. زبان عربی که زبان اشتقاقات است، زبان دین ما نیز است و ویژگیهایی دارد که در کمتر زبانی، این ویژگیها با یکدیگر جمع میشوند.
در بسیاری از زبانها، عبارات دارای ظرایف و دقت هستند، نه واژهها. مثلاً در زبان فارسی، عبارات جايگاه بيبديلی دارند و به همین دلیل، اشعاری که از حافظ و دیگر شعرای فارسی زبان بر جا مانده، ماندگار و جهانی هستند، اما در واژههاي فارسي، این ظرایف کمتر وجود دارد، در حالی که زبان عربی دارای ویژگیهای منحصر به فردی است و در مقوله واژه، زبان عربی، خیلی ممتاز است. قرآن نیز به دلیل عربی بودن، واجد این ویژگیهاست. از این رو میطلبد که به صورت همه جانبه وارد ویژگیهای لغات زبان عربی بشویم که این مورد با بحث مفردشناسی حاصل میشود.
رهنامه: جایگاه پژوهش لغوی را در دروس فعلی حوزه چگونه میبینید؟
استاد: این پرسش مهم است. وقتی با این نگاه به کتابها یا جلسات درس بزرگان مراجعه میکنیم، میبینم بزرگان خوب کار کردهاند و به شکلهای مختلفی به طلبهها در زمینه مفردشناسی و لغت، سفارشهای أکیدی میکنند، ولی مشکلی که وجود دارد، این است که تا امروز در حوزه، برای آموزشی کردن این مقوله مهم، یعنی مفردشناسی یا فقهاللغه، تلاشی انجام داده نشده است. در واقع، برای فراگیری کامل این دانش، هیچ برنامهای تدوین نگشته است. البته کتابهایی، نوشته و کارهایی به شکل مقطعی، انجام شده، اما این علم به صورت آموزشی در نیامده است. متأسفانه به همین دلیل طلبهها و همچنین استادان حوزه از این مقوله خیلی بیگانه هستند. برای نمونه، یکی از ابتداییترین پیشنیازها در بحث مفردشناسی یا واژهشناسی، شناخت منابع است و یکی از منابع مفردشناسی، معاجم لغت است و شناخت منابع در حدود یک پنجاهم بحث کلی آموزش مفردشناسی، سهم و اهمیت بسیاری دارد، ولی اگر آمار بگیریم، میبینیم بسیاری از طلبهها، اسامی مهمترین معاجم را هم نمیدانند. این در حالی است که شمار معاجم مهم و اولیه، بیش از ده مورد نیست. معاجمی که نویسندگان آنها مستقیماً با بادیهنشینها، که صاحبان لغت محسوب میشوند، مرتبط بودهاند و اقوالشان قابل استفاده است.
طلبهها، جوهری و کتاب صحاحش، ازهری و تهذیباللغهاش، ابن درید و جمهرهاش، خلیل و العینش را نمیشناسند. حتی اگر مقاییساللغه را به اسم معجم بشناسند، فکر میکنند کتابی لغوی است و لغت صِرف در آن آمده است و اصلاً این کتاب شناخته شده نیست. شاید ابن فارس را در مقام ادیب بشناسند، ولی به عنوان لغوی نمیشناسند. این در حالی است که او یکی از مهمترین کتابهای لغت را نوشته است. اگر این بیگانگی طلاب و عموم استادان را در نظر بگیرید، آن وقت متوجه جایگاه مفردشناسی در دروس فعلی حوزه میشوید و میفهمید امروز در چه مرحلهای هستیم.
رهنامه: علت وجود این فاصله و دوری از نظر شما چیست؟ آیا برای اینکه این توجه انجام بشود، باید شکل یا محتوای درسها و کتابها یا نوع درس خواندنها تغییر خاصی بکند؟
استاد: مسلماً همین طور است. اولاً عرض کردم که بزرگان ما خودشان پرونده لغوی خود را بستهاند. بیشتر کسانی که به من برای کار لغتشناسی و مفردشناسی مراجعه میکنند، دوستانی هستند که میخواهند کار علمی قوی انجام بدهند و برایشان دغدغه ایجاد شده است. این نشان میدهد، کسانی که کار علمی قوی میکنند، متوجه اهمیت این موضوع میشوند و دنبال حل آن نیز میروند. همان طور که بزرگان ما این کار را کردند، اما هزینه زیادی باید بپردازند؛ یعنی وقتی میتوان این تخصص مهم را با یک دوره خیلی کوتاه و فشرده یاد گرفت و ذخیره کرد، چرا باید عقب بیفتد تا زمانی که شخص در کارش به این مشكل برخورد. در آن وقت، پیدا کردن منبعی که از آن مطالب را فراگيرد و هم یافتن استادی که بتواند او را آموزش دهد، مشکلتر است. برای همین، وقت زیادی خواهد گرفت. همان طور که بنده برای یادگیری مفردشناسی، وقت زیادی صرف کردم. این در حالی است که اگر کسی بود که به من آموزش میداد، این مقوله، بسیار بسیار کمتر، وقت مرا میگرفت. علاوه بر صرفهجویی در وقت، ممکن است کسانی اصلاً وارد این وادی نشوند و این یک ضربه به شمار میرود و هنگامی که شخص به مراحل بالای علمی برسد، خلأ آن را احساس خواهد کرد که دیگر به هیچ شکل نمیتواند آن را پر کند.
رهنامه: به نظر شما، دلایل بیتوجهی به چنین مطلب مهمی چه بوده است؟
استاد: به نظر من مقدار زیادی از مشکل، مشکل ستادی است. همان طور که کارهای خیلی مهم دیگری نیز داریم که مثل همین به دلایل مختلف زمین مانده است، اما در مورد این موضوع، به نظر من یکی از دلایل اصلیاش این بوده که تا امروز، جایگاه آن به درستی تشریح نشده است.
رهنامه: این کمتوجهی چیزی نیست که به پنج، ده یا بیست سال گذشته مربوط باشد، بلکه بحثی است که در طول تاریخ دیده میشود. از ابتدای راهاندازی فقه و اصول و اجتهاد تا به امروز، خیلی به طور مستقیم به این بحث توجه نشده است و کسانی هم که کار کردهاند، به شکل غیر مستقیم به آن پرداختهاند.
استاد: الان حافظهام یاری نمیکند، اما در سابقه درسی بزرگانمان وجود دارد که لغت کار میکردهاند. باید توجه کرد که آن زمان مثل امروز نبوده که نظام درسی نوشته شده باشد. نظام درسی مربوط به دوران متأخر است. باید ببینیم چگونه هر یک از بزرگان، شاگردان خود را پیش میبردند. میدانیم که خیلی از بزرگان، به شاگردان خود لغت و تحقیق لغوی یاد میدادهاند. از این رو، توجه به اين امر مهم وجود داشته است، اما حالا که نظام درسی نوشته شده و میخواهند بر اساس نظام درسی طلبه را جلو ببرند، این درس مغفول مانده است که احیای آن نیز کار مشکلی نخواهد بود و در این زمینه کارهایی در حال انجام است و این بیتوجهی که تا الان احساس میشد، تا حدودی دارد برطرف میشود. من دارم میبینم که در مرکز مدیریت و در مراکز تخصصی، این دغدغه به وجود آمده است و انشاءالله سرانجامش این باشد که نظام آموزشی ما این بحث را قبول کند.
رهنامه: برای اینکه این بحث در میان طلاب و نیز در بین فضلای حوزه جایگاهش را پیدا کند، چه راهکارهایی را پیشنهاد میدهید؟
استاد: چند راه به ذهن بنده میرسد که خودم چند وقت اجرا کردم و خیلی هم اثر داشته است. شاید بتوانم عرض کنم که این چند سال بنده یک تنه در این زمینه ورود کردم و خیلی هم وقت گذاشتم. یکی از مهمترین عواملی که سبب ایجاد انگیزه و شناخت اهمیت این مسئله میشود، این است که از همان ابتدا طلابِ مدارس را با لغت و ارتباطش با ادبیات عرب آشنا کنیم. بنده الان گاهی برای طلبههای سطح سه و چهار، سؤالهایی مطرح میکنم که آنان نمیدانند جواب آنها را باید از کجا به دست آورند، یعنی طلبه پس از دوازده یا پانزده سال در حوزه نمیداند ثلاثی مجرد یا ابواب ثلاثی مزید فعلها را کجا میتواند پیدا کند. برای همین، از همان پایه اول باید به طلبهها گفته شود که قسمت عمدهای از ادبیات عرب در معاجم است و چند معجم نیز به آنها معرفی شود. در این صورت، طلبه اهمیت مسئله را میفهمد.
قرار دادن واحد درسی برای این درس، یکی از ضروریاتی است که باید انجام شود. اين مهم هنوز در سطح یک اعمال نشده است، ولی خبر دارم در سطح دو و سه، برخی مراکز تخصصی این درس را گذاشتهاند. این واحد باید از ابتدا در نظر گرفته شود. برگزاری جلسات توجیهی با استادان مدارس نیز بسیار سودمند است. عموم استادان ما، به ویژه استادان دوره ادبیات از این مقوله دور هستند. حتی میتوان برای استادان ادبیات عرب، کلاسهای علمی گذاشت و مفردشناسی را به ایشان یاد داد تا آنها به طلبهها یاد بدهند. این کار سبب میشود که استادان، انگیزه پیدا کنند و طلبهها را نیز به این سمت و سو بکشانند. در این قسمت، نقش استادان خیلی محوری است. برای همین، استادان باید در این زمینه، توجیه شوند.
رهنامه: آیا در این زمینه استاد کافی داریم، که به یک واحد درسی تبدیل شود؟
استاد: بله، تا الآن استاد کافی هست و زمینه آماده است.
رهنامه: پیشنیازها و مراحل یادگیری دانش مفردشناسی به شکل کاربردی چهطور است؟
استاد: بنده در زمینه آموزش مفردات قرآن یا واژهشناسی یا مفردشناسی، برنامهای طراحی کردهام که آن برنامه کاملاً شامل این چند گزینه که فرمودید، از جمله بحث پیشنیازها، منابع مفردشناسی و مراحل یادگیری مفردشناسی، به شکل کاربردی میشود. من این برنامه را هشت سال پیش طراحي کردهام و پنج سال است که به صورت جدی دارم آن را در همه سطوح، سطح یک، دو، سه و چهار و به شکل عمومی و خصوصی و به صورت کاملاً کاربردی اجرا میکنم. در این برنامه همه پیشنیازهای مفردشناسی و هر چه که در یک تحقیق یا بررسی لغوی به آن نیاز است، پیشبینی شده است.
یکی از پیشنیازها، شناخت منابع است. این منابع تا حدودی در بین طلاب ناشناخته است. امروزه طلبهها، نهایتاً معاجم لغت را میشناسند، اما افزون بر معاجم لغت، کتابهای غریب القرآن و غریب الحدیث نیز وجود دارد. کتابهای قوی و زیادی درباره غریب الحدیث داریم؛ کتابهای محکم و قهاری مثل النهایه ابن اثیر. همچنین کتابهای مفردات قرآن وجود دارد که امروزه متأسفانه به اسم معجم شناخته میشوند، مثل مفردات راغب و التحقیقِ جناب آقای مصطفوی که از دیگر منابع روایات مفسره لغت است. اشعار عرب نیز یکی دیگر از منابع است.
دیگر اینکه در بحث پیشنیازها، اصول مفردشناسی را مطرح کردیم. همانطور که بزرگان ما برای تفقه در فقه، یک سری اصول را قائل شدند و اصول فقه را طراحی کردند، در مفردشناسی نیز لغویان برای اینکه واژهشناسی کنند، اصول مفردشناسی را مطرح کردند که ناگزیر از شناختن این اصول هستیم، مثل اصل ترادف. برای نمونه، از کاربردهای بحث ترادف که در قرآن کریم کارآیی بسیاری دارد، این است که آیا کلماتی داریم که کاملاً هم معنا باشند یا نه. عموم بزرگان، ترادف در قرآن را قبول ندارند. گروه دیگری هم قبول دارند. یکی از کسانی که ترادف در قرآن را قبول ندارد، جناب آقای راغب است که به شدت منکر این مسئله است. میبینیم که عمده طلاب و پژوهشگران ما برای واژهشناسی در قرآن کریم، به کتاب مفردات جناب آقای راغب مراجعه میکنند و آقای راغب، بین کلماتی که در زبان عرب، هم معنا دانسته میشوند، اختلاف قائل میشود و برای دو واژه مترادف، دو معناي مختلف تعیین میکند. طلاب ما باید بدانند که او بر اساس مبنای خود عمل میکند. البته ایشان منکر ترادف در اشعار یا احادیث نیست، بلکه میگوید شأن خداوند متعال و قرآن کریم، بالاتر از این است که دو کلمه هم معنا را استفاده بکند، چون ممکن است اگر ترادف را قبول کنیم، آن کلمه قرآن را به شکل دیگری معنا کنیم.
بنابراین، اصول مفردشناسی یکی از پیشنیازهاست و من در برنامه آموزشی مورد نظرم، به این مطلب توجه کافی داشتهام.
رهنامه: با توجه به اینکه منابع زیاد است؛ قرآن، روایات، اشعار عرب و معاجم، اختلافات هم میتواند زیاد باشد. روش تحقیق در این منابع چگونه است؟ با توجه به اینکه مباحث در اینجا عقلی و استدلالی نیست و منابع نیز مشخص است، چه شده که یک نفر این مبنا و نفر دیگر، مبنای دیگری را اتخاذ کرده است؟ روش پژوهش در زمینه مفردشناسی چیست؟
استاد: یکی از مقولههای مفردشناسی همین اصول مفردشناسی است. در اصول مفردشناسی، مباحث اختلافی، مطرح و گفته میشود که چرا گروهی این مبنا و عده دیگری مبنای دیگری را پذیرفتهاند؟ چرا یک عده ترادف را قبول دارند و گروهی دیگر قبول ندارند؟ طبیعتاً در آنجا باید به مبانی دیگران اعتماد کنیم و سخن لغویون را برای خود حجت بدانیم یا باید خودمان کار کنیم و به نتیجه برسیم و صاحبنظر شویم. بیشتر پژوهشگران به این سمت نمیروند و شاید مثل خودِ ادبیات عرب که علمی ابزاری است و نیازی نیست که در آن به اجتهاد برسیم و میتوانیم به ادبا و نحویون اعتماد کنیم، در اینجا هم میتوانیم به یک سری از لغویون و صاحبنظران اعتماد کنیم.
این اختلافات مبانی و ادله آنها در برخی کتابها موجود است. برای نمونه، در کتاب المزهر جناب آقای سیوطی، بحثهای فقهاللغوی یا ابن جنی در الخصائص، اين بحثها را مطرح کرده است.
رهنامه: آیا امروز کتابهایی به عنوان منابع آموزش علم مفردشناسی، تألیف شده است؟
استاد: کتابهای خوبی نوشته شده است. من چند کتاب تألیف شده در دهه اخیر را دیدهام. منتهی مشکلی که این کتابها با آن دست به گریبانند، این است که هر کدام به بخش خاصی از مفردشناسی توجه کردهاند و هیچ کدام از این کتابها، یک نظام آموزشی هدفمند را برای مفردشناسی جامع یک واژه به مخاطب یاد نمیدهد. برخی کتابها فقط به اصول مفردشناسی پرداختهاند. برای نمونه، بحث ترادف و حقیقت و مجاز و بحثهای فقه اللغوی را مطرح کردهاند. بعضی دیگر در کتابهایشان فقط واژههایی را که خودشان بررسی کردهاند، طی مراحلی نوشتهاند و خواننده نمیتواند از آنها برنامهای جامع به دست آورد؛ حتی اگر آن درس را زیر نظر استاد بخواند. بعضی از این کتابها در مدارس تدریس میشوند. برای همین، کتابهای نوشته شده، در زمینه آموزش مفردشناسی جامع نیستند. هر چند کتابهای خیلی با ارزشی هستند، به ویژه که این کتابها در این زمان خلأ، نوشته شدهاند که هیچ کس به بحث واژهشناسی توجه نمیکند.
رهنامه: در برنامهای که داشتید، چگونه مراحل یادگیری مفردشناسی را تعریف کردهاید؟
استاد: اگر بخواهم نمایی کلی از مراحل را ترسیم کنم، در ابتدا سعی میکنیم پیشنیازها را به طلاب و پژوهشگران منتقل بکنیم و بعد از آن، سیر حرکتی به این صورت است که انتخاب واژه و بعد بررسی واژه از منابع اولیه، تطبیق آن بررسی با منابع ثانویه و سپس نتیجهگیری از این دو، و انتقال آن به کتابهایی است که معانی استعمالی را بررسی کردند، که کتابهای غریب القرآن و غریب الحدیث و مفردات قرآن و روایات مفسره و اشعار عرب هستند، تا ببینیم کتابهایی که معانی استعمالی را بررسي کردهاند، به کدام معانی رسیدهاند. این فرآیند سیری است که ما برای برنامه کامل مفردشناسی پیشبینی کردهایم. این برنامه را در کتابی که در دست تدوین دارم، به صورت کامل خواهم آورد.
رهنامه: بنابراین در بحث آموزش مفردشناسی، با فقدان کتابهای آموزشی و تدریسی روبهرو هستیم.
استاد: بله متأسفانه، اما اگر توفیقی باشد، داریم این کتاب را آماده میکنیم و امیدواریم این کار مقدمهای برای شروع کارهای خوب باشد، چون عزیزانی هستند که میتوانند در این زمینه خیلی خوب قلم بزنند.
رهنامه: به کارها و فعالیتهایی که در زمینه مفردشناسی انجام شده یا در حال انجام است، اشاره بفرمایید.
استاد: تا امروز کارهای متفرقهای انجام شده است. از جمله اینکه در سطوح عالی براي برخی رشتههاي تخصصي، واحد مفردشناسي در نظر گرفته شده است و غالباً کارگاههایی هم در مدارس درخواست میشود. الحمدلله امروزه درخواست كارگاه رایج است و ما در این زمینه مشغول هستیم. بعضی از عزیزان در گروه تدوین کتب درسی، به فکر تألیف کتاب فقه اللغه هستند. اطلاع دارم، فقه اللغه یا مفردشناسی به عنوان یک واحد درسی برای سطح یک تصویب شده است هر چند فعلاً اجرایی نشده و قرار است در برنامه جدید اجرایی شود. به نظر من الان به عنوان یک نیاز مطرح شده و حرکت نیز شکل گرفته است و امیدوارم تا چند سال آینده، انشاءالله از برنامههای قطعی طلاب باشد.
یک نکتهديگر اینكه متأسفانه یا خوشبختانه این بحث از مقولههایی است که حوزه در دورهای آن را رها کرده و حالا مراکز علوم اسلامی غیر حوزوی، زودتر از ما این بحث و این درس را شروع کردهاند. البته این خودِ طلبهها بودند که این بحث را به مراکز دانشگاهی بردند و به واحد درسی تبدیل کردند، ولی با وجود چنین دغدغهای، تا امروز نتوانستیم آن را در نظام درسی وارد کنیم و اين نشاندهنده این است که یک مقدار در ستاد با این مسئله مشکل داریم، با اینکه دغدغهاش سالیان درازی است که در بدنه حوزه ایجاد شده است.
در بعضی مراکز تخصصی حوزه دیدم که سرفصلها را از مراکز آموزشی عالی گرفتهاند، ولی باید توجه داشت که آن کار کامل نبوده و کار ناقصی است و ما میتوانیم در اینجا کارهای بهتر و عمیقتری انجام دهیم.
رهنامه: آیا در حوزههای علمیه، غیر از قم یا حتی خارج از ایران، روی این مباحث کار میکنند؟ آیا شما با کارها و فعالیتهای ایشان ارتباط دارید؟
استاد: بله. از چند مرکز استان به سراغ من آمدند و تابستان برای تدریس به استادان و طلبههای سطح یک و دو، به آنجا رفتیم. به اردوهای علمی تابستانی زیادی میرویم و این بحث را مطرح میکنیم. این علامت این است که دغدغه آن در عموم حوزه ایجاد شده است و امیدواریم به صورت ضابطهمند درآید. شاید یکی از علتهایی که مانع شده این بحث تاكنون وارد نظام درسي حوزه نشود، تغییراتی است که لازم است انجام بشود تا جا برای این درس در نظام درسی باز گردد. اين تغييرات تاكنون انجام نشده است. درسها باید جابهجا شوند و این کار به زمان نیاز دارد.
رهنامه: آیا علم مفردشناسی جامع تمام علومی است که به لغت میپردازد یا میتوانیم در عرض مفردشناسی، علوم دیگری را قرار دهیم که آنها نیز از ابعاد دیگری به لغت بپردازند؟
استاد: عرض کردم که عناوین مختلفی میتواند این دانش را معرفی بکند، مانند فقهاللغه، لغت، واژهشناسی، مفردشناسی، تفسیر مفردات و مفردات به تنهایی. نکته دیگر این است که تمام علوم اسلامی به یک معنا به زبان عربی بازمیگردند، یعنی منشعب از زبان عربی هستند. زبان عربی هم از واژهها و عبارات تشکیل شده است. برای همین، همه علوم اسلامی نیازمند واژهشناسی هستند.
رهنامه: سؤالم این است که آیا علومی وجود دارند که به واژه بپردازند، اما زیر مجموعه مفردشناسی قرار نگیرند؟ مثلاً ارتباط زبان عربی با زبان فارسی، زبان لاتین یا سایر زبانها یا مثلاً عدهای اعتقاد دارند ریشه تمام زبانها مشترک است. آیا چنین مباحثی که ممکن است در زمینه لغت مطرح بشود، در علم مفردشناسیای که مورد نظر شماست، طرح شده است؟
استاد: ما فعلاً در پیش نیازهای مفردشناسی، سه مطلب عمده را به عنوان پیشنیازهای اصلی در نظر گرفتهایم. معرفی منابع، معرفی اصول مفردشناسی و شناخت ادبیات و زبان عربی، اما همانطور که میدانید در هر علمی، شناخت تاریخچه آن علم و ارتباطش با دیگر علوم، امری ضروری است، ولی در این بحث مفردشناسی، ما در مرحله اول به سراغ این حواشی نرفتیم. چون امروزه مسئله مهم ما، اصل بحث نظام آموزشی است و در آن ضعف داریم. منشعب کردن مطالب و اضافه کردن مطالبی که به گونههای مختلف به بحث مفردشناسی کمک میکند، چیزهایی است که بعدها باید انجام بشود. ما هنوز در گام اول هستیم، وگرنه این مقولهای که شما فرمودید، نکاتی است که در بحث مفردشناسی خیلی لازم است و جزو دانش مفردشناسی است. در واقع، یکی از پیشنیازهای دانش مفردشناسی، شناخت ارتباطش با دیگر دانشهاست.
رهنامه: اگر نکتهای را لازم میدانید، اضافه کنید.
استاد: چون مخاطب شما دوستانی هستند که با دانش ادبیات عرب مرتبط هستند، چه به صورت تحصیل و چه به صورت تدریس؛ خواهش میکنم حتی اگر به این اندازه میتوانند، به مفردشناسی بپردازند که ارتباط ادبیات عرب با معاجم لغت را بشناسند و از آن دریغ نکنند. این بحث خیلی پر ارزش است و ندانستن آن خسران است. از استادان نیز میخواهم که این ارتباط را یاد بگیرند و به طلبههای خود آموزش بدهند و طلبهها بدانند که این بحث با اینکه خیلی ضروری است، یادگیری آن خیلی سخت نیست. معاجمی که اطلاعات مربوط به ادبیات را منتقل میکنند، معدود هستند. طلبهها باید آن معاجم را بشناسند و کار کردن با آنها را یاد بگیرند. از اینکه معجم عربی به عربی است، نترسند. اگر چند وقت با این معاجم سر و کار داشته باشند، به دلیل تکرار خیلی از کلمات، استفاده از آنها آسان است. نکته دیگر اینکه این دانش چون در زمینه دیگر علوم کاربردی است، فرّار نیست و اگر آن را فراگيرند تا آخر عمر آن را همراه خود خواهند داشت. در پايان براي همه طلاب آرزوي موفقيت ميكنم.