سرآغاز

پس از حمد و سپاس الهى و درود بر حضرت ختمى مرتبت محمد مصطفى و اهل بيت طيبين و طاهرين او عليهم السلام، مخصوصا پيشواى نخستين اسلام اميرالمومنين على عليه السلام گوينده ى نهج البلاغه كه خود بهترين وسيله شناخت آن امام معصوم و رهبر بزرگ مسلمانان است، سخن خود را به عنوان 'نگاهى كوتاه به زندگانى پر افتخار سيد رضى مولف نهج البلاغه' آغاز مى كنيم:

كتاب ما 'سيد رضى مولف نهج البلاغه' با استناد به ذكر ماخذ و مدارك از طرف 'بنياد نهج البلاغه' به مناسبت 'كنگره ى هزاره ى نهج البلاغه' منتشر شده است، ولى چون آن كتاب نسبتا مفصل بود، دوستان اعضاى بنياد پيشنهاد كردند دور نمائى از آن را در جزوه اى مختصر بنگارم تا هم جداگانه چاپ شود و گوياى شخصيت بزرگ سيد رضى به طور فهرست باشد، و هم آن را در مجلدى كامل كه با مقالات دوستان دانشمند و اهل فضل انتشار مى يابد جاى دهند.

بنابر اين باز با نداشتن وقت لازم يك قلم به نگارش اين مختصر پيرامون شخصيت والاى سيد رضى مولف نهج البلاغه حرفى از شخصيت بزرگ و كارنام ى درخشان و پر افتخار اوست كه نگارش مى دهم.

سيد رضى كيست؟

سيد رضى كه نامش محمد است، و كنيه اش ابوالحسن و ملقب به 'شريف رضى' و 'ذو الحسبين' و غيره بوده و ما در زبان فارسى او را به نام 'سيد رضى' مى شناسيم در سال 359 هجرى قمرى، رد يك خانواده مشهور دينى و علمى در شهر تاريخى بغداد ديده به دنيا گشود.

پدرش 'حسين بن احمد' معروف به طاهر ذو المناقب شخصيتى بزرگ داشت و مردى بلند آوازه بود. او به عنوان نامى ترين شخصيت علوى عصر بارها به منصب 'نقابت' يعنى سرپرستى علويان و سادات دودمان ابو طالب و امارت حاج يعنى رسيدگى به امور زائران خانه خدا كه مناصبى بس بزرگ بود رسيد. همچنين خلفاى عباسى و سلاطين آل بويه و حمدانى سوريه و غيره از وجود او كه داراى عقل و تدبيرى قابل تحسين و نفوذ كلامى زايد الوصف بود، براى ميانجى گرى استفاده كرده، و پيوسته براى تامين اين منظور از جانب آنها به سفارت مى رفت. به گفته ابن ابى الحديد معتزلى دانشمند نامى عامه در مقدمه شرح نهج البلاغه ضمن شرح حال سيد رضى 'مشكل نبود كه در اين ميانجى گريها به سرپنجه تدبير و انديشه او حل و فصل نگردد'.

مادر سيد رضى 'فاطمه' دختر با فضيلت حسين بن احمد علوى معروف به 'داعى صغير' است. كه از دانشمندان عصر بوده است. به گفته بعضى از دانشمندان، شيخ مفيد مرجع اعلم عصر و پيشواى شيعيان آن روز كتاب 'احكام النساء' را به خاطر آن بانوى دانشمند با فضيلت نوشته و در آغاز آن اشاره به شخصيت ممتاز وى نموده است. فاطمه مادر سيد رضى و همسر طاهر ذوالمناقب و دختر داعى صغير، نوره ى حسن بن على معروف به 'ناصر حق' و 'ناصر كبير' است كه از شخصيت هاى بزرگ علمى عصر و از قهرمانان خاندان پيغمبر بوده، و بيشتر مردم مازندارن و گيلان و ديلم و نواحى اطراف قزوين تا گيلان را به دين اسلام و مذهب پاك تشيع مشرف ساخت، و در حقيقت، اسلام و تشيع مردم مازندران و گيلان و رودبار يادگار جد مادرى سيد رضى است كه مرد علم و شمشير بوده، و با قيام خود مزدوران بنى عباس را كه سياه جامگان خوانده مى شوند از آنجا بيرون كرد و سالها با سامانيان كه وابستگان به دربار خلافت آل عباس بودند، پيكارها نمود.

سيد رضى از جانب پدر با چهار واسطه به حضرت موسى بن جعفر امام هفتم عليه السلام مى پيوندد، و از طرف مادر نيز با شش واسطه به حضرت امام زين العابدين على بن الحسين عليه السلام نسبت مى رساند. نياكان پدرى و مادرى او تا امام معصوم همگى از اعلام دين و علماى مذهب و شخصيت هاى سرشناس شيعه و مردان دلير و نامور و خدمتگذاران صميمى اسلام بوده اند، به شرحى كه در كتاب مفصل خود آورده ايم.

سيد رضى با اين نسبت كوتاه به ائمه ى طاهرين كه از هر دو سوى نيز به سالار شهيدان امام حسين عليه السلام منسوب است، از افتخارى ديگر زائد بر افتخاراتش برخوردار مى باشد. اين معنى را ابوالعلاى معرى شاعر نابغه دانشمند معروف در شعرى ياد آور شده است.

سيد رضى برادر كوچكتر سيد مرتضى است كه نامش 'على' و چهار سال از او بزرگتر بوده و در سال 335. ه- در بغداد متولد گشته است. سيد مرتضى برادر بزرگ سيد رضى كه دوران تصحيل خود را با برادرش رضى به سر آورد، و اغلب هر دو با هم نزد استادان مشتركى تحصيل مى كردند، از نوابغ اسلام و فقيه عاليقدر شيعه و دانشمند بلند آوازه ى ماست. او پس از استادش شيخ مفيد اعلم علماى شيعه بلكه بزرگترين و مشهورترين دانشمند اسلام در نيمه اول قرن پنجم هجرى بود و در بغداد مركز دانش جهان اسلام مانند ستاره زهره در ميان انبوه ستارگان پر فروغ آسمان علم و معرفت مى درخشيد. سيد مرتضى دانشمندى فقيه، نويسنده، شاعر، متفكر، و در تمامى علوم متداول عصر يگانه زمان بود، و در كليه علوم و فنون اسلامى نيز كتاب نوشته، و كتابهايش از بهترين كتب مشابه خود مى باشد. كتابهاى: غرر و درر، الذريعه، تنزيه الانبياء، مسائل ناصريات، طيف الخيال، الشافى، و ديوان شعرش كه چند جلد است، از كتب مشهور اوست.

سيد مرتضى از جمله مدرسه اى تاسيس كرده بود، و به تربيت و پرورش شاگردان همت مى گماشت. يكى از شاگردان نامى و پر افتخرا او محمد بن حسن طوسى معروف به 'شيخ طوسى' است كه مانند خود او و سيد رضى نخست شاگرد شيخ مفيد بود، و پس از رحلت مفيد، شاگرد برازنده ى سيد مرتضى به شمار مى رفت، و پس از سيد سرآمد فقهاى شيعه و نامى ترين دانشمندان عصر بود.

تحصيلات سيد رضى

سيد رضى از همان اوان كودكى با برادرش سيد مرتضى به اصحيل علوم مقدماتى پردات. هر دو برادر از ذوق شعرى سرشارى برخوردار بودند. ديوان هر كدام چندين جلد است، و شعر هر دو نيز در رديف بهترين و گران بهاء ترين و زيباترين اشعار نغز عربى است، با اين فرق كه شعر سيد رضى را از سيد مرتضى لطيف تر و جالب تر دانسته اند.

سيد رضى نزد دانشمندان مشهور عصر كه در بغداد مى زيستند در علوم مختلف و متداول مانند صرف، نحو، لغت عربيت، بلاغت، تفسير، حديث، فقه، اصول، كلام، قرائت قرآن مجيد "كه در آن زمان داراى اهميت بسيار بود" به تحصيل پرداخت، و از هر كدام بهره ى لازم را گرفت، و بدين گونه معلومات خويش را در علوم و فنون معمول عصر تكميل نمود.

سپس در همان سنين جوانى به تدريس آنها و تاليف و تصنيف همت گماشت، و شاگردانى برازنده و آثارى ارزنده از خود به يادگار گذارد، كه از جمله نهج البلاغه است، به شرحى كه خواهيم شناخت.

استادان سيد رضى

در اين جا لازم است فقط به ذكر اسامى استادان او اكتفا كنيم و تفصيل هر كدام و اين كه سيد رضى كدام رشته علمى را نزد هر يك از آنان آموخته است، به كتاب 'سيد رضى مولف نهج البلاغه' حوالت ديهم.

لازم به ذكر است كه اساتيد او از علماى شيعه و سنى بوده اند. در آن زمانها دانشمندان اسلامى بدون در نظر گرفتن مذهب به آموزش از يكديگر مى پرداختند، و همين نيز موجب گسترش علوم و فنون اسلامى گرديد، و اينك اساتيد سيد رضى به طور فهرست:

1- ابو سعيد سيرافى- دانشمند نحوى، يعنى استاد ادبيات عربى.

2- ابو على فارسى.

3- ابوالفتح ابن جنى.

4- ابو عبدالله مرزبانى- دانشمند محدث و مورخ و ادب دان مشهور.

5- شيخ مفيد فقيه متكلم "دانشمند عقايد و مذاهب" و مرجع بزرگ شيعه.

6- هارون بن موسى تلعكبرى- فقيه و محدث نامى شيعه كه از مشايخ عاليقدر حديث است.

7- ابن نباته- خطيب و دانشمند مشهور.

8- على بن عيسى ربعى- از علماى ادبيات عرب.

9- ابو اسحاق ابراهيم بن احمد طبرى.

دارالعلم سيد رضى

سيد رضى حدود يكصد سال پيش از نظام الملك طوسى در گذشته سال 485 كه او را اولين كسى دانسته اند كه اقدام به تاسيس مدارس دينى نمود، براى نخستين بار مركزى علمى به نام 'دارالعلم' در بغداد تاسيس كرد و شاگردانى در آن به تحصيل علوم اسلامى و فنون ادبى اشتغال ورزيدند.

سيد رضى براى دارالعلم خود كتابخانه اى و خزانه اى مملو از تمامى مايحتاج محصلين را فراهم ساخته و مردى دانشمند را به عنوان خزانه دار آن تعيين كرده بود.

نكته جالب اين است كه سيد رضى با اين وصف به هر يك از طلاب و محصلين كليدى داده بود كه هر گاه نياز به چيزى داشتند خود مستقيما قفل خزانه و در انبار را گشوده و هر چه خواستند بردارند و ديگر نيازى به درخواست از انبار دار و سر زدن به وى نداشته باشند، چيزى كه شايد نظيرش را در جائى نخوانده باشيم. اين خود نماينده ى علو طبع و عزت نفس و همت والاى سيد رضى بود كه مى خواست تمامى دانشجويان دارالعلم و علماى آينده شيعه مانند خود او بار آيند، و بلند نظر و با شخصيت و رشيد باشند.

شاگردان سيد رضى

از تعداد كامل شاگردان سيد رضى اطلاعى نداريم. چنانكه خواهيم گفت او به واسطه مناصبى كه داشت كمتر در عمر كوتاه خود فرصت يافته است به پرورش شاگردان و تدريس علومى كه اندوخته بود همت گمارد.

با اين وصف علامه امينى مولف كتاب گرانقدر 'الغدير' به پيروى از محدث بزرگوار حاج ميراز حسين نورى در خاتمه كتاب 'مستدرك وسائل' اين عده را نام مى برد كه شاگرد سيد رضى بوده اند يا از وى روايت كرده اند. اينان همگى از علماى نامى مى باشند.

1- دانشمند فقيه عاليقدر شيخ جعفر بن محمد دوريستى.

2- شيخ ابو عبدالله محمد بن على حلوانى.

3- قاضى ابوالمعالى احمد بن على بن قدامه.

4- ابو زيد سيد عبدالله بن على كيابكى.

5- ابوبكر احمد بن حسين بن احمد نيشابورى خزاعى.

6- ابو مصنور محمد بن ابى نصر.

7- قاضى سيد ابوالحسن على بن بندارد.

8- شيخ مفيد عبدالرحمن بن احمد بن يحيى.

مقام علمى سيد رضى

سيد رضى، بى گمان يك نابغه بوده است، نه تنها در شعر كه آن را تا سر حد كمال دارا بود، و نه فقط در علوم عربيت كه در هر يك استاد توانا بود مهارت داشته است، بلكه در علوم تفسير و حديث و فقه و كلام نيز دانشمندى برازنده بود و مقامى عالى داشت.

او در كتابهاى 'مجازات آثار النبويه' 'و مجازات القرآن' و 'حقايق التاويل' مقام علمى خويش را چنانكه بايد به اثبات رسانده تا جائى كه استادش 'ابن جنى' گفته است: رضى كتابى در تفسير قرآن نوشته است كه مانند آن كمتر يافت مى شود.

و باز مى بينيم مقام دانش او تا آنجا بوده است كه همين 'ابن جنى' دانشمند نحوى كه خود از علماى عامه بوده يكى از قصايد او را شرح مى كند. چيزى كه درباره ى كمتر استاد و شاگردى شنيده ايم. سيد رضى نيز به نشانه تشكر، خدمت گرانقدر استاد را طى قصيده اى ناب جبران كرد.

قدرت قلمى سيد رضى

سيد رضى به واسطه تسلط در ادبيات عرب و فن بلاغت از قدرت قلمى و نيروى نويسندگى خاصى برخوردار بوده است. كتابهاى او عموما مخصوصا كتاب 'مجازات آثار النبويه' به تصديق اساتيد فن، از نثرى بديع و تراويده ى قلمى محكم و انديشه اى پخته سر چشمه گرفته است. مقدمه كوتاه او بر نهج البلاغه درو نمائى از نثر زيبا و قدرت قلمى اوست كه بر جبين ادبيات عرب مى درخشيد.

به گفته 'دكتر زكى مبارك' دانشمند و نويسنده ى متفكر مصرى در كتاب 'عبقريه الشريف الرضى' سيد رضى يك نويسنده بزرگ دينى است، و شيوه اش در نگارش بر محور علوم دينى دور مى زند تا يك نويسنده حرفه اى كه فقط 'كاتب' است.

مكاتبات و مراسلات او با ابو السحاق صابى نويسنده ى چيره دست عرب و دوست او كه پيرو كيش صائبى بود و سيد رضى در مرگش قصيده اى غم انگيز و تاريخى سرود، به سه جلد مى رسيده، و اهل فن افسوس مى خورند كه اين رسائل از دو نويسنده عالى مقام و كم نظير در تطاول ايام از ميان رفته است، و گرنه خود گنجينه اى از ادبيات عربى به شمار مى رفت و رهگشاى عالى براى رهروان بعدى ادبيات عربى بود.

جايگاه او در عالم شعر عربى

سيد رضى عرب بوده، هم از جانب پدر و هم از طرف مادر، و در بغداد مركز دنياى اسلام و مهد ادبيات عربى متولد شده و پرورش يافته است، آنهم در قرن چهارم هجرى كه عصر طلايى علوم و فنون اسلامى و شعر عربى بوده است. سيد رضى مانند برادرش سيد مرتضى طبعى سيال و ذوقى خدا داد داشته به طورى كه از همان زمان كودكى به سرودن شعر پرداخته است.

او در سن نه سالگى قصيده اى در ستايش پدرش 'طاهر ذو المناقب' و افتخارات خانواده گيش كه از جانب پدر و مادر به ائمه طاهرين سلام عليهم اجمعين مى پيوست، سرده است كه امروزه در ديوانش مى بينيم و نشانه نبوغ او در شعر عربى است. اشعار سيد رضى آن قدر درخشان و داراى الفاظ زيبا و معانى دلربا و لفظ كم و معنى بسيار و سنجيده و متين و برجسته بوده است كه تمامى مقامات علمى و مناصب بزرگ او را تحت الشعاع قرار داده است. به طورى كه حتى در زمان حياتش از وى به 'شاعر' تعبير مى كرده اند، و او را به ناحق در صف شعرا جا زده اند تا در صف علما و دانشمندان بزرگ، هر چند كسى منكر مقام عالى علمى او در مذهب و ادبيات عربى و بلاغت نبوده است.

از ويژگى هاى شعر سيد رضى اين است كه از كسى هجو نكرده و دشمنان و حسودان خود را نام نبرده و از آنان با اسم و رسم بد نگفته، به عكس تمامى شعرايى كه مى شناسيم. او هر گز شعر را به خاطر 'صله' و 'جايزه' خليفه يا سلطان يا وزير و ارباب زور و زر نگفته، بلكه فقط جنبه دوستى و مداراى با آنان انگيزه ى وى در سرودن بعضى از قصايدش بوده است. ديگر اين كه در تمام غزلياتش هرگز به وادى هوس هاى نفسانى همچون شاعران هوس پرور نيفتاده و سخنانى نگفته و الفاظى به كار نبرده است، كه مقام عالى انسانيش را آلوده سازد.

وقتى در كودكى پدرش به خاطر قصيده اى كه در مدحش سروده بود خواست جايزه اى به وى بدهد نپذيرفت و گفت پدر: من شعر را به خاطر صله و جايزه نگفته ام بلكه خواسته ام پدرم را با اوصاف حميده اى كه دارد بستايم و به آن ببالم.

جالب است كه بدانيم صاحب بن عباد وزير دانشمند و عالى مقام آل بويه كه در رى مى زيست و صدها شاعر نامى روى به درگاهش آورده و او را مدح گفتند، و بارها از شعر 'متنبى' بزرگترين شاعر عرب ايراد مى گرفت، كسى را به بغداد فرستاد تا اشعار سيد رضى را براى وى دستنويس كرده ببرد.

سيد رضى كه از اين موضوع آگاهى يافت قصيده ى بلند در مدح قلم و اشاره به مقالات والاى صاحب سرود و خواست براى او بفرستد و از وى قدر دانى كند ولى از بيم آن كه مبادا او و ديگران تصور كنند چشم داشتى دارد، از ارسال آن خود دارى كرد، اما امروز ما آن را در ديوان وى مى بينيم.

عموم دانشمندان شعر شناس اعم از شيعه و سنى و معاصرين او و ادباى بعدى وى را 'سر آمد شعراى قريش' دانسته اند، با اين كه در ميان شراى قريش استادان برازنده كم نبوده اند، و همين كافى است كه ما جايگاه سيد رضى مولف نهج البلاغه را علاوه بر مقامات علمى و عملى، در شعر و شاعرى نيز درك كنيم.

روح بزرگ سيد رضى

سيد رضى داراى صفات برجسته و خصال پسنديده و سجاياى اخلاقى و روحى بس بزرگ بوده است. شجاعت و شهامت و همت وال و صراحبت لهجه و پاكى طينت و انسان دوستى او ضرب المثل بوده، به طورى كه تمام همعصرانش او را به اين اوصاف برازنده مى شناختند.

از مادرى بزرگوار و پدرى عالى قدر و برادرى نامدار و دانشمند و نياكانى آزاد منش و دلاور و رزمنده، درس عفاف، بلند نظرى، پكى، دليرى، وفادارى، و صفات ممتاز بشرى را به ارث برده و آموخته بود. او حتى خليفه بزرگ عباسى 'القادر بالله' را كه امپراتور دنياى اسلام بود به هيچ مى گرفت، و چون طبق معمول عصر همه او را 'اميرالمومنين' مى خواندند، در قصيده مشهورى كه اغلب مورخين سنى و شيعى نقل كرده ان، خطاب به وى مى گويد:

'بدان اميرالمومنين!

كه هنگام افتخار، ميان ما دو نفر جز 'خلافت' كه تو طوق آن را به گردن دارى و من از آن بى بهره ام تفاوتى نيست' و چون قصيده ى وى با اين ابيات بلند و سرشار از شهامت و مردانگى و بزرگوارى به نظر خليفه مغرور عباسى رسيد، جز اين كه بگويد 'عليرغم شريف' نتوانست واكنش ديگرى نشان دهد. سيد رضى در قصيده تاريخى ديگرى كه آن را نيز مورخان عامه با آب و تاب فراوان نقل كرده و حتى به آن ايراد گرفته اند از اين كه در ديار دشمنان يعنى قلمرو بنى عباس به سر مى برد و در مصر خليفه علوى حكومت مى كند شكايت نموده و مى گويد: 'آيا اين ذلت و خوارى نيست كه من در سرزمين دشمنان به سر مى برم و حال آن كه در مصر خليف علوى حكومت مى كند؟' اين قصيده مايه درد سر زيادى براى او شد، و هر چه پدرش به دستور خليفه از وى خواست تا به ديدن خليفه برود و از اين شكايت عذر بخواهد نپذيرفت، و همين نيز موجب شد كه از مناصبش عزل گردد. او مناصب خود را از دست داد ولى تن به حقارت و ذلت نداد، و از گفته و عقيده اش باز نگشت.

مناصب وى

سيد رضى از پدر به حضرت موسى بن جعفر و از مادر به امام زين العابدين عليهم السلام نسبت مى رسانيد، و از مكتب الهى آنها درس گرفته بود، حكومت و خلافت اسلامى را حق مسلم اهل بيت و علويان مى دانست و حتى آل عباس را كه عمو زادگان پيغمبر بودند، خلفاى واقعى و حكمرانان حقيقى مسلمين به حساب نمى آورد، هر چند ناگزير بود با آنها مدارا كند، و جز اين هم چاره اى نبود، چون سراسر دنياى اسلام از آنها فرمان مى بردند. او سياست و در دست گرفتن سرنوشت مسلمانان و رسيدگى به امور دنياى مردم را عين ديانت دانسته، و ميان ديانت و سياست قائل به تفكيك و جدائى نبود. به همين جهت پدر او سمت سفارت و منصب نقابت را عهده دار بود و علنا قسمتى از سياست حكومت اسلامى را در دست داشت.

سيد رضى مصنب 'نقابت' را در زمان جوانى از پدر تحويل گرفت. علاوه بر آن مصنب 'امارت حاج' و 'نظارت بر ديوان مظالم' را با وظايف دينى و تدريس و تاليف و تصنيف و رسيدگى به امور دارالعلم و ديگر كارهاى مذهبى كه از آن دانشمند دينى انتظار مى رفت، به عهده داشت، و جالب است بدانيم كه همگى را با شايستگى خاصى و به نحو احسن انجام مى داد. و اينك اشاره اى به مناصب او:

نقابت

نقابت به معنى سرپرستى علويان و سادات دودمان ابو طالب بود. شخصى كه اين منصب شريف و عالى را به عهده داشت 'نقيب' مى گفتند. نقيب مى بايد به تمامى كارهاى آنان رسيدگى نموده، و كليه ى امور مربوط به ايشان را تحت مراقبت قرار دهد تا سادات و علويان و منسوبان پيغمبر "ص" با عزت و سرفرازى زير نظر مرد بزرگى از خود به حيات خويش ادامه دهند، و نسب آنها به خوبى ثبت و ضبط شود، و مانع از آن گردد كه ديگران خود را 'علوى' و 'سيد' جا بزنند، و بدين گونه دودمان شريف پيغمبر و ابوطالب از هر گونه آسيب پذيرى مصون و محفوظ بمانند.

از زمان معتضد خليفه عباسى در گذشته ى سال 289 هجرى تا زمان سيد رضى در هر شهرى نقيبى وجود داشته و او كه سيدى دانشمند و با تقوا و متنفذ بوده، مى بايد به امور علويان و سادات طالبى منطقه خود رسيدگى كند. اين يك پست مهم دولتى بوده و فرمان آن از جانب خليفه صادر مى شده است، تا با جبران بى احترامى ها كه قبلا نسبت به اولاد پيغمبر و طالبيان به عمل آمده بود، از آنان اعاده حيثيت شود. ولى وقتى منصب نقابت به سيد رضى رسيد نظر به لياقت و كفايت و درايت او نقابت و سرپرستى كليه سادات و طالبيان قلمرو اسلامى به وى واگذار شد، و سيد رضى آن منصب عالى و پر مسئوليت را به خوبى به عهده گرفت و مراسم آن را معمول داشت.

معرفی پژوهشکده

پژوهشکده ادیب فقه جواهری در سال 1392 با هدف ارتقا سطح فهم دین براساس ادبیات عربی در حوزه علمیه قم شروع به کار کرد. این نهاد در تولید کتاب (کتابگاه)، مجله، فیلم های آموزشی کوشا بوده و سمینار نقشش ادبیات عربی در فرآیند استنباط و جشنواره ادبی سید علی خان مدنی ره از دیگر خدمت های پژوهشکده به ریاست استاد سید مرتضی حسینی کمال آبادی  است.

تماس با ما

تماس با پژوهشکده ادیب فقه جواهری

تماس با کتابگاه

از این راه ها در ارتباط باشیم

گفت و گو

پیام به پشتیبانی (پاسخگویی فوری)
09197459063

تماس

09197459063

شنبه تا پنج شنبه (9 الی 21)

ایمیل

info@arabadib.ir

 

کد پستی

3749113916

آدرس

قم، خیابان معلم شرقی پ73
Template Design:Dima Group