هفته نامه افق حوزه در شماره 409 که در مورخ 23 بهمن 93 منتشر کرد از سمینار نقش ادبیات عرب  سخن می گوید:

سمینار «نقش ادبیات عرب در فرآیند استنباط»

 

اشاره: بر هیچ طلبه علوم دینی و فاضل حوزوی پوشیده نیست که هدف و غایت تحصیل علوم حوزوی که استنباط احکام نورانی شریعت از قرآن، احادیث و متون دینی است، جز با احاطه به ادبیات عرب ممکن نیست و از آن‌جا که متون اسلامی و دینی به زبان عربی نگاشته شده‌اند، اگر کسی ادعای دین‌شناسی کند ولی با ادبیات عرب بیگانه باشد، سخنان مستدلی برای خود نخواهد داشت؛ چراکه متون اصلی و دست اول اسلامی به زبان عربی هستند و یک پژوهشگر دینی بدون تسلط به این، به آن‌هم دست نخواهد یافت.

بر این اساس و برای پرداختن به این مهم، به همت معاونت پژوهش مدرسه علمیه معصومیه قم نشستی با عنوان «نقش ادبیات عرب در فرآیند استنباط» با حضور کارشناسی دو تن از کارشناسان و فضلای توانمند حوزه علمیه قم، آیات محمدجواد فاضل لنکرانی و ابوالقاسم علیدوست برگزار شد.

این اساتید، در این نشست ضمن اشاره به اهمیت کلی مسئله و ضرورت ورود تخصصی به ادبیات عرب برای فهم و استنباط احکام شریعت مقدس اسلام، به موارد و شواهد مثال‌های جزئی قرآنی و بیان وجود ابهام در آن‌ها و کارگشایی به‌کارگیری فنون ادبیات عرب در فهم این‌گونه ابهامات، پرداخته و بر ضرورت فهم ادبیات عرب در فرآیند استنباط تأکید کردند.

این ورود کارشناسان به موضوع بحث هرچند با بیان شواهد و مثال‌های جزئی است، ولی بیانگر نکته و دغدغه کلی ضرورت احاطه طلاب به ادبیات عرب می‌باشد تا هدف تحصیل در حوزه در سایه‌سار آن محقق گردد.

افق‌حوزه گزارش مباحث و بیانات ایشان را در ادامه تقدیم می‌کند، تا به سهم خود، به اهمیت این موضوع توجه داده باشد و طلاب علوم دینی با انگیزه و اندیشه بالا و والاتری به فراگیری مقدمات علوم دینی و حوزوی بپردازند.

سمینار «نقش ادبیات عرب در فرآیند استنباط» به همت کانون ادبیات عرب معاونت پژوهش مدرسه علمیه معصومیه هفدهم بهمن‌ماه، برگزار شد.

 

 

رابطه ادبیات با دین

استاد فاضل لنکرانی به عنوان سخنران اول، بحث خود را در دو موضوع نسبت ادبیات عرب با مجموعه دین و تاثیر ادبیات عرب در فرایند استنباط مطرح کرد.

وی در بیان نسبت ادبیات عرب با مجموعه دین، گفت: اگر انسان بخواهد در هر بعدی از ابعاد دین کار کند و در پی نتیجه باشد، به مطلوب خود نمی‌رسد مگر این‌که به علوم ادبی احاطه داشته باشد. وی در تبیین تأثیر ادبیات عرب در فرایند استنباط که محور اصلی بحث وی بود، در موضوع « نقش ادبیات عرب در فرآیند استنباط»، گفت: این مبحث را با یک پرسش شروع می‌کنم و آن این است که آیا تمام آن‌چه در دانش‌های ادبی در کتاب‌های درسی، بحث می‌شود در فرآیند استنباط نقش دارد؟

در پاسخ باید گفت که روشن است که برخی از مسایل ادبی؛ حتی برای یک مرتبه نیز در استنباط به کار نمی‌آیند، مانند معرب و مبنی و اقسام آن، البته این توهم پیش نیاید که وقتی تأثیر در استنباط ندارند، پس از کتاب‌‌های درسی حذف شوند. ما به لزوم این دست از مسایل نیز اقرار داریم. لذا بر این‌ اندیشه هستیم که برخی از مسایل ادبی با این‌که تأثیر در استنباط ندارند، ولی فراگرفتن آن در کنار مسایل تأثیرگذار ضروری است.

سخنران این نشست علمی با بیان این‌که برخی از مسایل ادبیات عرب تأثیر مستقیم در فرآیند استنباط دارند، گفت: در این قسمت به نمونه‌هایی از تأثیر ادبیات عرب بر استنباط می‌پردازیم تا این رویکرد تطبیقی، جایگاه ویژه این دسته از مسایل و آثار فقهی مترتب بر آن‌را روشن کند.

یکی از این مسایل، بار معنایی استثنای منقطع است. پرسش آن است که آیا استثنای منقطع در قرآن کاربرد دارد یا نه؟ محقق خویی(ره) در کتاب البیع بر آن است که استثنای منقطع از اغلاط است، ولی حضرت امام(ره) بر آنند که استثنای منقطع در قرآن وجود دارد. حضرت امام در این‌باره می‌فرمایند: استثنای منقطع نه‌تنها در زبان عربی کاربرد دارد و در قرآن کریم نیز به‌کار رفته بلکه نکات معنایی و بلاغی مهم نیز در آن نهفته است مانند:

1ـ ادعای دخول مستثنی در مستثنی‌منه (حقایق ادعاییه) به این معنی که با استثنا منقطع متکلم ادعا می‌کند که مستثنی داخل در مستثنی‌منه است.

2ـ مبالغه در حکم موجود در مستثنی یعنی قد یکون الانقطاع لغایةالمبالغة.

3ـ تأکید حکم در مستثنی‌منه مانند کریمه «فسجد الملائكة كلّهم أجمعون إلا إبليس استكبر و كان من الكافرين»؛ روشن است که این استثنای منقطع است و برای تأکید حکم سجده، همه ملائکه آمده است.

سؤال این‌جاست که، در آیه کریمه «یا أيها الذين آمنوا لا تأكلوا أموالكم بينكم بالباطل إلا أن تكون تجارةً عن تراض منكم» (نساء/29) آیا فرقی میان این‌که استثنا را متصل بدانیم یا منقطع، وجود دارد؟ روشن است علاوه بر نتیجه‌های مختلفی که به‌دست می‌آید، در فقه نیز تأثیرگذار است. فرق این‌دو، در افاده حصر است، استثنای متصل مفید حصر است، ولی استثنای منقطع چنین نیست.

در آیه یاد شده اگر استثنا را متصل بدانیم (إلا أن تكون تجارةً عن تراض منكم) مانع انعقاد بسیاری از معامله‌ها می‌شود؛ زیرا بسیاری از معامله‌ها، «تجارت عن تراض» نیستند مانند بیمه که صدق عرفی تجارت بر آن نمی‌شود.

رئیس مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) در بیان نقش بالای ادبیات عرب در فرایند استنباط، افزود: نقش ادبیات عرب منحصر به استنباط شرعی نیست، بلکه در اعتقادات و آیات و روایات اعتقادی نیز تأثیر خود را نشان می‌دهد، به‌عنوان نمونه مشهور است که واژه «إنما» بر حصر دلالت دارد و ترکیبی از «إنّ و ما» است، ولی برخی این معنا را قبول ندارند.

فخر رازی در تفسیر کبیر یکی از راه‌‌هایی که برای فرار از دلالت کریمه «إنّما وليكم الله و رسوله والذين آمنوا الذين يقيمونالصلاة و يؤتونالزكاة و هم راكعون» (مائده/55) بر اثبات ولایت، انتخاب می‌کند، نفی دلالت إنما بر حصر است. حال برخی از عالمان ما نیز دلالت إنما بر حصر را قبول ندارند، اما امثال فخر رازی در ادامه آیه بحث ادبی مهم دیگری را نیز پیش می‌کشند که از اشکال‌های قدیمی اهل‌سنت بر شیعه است. آنان می‌گویند لازمه اعتقاد شیعه به این‌که مصداق این آیه علی‌بن ابی‌طالب(ع) است آن است که واژه «الذين» که جمع است در مفرد استفاده شده باشد و این در میان عرب صحیح نیست.

پاسخ از این پرسش همان است که مرحوم علامه طباطبایی(ره) در المیزان فرموده است و آن این است که «الذین» جمع است و معنای جمع نیز از آن اراده شده است، ولی صدق آن بر یک مصداق از باب تطبیق است.

استاد فاضل لنکرانی، در ادامه بیان کارکردهای ادبیات عرب در فرایند استنباط، گفت: بحث دیگری در آیه شریفه «و ما أمروا إلا ليعبدوا الله مخلصين له الدين حنفاء و يقيمواالصلاة و يؤتواالزكاة و ذلك دين القيمة» (بینه/5) است. بیشتر مفسرین بر آنند که لام در «ليعبدوا» لام غایت است، و از آیه چنین استفاده می‌کنند که همه واجب‌ها، تعبدی است و با وجود این آیه دیگر بحث اصولی اصالةالتعبدی یا اصالةالتوصلی جای ندارد، ولی مرحوم محقق آشتیانی در حاشیه رسائل فرموده: این «لام» در «لیعبدوا» لام غایت نیست، بلکه لام اراده است و مراد خدا از اوامر، ایجاد روح عبودیت در بندگان است و بین این معنا و آن معنی که انسان همه واجب‌ها را با قصد قربت انجام دهد، فرق است. شما «لام اراده» را در کتاب‌های ادبی پیدا نمی‌‌کنید، ولی محقق آشتیانی فرموده است: استعمال لام در اراده، در قرآن و سنت و عرف عرب بسیار زیاد است.

وی در ادامه در تأثیر لغت در فرآیند استنباط به واژه «جلباب» اشاره کرد و توضیح داد: روزی محضر مرحوم والد(ره) عرض کردم، در استفتائات فرموده‌اید: چادر مشکی بهترین نوع حجاب است، ولی در واژه جلباب تحقیق کردم در آیه کریمه «یا أيها النبي قل لأزواجك و بناتك و نساءالمؤمنين يدنين عليهن من جلابيبهن ذلك أدنى أن يعرفن فلا يؤذين و كان الله غفوراً رحيماً» (احزاب/59) دو نکته مهم وجود دارد. یکی آن‌که واژه «جلباب» بر اساس متون کهن لغت و نصوص دینی به معنای یک پوشش سراسری است که از سر تا نوک پا را می‌پوشاند. و نکته دوم این است که بین «أدنی ‌الیه» با «ادنی علیه» فرق است این فعل اگر با حرف جر «الی» بیاید به معنای نزدیک کردن است، ولی اگر با حرف جر «علی» بیاید به معنای ارخا و آویزان کردن است.

برخی از شخصیت‌های کم‌نظیر هم از حرف جر «علی» غفلت کرده‌اند. بر این اساس اگر ما بودیم و این آیه؛ بر زنان واجب بود که حتی صورت خود را بپوشانند، ولی آیات و روایات دیگر وجه و کفین را استثنا می‌کند. آن فردی که گفت ما برای حجاب در قرآن دلیلی نداریم، از این آیه قرآن که بر اساس ادبیات عرب، بر وجوب و تعین چادر دلالت دارد، غفلت کرده است.

استاد فاضل لنکرانی در توضیح و تبیین بیشتر تأثیر ادبیات عرب و لغت‌شناسی در فرآیند استنباط به واژه‌شناسی «حرب» اشاره کرد و عنوان نمود: بیشتر مترجمین و مفسرین در آیه کریمه: «فإن لم تفعلوا فأذنوا بحرب منالله و رسوله و إن تبتم فلكم رؤوس أموالكم لا تظلمون ولا تظلمون» (بقره/279) معنا نموده‌اند به این‌که، و اگر [چنين‏] نكرديد، اعلام جنگ با خدا و فرستاده وى کرده‌اید، ولی از قدیم در ذهنم پرسشی مطرح بود که هر گناهی ـ‌ چه صغیره و چه کبیره ـ اعلام جنگ با خداوند است وانگهی آیه «حرب مع‌الله» ندارد، «حرب من‌الله» دارد و این بود که درصدد جست‌وجو و تحقیق برآمدم.

به این نتیجه رسیدم که آیه قبل حرمت ربا را بیان فرموده است و در این آیه می‌فرماید و اگر [چنين‏] نكرديد یعنی اگر باز ربا گرفتید:

1. فأذنوا، بین فأذنوا و فآذنوا هم فرق است آذنوا یعنی اعلام بدارید ولی فأذنوا یعنی فاعلموا یعنی بدانید.

2. بحرب من‌الله و رسوله، واژه حرب به معنای جنگ نیست بلکه سمی‌الحرب، حربا لان فیه القتل.

براین اساس فهمیده می‌شود که حکم مرتکب ربا پس از اعلام حرمت آن و عفو از آن‌چه قبلاً ربا گرفته بودند، اعدام است! و آن دسته از روایات که حکم مرتکب کبیره به‌طور مکرر را برای سومین یا چهارمین بار - که در موارد مختلف تعداد مختلف است - اعدام دانسته‌اند روشن می‌شود مانند دزدی و...

ما باشیم و آیه قرآن؛ برای مرتکب ربا برای دومین مرتبه حکمش اعدام است و ریشه قرآنی این‌که در روایات آمده اصحاب الکبائر یقتلون روشن می‌شود. فقط در روایات مقداری توسعه داده شده است. وی در پایان خاطرنشان کرد: دین‌شناسی بدون احاطه ادبی امکان‌پذیر نیست به‌ویژه در حوزه اعتقادات که آیات بیشتری از آیات‌الاحکام را در بر می‌گیرد. لذا هرچند توان بر مکالمه به عربی از شروط استنباط نیست، ولی ناتوانی بر این مهم قطعاً نقیصه است که حوزه باید در بر طرف کردن آن بکوشد تا دانش‌پژوهان بتوانند به کتاب‌ها و تحقیق‌های نوین که به زبان عربی نگاشته می‌شوند مراجعه کنند و تحلیل صحیح هم داشته باشند، چرا که هدف فراتر از فهم دین است. بلکه باید توان پاسخ‌گویی به شبهات را داشته باشیم و کسانی مثل فخر رازی که با ادبیات عرب می‌خواهند، شبهه‌افکنی کنند را، پاسخ‌گویی کنیم.

 

 

کاربردهای ادبیات عرب

استاد ابوالقاسم علیدوست به‌عنوان سخنران دوم این نشست نیز با اشاره به موضوع نشست، در تبیین مؤلفه «ادبیات عرب» عنوان داشت: ادبیات عرب حداقل سه کاربرد دارد: حداقلی، حدوسط و حداکثری دارد.

ـ ادبیات حداقلی

مراد از ادبیات حداقلی، آن چیزی است که امروزه در اذهان طلاب مرتکز است و آن‌را بر شش دانش اطلاق می‌کنند، صرف، نحو، لغت، معانی، بیان، بدیع.

ـ ادبیات حدوسط

مقداری که پیشنه‌شناسی می‌کنیم، درمی‌یابیم که گذشتگان بر یازده دانش حقیقتاً ـ نه استطراداً ـ اطلاق ادبیات عرب می‌کردند.

این یازده دانش عبارتند از: «صرف، نحو، لغت، معانی، بیان، بدیع، شعر، عروض، قافیه، خط، انشا»؛ لذا در کتاب‌های ادبی مانند شرح نَظّام نیشابوری می‌بینید که از انشا و کتابت و خط، سخن به میان آمده است.

ـ ادبیات حداکثری

ادبیات در دوران معاصر زوایای نوینی پیدا کرده است. البته نمی‌توان گفت که اصلاً در گذشته ریشه نداشته، ولی از چنان بسط و ترتیبی بهره‌مند گردیده است که به‌عنوان پدیده‌‌ای نوین مطرح می‌شوند. بحث فلسفه‌های مضاف به برخی از عناوین گذشته و غیر آن‌ها، از این زوایا هستند، فلسفه لغت، فلسفه زبان، حتی بسیاری از مسایل هرمنوتیک را می‌توان بومی ادبیات عرب کرد و بهره برد؛ هرچند از ساحت‌های اصول فقه هم بهره‌مند است.

بر این اساس ادبیات عرب با این ساحت‌های نوپیدا که از تبار دانش‌های ادبی هستند، به بیش از بیست دانش و رشته می‌رسد، البته عدد دقیق نمی‌توان برای آن تعیین کرد.

این استاد حوزه، به تبیین مؤلفه دیگر موضوع سمینار، یعنی واژه «استنباط» پرداخت و گفت: واژه «استنباط»، امروزه در یک معنای اخص به کار می‌رود، این معنا عبارت است از «عملیات کشف شریعت از اسناد معتبر». فقیه تلاش می‌کند شریعت خدا را در یک فرآیند خاص از قرآن و سنت و عقل و اجماع کشف کند.

اما در نگاه دیگر می‌توان معنای دیگری را برای این واژه عرضه کرد، در این نگاه استنباط عبارت است از عملیات کشف معارف دین از اسناد معتبر؛ در این نگاه گسترده، شریعت نیز بخشی از معارف دین شمرده شده و فقط کار فقیه نیست هر چند کار فقیهانه است که فیلسوفان دین، مفسران، متکلمان نیز بدان نیاز مبرم دارند.

وی اضافه کرد: یکی از پرسش معرفتی عبارت است از این‌که صِرف محبت به اهل‌بیت چه‌اندازه می‌تواند، منجی باشد؟ در این پیوند ده‌ها روایت داریم که اگر با متد استنباط مورد واکاوی قرار بگیرند، در ده گروه تقسیم می‌شوند، مفاد برخی از روایات آن است که ولایت اهل‌بیت(ع) جز با عمل صالح منجی نیست. برخی دیگر صرف محبت را کارا می‌دانند حتی اگر فرد سر تا پا گناه باشد، برخی دیگر هم تفصیل می‌دهند.

از آن‌جا که با متد استنباط بر این ابعاد دقت نکرده‌ایم، فضا برای بیان حرف‌های ناحساب هموار شده است.

بر این اساس، استنباط به منظور کشف معارف برای همه دانش‌های اسلامی ضروری است.

از واژه‌شناسی دو مفهوم «ادبیات عرب» و «استنباط»، باید به ضرورت ادبیات عرب در هر بعدی از ابعاد دین که می‌‌خواهیم کار کنیم برسیم. وی در تبیین «نقش ادبیات عرب در فرآیند استنباط» که موضوع این سمینار بود، عنوان داشت: ادبیات عرب دوگونه نقش‌آفرینی دارد، نقش‌آفرینی مستقیم و نقش‌آفرینی غیرمستقیم.

نقشآفرینی غیرمستقیم

ادبیات عرب در نقش‌آفرینی غیرمستقیم خود، توان مطالعه نصوص دینی و آثار بزرگان ‌را به دانش‌پژوهان می‌دهد. اگر کسی این فایده را از او فرانگیرد، به عجز طاقت‌فرسایی مبتلا می‌شود. هم‌اکنون ناتوانی در این مهم در بین طلاب دیده می‌شود، و این مشکل، ضعف علمی را به‌دنبال دارد. اگر تفسیری فارسی روان باشد، به راحتی مطالعه می‌کند، اما اگر عربی و مقداری پیچیده شد، ارتباط کاملاً قطع است. قدرت رجوع به مسالک و جواهر وجود ندارد، و دانش‌پژوه تا آن مقدار که استاد برایش حل کند آگاهی دارد نه بیشتر. لذا اعتقاد بنده در مورد کتاب‌های درسی حوزه، این است که باید از حالت معماگونه خارج شوند، ولی نباید ساده نگاشته شود.

به‌عنوان مثال کتاب‌ها از حالت معماگونه‌ای مانند «ان کان کالخلیل فکالخلیل و إلا فکیونس» و... و یا از مشکلاتی مانند فاصله طولانی بین نهاد و گزاره باید خارج شوند، ولی نباید ساده نگاشته شوند؛ زیرا اگر مطالب را به‌طور ساده با جدول‌ها و شکل‌ها به طلاب تعلیم دادیم، آنان توانایی ارتباط با آثار گذشتگان ‌را پیدا نمی‌کنند. ولی اگر کتاب‌های سنگین را فراگرفتند، توان مطالعه کتاب‌های روان ‌را هم خواهند داشت.

نقشآفرینی مستقیم

سخنران این نشست، در ادامه، نقش‌آفرینی مستقیم ادبیات عرب را به دو بخش خاص و عام تقسیم کرد و گفت: به‌عنوان نمونه، فلسفه لغت یکی از اثر‌های عام بر استنباط بالمعنی‌الاعم دارد، دانش‌پژوه باید به‌گونه‌های فعالیت کارشناسان لغت آشنایی داشته باشد، چرا که آنان روش‌های گوناگونی را برای مقاصد مختلفی در پیش گرفته‌اند. لذا کاری که ابن فارس می‌کند، آن کار را زبیدی نمی‌کند. به‌عنوان نمونه زبیدی برای واژه «عین» بیش از صد معنا بیان می‌کند، ولی ابن‌فارس برای آن یک معنا بیان می‌کند! به راستی کدام‌ یک درست می‌گویند؟ با اشراف به روش آنان در می‌یابید که هر دوی آنان صحیح می‌گویند، چرا که زبیدی در جستجوی موارد استعمال است و ابن‌فارس در جستجوی دلالت بن و ماده الفاظ.

وی مراد از اثر‌های خاص را موردها و مصادیق خاص دانست و افزود: یکی از آثار ارزشمند شهید ثانی(ره)، کتاب تمهیدالقواعد است؛ وی در این کتاب، از 200 قاعده سخن می‌گوید، یکصد قاعده را به دانش اصول فقه اختصاص داده است و یکصد قاعده دیگر را به قواعد ادبی و برای هر یک تطبیقاتی آورده است و حقاً کار بسیار ارزشمند و کاربردی در این عرصه صورت داده است.

استاد علیدوست پس از بیان نقش بالای ادبیات عرب در فرآیند استنباط، به آسیب‌شناسی نقش آن در فرآیند استنباط هم پرداخت و گفت: برخورد با ادبیات نیز مانند سایر پدیده‌ها بین افراط و تفریط و اعتدال در دَوَران است. اگر جمود بر ادبیات داشته باشیم به‌گونه‌ای که از عرف و انگیزه‌های گوینده غافل شویم، این زیاده‌روی است. چرا که در فهم مراد فقط ادبیات سخن نمی‌گوید بلکه قصد گوینده و... مؤثر است.

از این نوع مصادیق حتی در کتاب ارزشمند شهید ثانی نیز دیده می‌شود و این در کنار مزایای کتاب، جای ملاحظه است.

به‌عنوان مثال در آیه کریمه «قل لا أجد في ما أوحي إليَّ محرماً على طاعم يطعمه إلا أن يكون ميتةً أو دماً مسفوحاً أو لحم خنزيرٍ فإنّه رجس أو فسقاً أهِلَّ لغيرالله به فمن اضطر غير باغ و لاعاد فإنّ ربّك غفور رحيم» (انعام/145) بر سر مرجع ضمیر «فإنّه رجس» بحث است که آیا به خنزیر برمی‌گردد یا به لحم و ثمره فقهی آن این است که امکان دارد حیوانی خودش پاک باشد، ولی گوشتش نجس باشد مانند حیوانی که ذبح غیرشرعی شده باشد. برای حل این موارد باید به واکاوی عناصر عرفی پرداخت وگرنه غوطه خوردن در قواعد ادبی در مثل این مورد، زیاده‌روی به‌دنبال دارد.

وی در پایان سخنان خود، به وضع موجود ادبیات عرب در حوزه علمیه امروز پرداخت و هست‌ها و بایدهای این عرصه را بیان کرد و تصریح نمود: ضروری است که جایگاه خود را ببینیم و فاصله هست‌ها و بایدها را بسنجیم و برنامه‌ریزی کنیم.

استاد علیدوست تصریح کرد: حوزه علمیه در زمینه ادبیات عرب باید تکانی به خود دهد و در سه بخش به منصه ظهور برساند.

بخش یکم، آموزش ادبیات تطبیق‌محور در حد اطلاعات و آشنایی و یک تجزیه ترکیب دقیق بر اساس ضوابط؛

بخش دوم، تربیت افراد صاحب‌نظر و متخصص در ادبیات عرب است؛

بخش سوم هم تربیت افرادی ویژه‌دان که بر ساحت‌های ویژه از این دانش تمرکز داشته باشند.

 

معرفی پژوهشکده

پژوهشکده ادیب فقه جواهری در سال 1392 با هدف ارتقا سطح فهم دین براساس ادبیات عربی در حوزه علمیه قم شروع به کار کرد. این نهاد در تولید کتاب (کتابگاه)، مجله، فیلم های آموزشی کوشا بوده و سمینار نقشش ادبیات عربی در فرآیند استنباط و جشنواره ادبی سید علی خان مدنی ره از دیگر خدمت های پژوهشکده به ریاست استاد سید مرتضی حسینی کمال آبادی  است.

تماس با ما

تماس با پژوهشکده ادیب فقه جواهری

تماس با کتابگاه

از این راه ها در ارتباط باشیم

گفت و گو

پیام به پشتیبانی (پاسخگویی فوری)
09197459063

تماس

09197459063

شنبه تا پنج شنبه (9 الی 21)

ایمیل

info@arabadib.ir

 

کد پستی

3749113916

آدرس

قم، خیابان معلم شرقی پ73
Template Design:Dima Group