خرید کتاب خلقت نوری پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) در اندیشه امامیه نخستین اثر امداد توران نشر دارالحدیث از کتابگاه
خلاصه مجموع احادیث خلقت نوری چنین است: اهلالبیت علیهم السلام نخستین مخلوقات خداوند هستند که به شکل انوار یا شبحهای نور یا سایههای نور از نور خداوند آفریده شدند و با استقرار در اطراف یا پیش رو یا جانب راست عرش الهی خداوند را تسبیح و تقدیس کردند. آفرینش نوری اهلالبیت علیهم السلام تدریجی بوده است؛ یعنی ابتدا نور پیامبر صلی الله علیه و الهآفریده شد، سپس در روندی خاص، سایر اهلالبیت علیهم السلامآفریده شدند. اهلالبیت علیهم السلامشاهد آفرینش موجوداتی بودند که بعد از ایشان آفریده شدند یا دستکم بعد از آفرینش موجودات، در جریان آفرینش آنها قرار گرفتند. ملائکه، که بعد از اهلالبیت علیهم السلام آفریده شدند، تسبیح و تقدیس الهی را از اهلالبیت علیهم السلامآموختند. نور اهلالبیت علیهم السلامبعداً در طینتی خاص قرار داده شد و از این طریق صورت یافت. نور اهلالبیت علیهم السلامپس از خلقت حضرت آدم علیه السلامدر صلب او قرار گرفت و از او به نسل او و در واقع به اصلاب و ارحام زنجیره پدران و مادرانی انتقال یافت که به شرک آلوده نشده بودند، تا آنکه در نهایت همه چهارده نور از مادر متولد شدند. شأن و برتری مقام اهلالبیت علیهم السلامدر دنیا در حقیقت ثمره خلقت نوری ایشان است. شیعیان هرچند در خلقت نوری همشأن اهلالبیت علیهم السلام نیستند، به درجهای فروتر، سهمی در خلقت نوری دارند و از همین رو عواطفشان تابع عواطف اهلالبیت علیهم السلاماست.
پیشگفتار
روایات خلقت نوری اهلالبیت علیهم السلامبيان میکنند که اهلالبیت علیهم السلامنخستین مخلوقات خداوندند که همچون نور، شبح نور، سایه نور یا روح از نور خداوند آفریده شدند و با استقرار در اطراف یا جانب راست عرش الهی، حمد و تسبیح خداوند را به جا آوردند. پس از آفرینش حضرت آدم، خداوند انوار اهلالبیت علیهم السلامرا به نوری یکپارچه بدل کرد و در صلب حضرت آدم قرار داد. این نور در اصلاب و ارحام پاک منتقل شد تا در نهایت همه اهلالبیت علیهم السلاماز پدر و مادر خود متولد شدند.
در کنار روایات خلقت نوری، دسته دیگری از روایات از تقدم خلقت ارواح انسانها بر ابدانشان سخن میگویند و تأکید میکنند که ارواح انسانها پیش از گام نهادن به عالم دنیا آفریده شده بودند و با یکدیگر آشنایی داشتند، به گونهای که مؤالفت و مخالفت دنیوی انسانها در مؤالفت و مخالفت ارواحشان در حیات پیشین ریشه دارد. این روایات همچنین بیان میدارند که این ارواح بر اهلالبیت علیهم السلامعرضه شدند و ایشان از همان زمان دوستان خود را میشناختند.
دسته سومی از روایات نیز از خلقت ذرّی و عالم ذرّ سخن به میان میآورند. در روایات خلقت ذرّی آمده است که خداوند انسانها را به صورت موجودات ریز و ذرّهوار از صلب حضرت آدم بیرون کشید و با معرفی خود به ایشان، از آنان پیمان بندگی گرفت. این ذرات هر کدام در زمان مقرر از صلب پدر به رحم مادر منتقل
میشوند تا با گذر از مراحل جنینی متولد شوند.
بر این اساس، بدون دشواری چندانی میتوانیم بگوییم هر کدام از این سه دسته روایات، از یک عالم پیشین و در مجموع از سه عالم پیشین سخن میگویند: ۱. عالم انوار، یعنی عالمی که در آن فقط انوار اهلالبیت علیهم السلامآفریده شده بودند و خبری از دیگر انسانها نبود؛ ۲. عالم ارواح که در آن ارواح همه انسانها مقدم بر ابدانشان آفریده شدند و ۳. عالم ذرّ که در آن ابدان همه انسانها به صورت موجوداتی ریز و ذرّهوار آفریده شدند. صرف نظر از جزئیاتی که در این روایات درباره هر کدام از این عوالم مطرح است و با گذر از بحثهای دشواری که درباره نسبت این عوالم پیش میآید، آنچه از منظر تاریخ کلامی اهمیت دارد آن است که وجود روایات فوق در منابع حدیثی، زمینهای برای سه بحث کلامی عمدتاً مجزا در نزد متکلمان، مفسران، فلاسفه و عارفان شیعی بوده است: ۱. بحث عالم انوار و خلقت نوری اهلالبیت علیهم السلام؛ ۲. بحث عالم ارواح و تقدم خلقت ارواح بر ابدان و ۳. بحث عالم ذرّ.
تمایز موضوعی عوالم پیشین و مجزا بودن بحثهای راجع به آنها مانع از همسانی سرنوشت کلامی آنها نبوده است. در طول تاریخ امامیه برخی از متکلمان هر سه انگاره را یکجا پذیرفته و برخی دیگر هر سه را با هم رد یا تأویل کردهاند. در یک نگاه کلی میتوان مواضع اندیشمندان امامی در قبال عوالم پیشین و روایات راجع به آنها را به سه دسته تقسیم کرد:
۱. نقل و پذیرش مضمون روایات دال بر عوالم پیشین و گاه تلاش برای تفسیر آنها، نظیر آنچه که در صفار، کلینی، صدوق و نیز محدثان متأخر نظیر علامه مجلسی۱ میتوان دید. شیخ صدوق علاوه بر نقل روایات دال
جزو اعتقادات امامیه برشمرده است.۱ در عصر حاضر اصحاب مکتب معارف، معروف به مکتب تفکیک، همین رویکرد را دنبال میکنند؛ اما روشن است که رویکرد ایشان با شیخ صدوق و حتی علامه مجلسی در یک سطح نظری قرار ندارد. اصحاب معارف تلاش کردهاند در عین التزام حداکثری به نصوص، معارف الهی را در ابواب مختلف اعتقادی، از جمله امامت، به شکلی هم نظاممند و مستدل و هم ناظر به کل سنت کلامی، فلسفی و عرفانی پیشین استنباط و تبیین کنند. بدین ترتیب در این مکتب با یک نظام نظری امامشناسی مواجهیم که در هماهنگی با کلیت دستگاه کلامی ایشان تنسیق یافته است؛ روشن است که این سطح از نظاموارگی و دستگاهسازی در عهد شیخ صدوق و حتی علامه مجلسی معهود و میسور نبود. بنیادگذار این مکتب، آیتاللّه میرزا مهدی اصفهانی، در معارف القرآن و نیز در تقریرات۲ به تفصیل در این باره سخن گفته است.
تألیفات آقای محمد بیابانی اسکویی را میتوان نمونهای جدید از این موضع کلامی دانست. وی در سلسله مقالات خود موضوعاتی از قبیل تواتر روایات دال بر خلقت ارواح پیش از ابدان،۳ دیدگاه عالمان قرون چهار تا هشت و نیز قرون یازده تا سیزده درباره عالم اظله و ارواح،۴ انسان در عالم ذرّ از منظر قرآن و اثبات تعدد عالم ذرّ،۵ تواتر روایات عالم ذرّ و مضامین آنها،۶ و دیدگاه عالمان قرون چهار تا هشت و نیز قرون یازده تا سیزده درباره عالم ذرّ را بررسی کرده است.