خرید کتاب پژوهشی در فرهنگ حیا اثر عباس پسندیده نشر دارالحدیث از کتابگاه
پيش گفتار
متون دينى (قرآن و حديث) را بايد منبع و سرمايه علمى دانست نه يك محصول پردازش شده علمى. همان گونه كه اين منبع غنى براى پرسشهاى فقهى، كلامى و تفسيرى، پاسخ دارد، براى پرسشهاى روانشناختى و تربيتى نيز پاسخ دارد. البته نبايد فراموش كرد كه متون مقدس صامتاند و پاسخجويى از متون صامت، نياز به استنطاق دارد. اين همان چيزى است كه از آن به عنوان فقه الحديث يا منطق فهم حديث ياد مىشود. دانشهاى اسلامى همانند فقه، كلام و تفسير كه متن محور هستند، هرگز به صورت تدوين شده در متون وجود نداشتهاند بلكه دانشمندان اسلامى با تلاش علمى و روشمندانه خود به مطالعه متون پرداختهاند و قوانين حاكم بر متون را در هر رشته، به دست آوردهاند و سپس به تدوين و تنظيم آن پرداخته اند.
در قلمرو علوم روانشناختى و تربيتى نيز همين امر صادق است. وقتى صحبت از روانشناسى اسلامى يا دينى مىشود نبايد انتظار داشت كه مجموعهاى مدون و منظم از آسمان نازل و يا از زبان اولياى دين صادر شده باشد و در اختيار ما باشد. آموزههاى روانشناختى و تربيتى متون مقدس را بايد كشف و طبقهبندى كرد و اين كار نيازمند فهم روانشناسانه از متون است. همان گونه كه فهم فقهى و فهم كلامى و فهم تفسيرى، دانشهاى فقه، كلام و تفسير را به وجود آوردند، فهم روانشناسانه نيز مىتواند به كشف و طبقهبندى آموزههاى روانشناختى متون بپردازد و نظريههاى روانشناختى مبتنى بر متون را توليد كند.
هرچند روانشناسى در دورهاى، به شدت با دين ستيز كرد، اما اكنون دوباره به دين و متون مقدس روى آورده است. هم اكنون گروهى از روانشناسان غربى متن انجيل را محور كار خود قرار داده و «مشاوره انجيلى» را پىريزى كردهاند؛ هرچند به جهت محدوديتهاى انجيل، در اين راه با دشواريها و موانع جدى روبهرو هستند. اما اين نقص در متون اسلامى وجود ندارد. گستردگى متون دينى (قرآن و حديث) و تلاشهاى خستگىناپذير محدثان در حفظ و تنقيح متون و در كشف قواعد فهم متون، مجموعهاى غنى و گسترده را فراهم آورده كه مىتواند مبناى تحقيقات روانشناختى و تربيتى قرار گيرد. معتقديم آنچه در متون آمده است، منطبق بر واقعيتهاى روانشناختى انسان است و لذا براى تأمين سلامت روان، مطمئنترين راه، استمداد از متون و هدايتجويى از آنها است. تحقيقات روانشناختى مىتواند با تكيه بر متون و با استفاده از ابزارهاى شناخته شده خود، در اين راه به موقعيتهاى بزرگى دست يابد. تحقيق روانشناسانه در موضوع حيا نمونهاى از اين الگو است كه مركز تحقيقات دار الحديث در دستور كار قرار داد. در اين تحقيق كه توسط جناب آقاى دكتر محمود گلزارى و آقاى عباس پسنديده انجام شد، نخست همه متون اختصاصى حيا و متون مرتبط با آن شناسايى و پس از جمعآورى، به بحث گذاشته شد. با تكميل بررسى متون، ريز موضوعات آن كشف و تبيينها و تحليلهاى روانشناختى آن به دست آمد. از اين تحقيق آزمون ۲۰۰ مادهاى حيا توسط آقاى دكتر گلزارى تهيه شد كه در رسالهPh .D ايشان منعكس است.
محصول ديگر، تدوين متن تخصصى براى انديشمندان و مراكز آموزشى و پژوهشى است كه در دستور كار قرار دارد. اثر حاضر نگارش عمومى آن تحقيق است كه براى استفاده عموم مردم تدوين شده است. در اين اثر بدون پرداختن به بحثهاى نظرى، جنبههاى مختلف حيا براى مردم تبيين شده است. البته صاحب نظران نيز ممكن است بتوانند با مطالعه اين كتاب، به فرضيههايى دست يافته، به تحقيق درباره آن بپردازند.
واحد علوم روانشناختى
مقدّمه
مهار نمودن خود و تنظيم رفتارها، افكار و هيجانها، از اركان بنيادين موفّقيت بشر، چه در بُعد شخصى و چه در بُعد اجتماعى است؛ چرا كه بدون آن نمىتوان به اهداف والاى انسانى دست يافت. مهار كردن و تنظيم، از يك ديدگاه به دو بخش بيرونى و درونى تقسيم مىشود و بهترين و مؤثّرترين نوع آن، مهار كردن و تنظيم درونى است و در واقع، موضوع «خودنظمدهى» در اين نوع آن، معنا مىيابد. انسان به نيرويى درونى نياز دارد تا افكار، احساسات و رفتار او را مهار كند و به آنها نظم دهد. اين مفهوم، در ادبيات دينى، ذيل عنوان «تقوا» مطرح مىشود. تقوا، عنوانى كلّى، جامع و فراگير است كه همه عوامل مهار كردن و تنظيم خود را شامل مىشود. در فرهنگ دينى، مجموعهاى از عوامل مهاركننده و نظمدهنده وجود دارند كه هر كدام، ويژگى خاصّ خود را دارند و به نوعى اين كنترل را اعمال مىكنند.
يكى از مهمترين عوامل خودنظمدهى كه دين معرّفى مىكند، «حيا» ست. از ديدگاه اسلام، حيا در نظام تربيتى انسان از جايگاه والايى برخوردار است. در بحث انسانشناسى، اخلاق در درجه نخست اهمّيت قرار دارد كه در بردارنده عناصر بسيارى است. در ميان اين مجموعه عناصر، برخى از عوامل، امتياز و برترى ويژهاى نسبت به ديگر عوامل دارند كه اصطلاحاً «مكارم اخلاق» ناميده مىشوند.[۱]
______________________________
(۱). ر. ك: ميزان الحكمة، ج ۴، ص ۱۵۲۸- ۱۵۳۲ (ابواب ۱۱۰۸- ۱۱۱۲).
در اين مجموعه مكارم (شايستگىها)، عنصر يا عامل «حيا» در رأس همه قرار دارد.[۲]
رسول گرامى اسلام، خُلق و خوى اسلام را حيا معرّفى كرده[۳] و فرموده است:
حيا، همه دين است.[۴]
در روايات متعدّدى آمده است كه اگر حيا نباشد، همه چيز جايز مىشود.[۵] اين موارد و موارد متعدّد ديگرى از اين دست، نشاندهنده جايگاه ممتاز اين صفت در ساختار روانى انسان، و حكايتگر اهمّيت فوقالعاده آن در موفّقيت انسان است. اين جايگاه ممتاز، به جهت ماهيت ويژهاى است كه حيا دارد. حيا، نيرويى است مهار كننده و نظمدهنده كه رفتارهاى روانى و فيزيكى انسان را بر اساس «شرع» و «عُرف»، تنظيم مىكند.[۶] برترى اين عامل بر ديگر عوامل، بدين جهت است كه حيا، نه مبتنى بر ترس است، نه مبتنى بر طمع؛ بلكه مبتنى بر احترام به خود[۷] يا كرامت انسانى است كه بر اساس آن، وقتى فرد خود را در حضور شخصى كريم بيابد، از ارتكاب زشتىها خوددارى و رفتار خود را تنظيم مىكند. انسان به ميزان كرامتى كه از آن برخوردار است، شرم دارد كه به زشتىها
______________________________
(۱). در روايتى از امام صادق عليه السلام آمده است: «المكارم عشرة، فإن استطعت أن تكون فيك فلتكن؛ فانّها تكون في الرجل ولا تكون في ولده وتكون في الولد ولا تكون في أبيه وتكون في العبد ولا تكون في الحرّ»، قيل: وماهنّ؟ قال: «صدق اليأس، وصدق اللسان، وأداء الأمانة، وصلة الرحم، وإقراء الضيف، وإطعام السائل، والمكافاة على الصنائع، والتذمم للجار، والتذمم للصاحب ورأسهن الحياء؛ نيكىهاى اخلاق، ده تاست. اگر توانستى از آن برخوردار باشى، انجام ده؛ چرا كه گاهى در كسى هست، ولى در فرزندش نيست و در فرزندش هست، ولى در پدرش نيست، و گاهى در برده هست، ولى در شخص آزاد نيست». پرسيده شد: آنها چيستند؟ فرمود: «صداقت در نا اميدى [از آنچه در دست مردم است]، صداقت گفتار، اداى امانت، صله رَحِم، تكريم ميهمان و سير كردن گرسنه، و پاسخ خوبىهاى ديگران را دادن، و همدردى با همسايه، و همدردى با رفيق، و در رأس آنها حياست».
(۲). رسول خدا صلى الله عليه و آله مىفرمايد: «إنّ لكلّ دين خُلقاً وإن خُلق الإسلام الحياء؛ هر دينى خويى دارد و خوى اسلام، حياست» (سنن ابن ماجة، ج ۲، ص ۱۳۹۹).
(۳). كنز العمّال، ح ۵۷۶۱.
(۴). ر. ك: بخش چهارم: بىحيايى.
(۵). ر. ك: بخش اوّل، فصل دوم: ماهيت حيا.
(۶).Slef /-esteem
آلوده شود و يا از زيبايىها محروم گردد. پس، حيا مىتواند در رأس نظام مهاركننده و نظمدهنده انسان قرار گيرد و شايد به همين جهت باشد كه خداوند متعال، پيش از آن كه مردم را به خوف (ترس) از خود فراخوانَد، به حيا فراخوانده و فرموده است:
«أَلَمْ يَعْلَم بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى».[۸]
آيا [انسان] نمىداند كه خداوند، او را مىبيند؟
امروزه كمتر به حيا پرداخته مىشود و نظامهاى كنترل (مهار) كننده و نظمدهنده، بيشتر «ترسْمحور» و يا «طمعْمحور» هستند.
نكته ديگر اين كه حيا مترادف عفّت نيست؛ چرا كه اوّلًا عفّت، ثمره نيروهاى مهاركننده و نظمدهندهاى است كه يكى از آنها حياست.[۹]ثانياً عفّت، محدود به قلمرو شهوت در معناى عام آن است، حال آن كه حيا در همه زمينهها كاربرد دارد. بنا بر اين، حيا، مترادف مفاهيمى چون عفاف و حجاب نيست، هر چند بىارتباط با آنها هم نيست.
به نظر مىرسد حيا، آنگونه كه شايسته است، شناخته نشده و شايد بتوان گفت: هيچ بررسى علمىاى در اين حوزه، صورت نگرفته است. البته در روان شناسى از مفاهيمى مانند: «خودنظمدهى» و «كمرويى»[۱۰] استفاده شده است؛ ولى اين مفاهيم، مترادف با مفهوم حيا نيستند. كنترلِ خود، مفهومى بسيار گستردهتر از حياست و كمرويى، در واقع، حياى منحرف شده است.
وقتى حيا از مسير صحيح خود خارج شود و در موضوعهايى كه شايسته شرم نيستند، به كار رود، پديده كمرويى شكل مىگيرد.[۱۱] بنا بر اين، ضرورى است كه
______________________________
(۱). علق، آيه ۱۴.
(۲). امام على عليه السلام مىفرمايد: «سبب العفّة الحيا؛ سبب عفّت، حياست». (غرر الحكم، ح ۵۵۲۷). نيز آنحضرت فرموده است: «على قدر الحياء تكون العفّة؛ عفّت، به اندازه حياست» (همان، ح ۶۱۸۱).
(۳).shame
(۴). ر. ك: بخش سوم: كمرويى.
اين حوزه مهم و تأثيرگذار، مورد بررسىها و تحقيقات علمى قرار گيرد و جايگاه شايسته خود را بيابد.
پژوهش حاضر، سعى دارد حيا را مورد بازكاوى قرار دهد و آن را با زبانى غيرتخصّصى تبيين كرده، در اختيار عموم قرار دهد. اين مجموعه در چهار بخش تنظيم شده است.
بخش اوّل به طرح كلّيات بحث اختصاص دارد و اين مسائل در آن مورد بررسى قرار مىگيرد: معنا و مفهوم حيا چيست و چه چيزى آن را از ديگر صفات جدا مىكند؟ مفاهيم و اركان اصلى حيا كداماند؟ آيا حيا فطرى است يا فرهنگى؟ انواع ناظرهايى كه انسان از آنها حيا مىكند، كداماند؟ اقسام حيا چيست؟ مراتب حيا كداماند؟ و آيا جنسيت، تأثيرى در حيا دارد؟
بخش دوم در هفت فصل، به قلمروهاى حيا پرداخته است. در فصل اوّل، مسئله خلوت كردن مورد بررسى قرار گرفته و از زاويه حيا به آسيبشناسى و مصون سازى آن پرداخته شده است. در فصل دوم، گمنامى در جمع و تأثير آن در حيا مورد بحث قرار گرفته و پديده كلانْشهرها، مهاجرتها و مسافرتها بررسى شده و از زاويه حيا، آسيبهاى آن شناسايى و راههاى مصون سازى آن بررسى شده است.
در فصل سوم، حيا در قلمرو خانواده مورد بررسى قرار گرفته و جلوههاى آن در تنظيم روابط همسران، روابط فرزندان با والدين و بالعكس، روابط فرزندان با يكديگر، و روابط خانواده با ديگران به بحث گذاشته شده است.
فصل چهارم به نقش حيا در تنظيم روابط اجتماعى پرداخته و جنبههاى مختلف آن را بررسى كرده است.
فصل پنجم به تأثير حيا در مديريت پرداخته و نقش آن را در تنظيم روابط مديران با كارمندان وبالعكس، و همچنين روابط مردم با رهبران جامعه را بررسى كرده و از زاويه حيا به آسيبشناسى مديريت پرداخته و نقش حيا را در سالم سازى مديريت، تبيين كرده است.
فصل ششم به موضوع رسانهها پرداخته و دو مسئله «حياى رسانه» و «رسانه حيا» را بررسى كرده است.
و در نهايت، در فصل هفتم، موضوع معمارى مطرح شده و تأثير متقابل حيا در معمارى و معمارى در حيا مورد بررسى قرار گرفته است.
وامّا بخش سوم كتاب به بحث كمرويى پرداخته است. در اين بخش، پس از تعريف كمرويى و تحليل مفاهيم اصلى آن، ريشه كمرويى و قلمروهاى آن، مورد بحث قرار گرفتهاند.
بخش پايانى كتاب نيز به مسئله بىحيايى اختصاص دارد. در اين فصل، ماهيت بىحيايى و عمل آن، مورد بحث قرار گرفته است.
بخشهاى سوم و چهارم، فقط به اندازهاى بسط داده شدهاند كه با روشن شدن ماهيت كمرويى و بىحيايى، موضوع اصلى كتاب، يعنى حيا، روشنتر گردد.
بديهى است هيچ سخنى جز سخنان خداوند و معصومان عليهم السلام، مصون از اشتباه نيست و بدون ترديد، اين امر، شامل اين پژوهش نيز خواهد بود.
يادآورى اين نكته ضرورى است كه اين اثر با پشتوانه مجموعه غنى حديثى «مركز تحقيقات دارالحديث» فراهم آمد. از كليه همكارانم در اين مركز، تشكر مىكنم.
به علاوه، بر خود لازم مىدانم از جناب آقاى دكتر محمود گلزارى (روانشناس بالينى و عضو هيئت علمى دانشگاه علامه طباطبايى) كه با بحثهاى دقيق و كارشناسانه خود، دلِ جنبههاى مختلف موضوع را مىشكافتند و حقايق نهفته آن را هويدا مىساختند، كمال تشكّر را به عمل آورم.[۱۲]
از آقاى محمّدهادى خالقى نيز كه در مرحله ويرايش، با دقّتهاى عالمانه و اديبانه خود بر غنا و شيوايى متن افزود، تشكّر مىكنم.
همچنين از خانوادهام كه با صبورى و متانت تحسين برانگيزشان بهترين كمك را به اينجانب نمودند، سپاسگزارم. بىترديد، بدون همكارى و همراهى آنان، اين پژوهش به ثمر نمىنشست. از خداوند متعال براى آنان پاداشى درخور، طلب مىكنم.
و آخر دعوانا أن الحمد للَّهربِّ العالمين.
______________________________
(۱). بدون شك، جنبههاى تربيتى و روانشناختى اين پژوهش، مرهون تذكّرات عالمانه ايشان است. اميدواريم كه بررسى موضوع حيا در سطح تخصّصى آن، توسط ايشان صورت پذيرد تا جوامع علمى و مراكز آموزشى و پژوهشى از آن بهرهمند شوند.
[۱] ( ۱). ر. ك: ميزان الحكمة، ج ۴، ص ۱۵۲۸- ۱۵۳۲( ابواب ۱۱۰۸- ۱۱۱۲).
[۲] ( ۱). در روايتى از امام صادق عليه السلام آمده است:« المكارم عشرة، فإن استطعت أن تكون فيك فلتكن؛ فانّها تكون في الرجل ولا تكون في ولده وتكون في الولد ولا تكون في أبيه وتكون في العبد ولا تكون في الحرّ»، قيل: وماهنّ؟ قال:« صدق اليأس، وصدق اللسان، وأداء الأمانة، وصلة الرحم، وإقراء الضيف، وإطعام السائل، والمكافاة على الصنائع، والتذمم للجار، والتذمم للصاحب ورأسهن الحياء؛ نيكىهاى اخلاق، ده تاست. اگر توانستى از آن برخوردار باشى، انجام ده؛ چرا كه گاهى در كسى هست، ولى در فرزندش نيست و در فرزندش هست، ولى در پدرش نيست، و گاهى در برده هست، ولى در شخص آزاد نيست». پرسيده شد: آنها چيستند؟ فرمود:« صداقت در نا اميدى[ از آنچه در دست مردم است]، صداقت گفتار، اداى امانت، صله رَحِم، تكريم ميهمان و سير كردن گرسنه، و پاسخ خوبىهاى ديگران را دادن، و همدردى با همسايه، و همدردى با رفيق، و در رأس آنها حياست».
[۳] ( ۲). رسول خدا صلى الله عليه و آله مىفرمايد:« إنّ لكلّ دين خُلقاً وإن خُلق الإسلام الحياء؛ هر دينى خويى دارد و خوى اسلام، حياست»( سنن ابن ماجة، ج ۲، ص ۱۳۹۹).
[۴] ( ۳). كنز العمّال، ح ۵۷۶۱.
[۵] ( ۴). ر. ك: بخش چهارم: بىحيايى.
[۶] ( ۵). ر. ك: بخش اوّل، فصل دوم: ماهيت حيا.
[۷] ( ۶).Slef /-esteem
[۸] ( ۱). علق، آيه ۱۴.
[۹] ( ۲). امام على عليه السلام مىفرمايد:« سبب العفّة الحيا؛ سبب عفّت، حياست».( غرر الحكم، ح ۵۵۲۷). نيز آنحضرت فرموده است:« على قدر الحياء تكون العفّة؛ عفّت، به اندازه حياست»( همان، ح ۶۱۸۱).
[۱۰] ( ۳).shame
[۱۱] ( ۴). ر. ك: بخش سوم: كمرويى.
[۱۲] ( ۱). بدون شك، جنبههاى تربيتى و روانشناختى اين پژوهش، مرهون تذكّرات عالمانه ايشان است. اميدواريم كه بررسى موضوع حيا در سطح تخصّصى آن، توسط ايشان صورت پذيرد تا جوامع علمى و مراكز آموزشى و پژوهشى از آن بهرهمند شوند.